ویرگول
ورودثبت نام
آرمین
آرمینمی‌نویسم گاهی..
آرمین
آرمین
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

اتوبوس..

خیابان قفل است

از مسابقه صندلی ها جامانده ام ، به میله زرد بسنده میکنم

پسری که رو تک صندلی نشسته ، مضطرب و حول با چشم هایی نگران افراد بی تاب پشت فرمون را زیر نظر گرفته

پیرمردِ کنار پنجره ، با صبر و حوصله ای که از توانِ افراد پشت فرمون اون بیرون خارجه، سعی در گره زدن بندِ ماسک در دستش دارد تا پناهی شود از حاله خاکستری شهر

جوان خسته ، کفش و لباس هایش به کهنگی سال هایست که کار میکند ، کار ؛ از آن کار ها که مزدش به عملش نمی ارزد..

ترافیک باز شد..

اتوبوسزندگیترافیکمردم
۰
۰
آرمین
آرمین
می‌نویسم گاهی..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید