ویرگول
ورودثبت نام
ارسلان رعیت
ارسلان رعیت
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

ظرفیت تنها بودن

«دونالد وینی‌کات» در مقاله‌یظرفیت تنها بودن (۱۹۵۷) این ظرفیت را یکی از مهمترین علائم بلوغ در تحول هیجانی می‌داند. در فضای بالینی این ظرفیت را در توان تحمل تحلیل‌شونده در سکوت‌ها و سکون‌های جلسه می‌توان دریافت، البته به شرطی که نتیجه مقاومت نباشد. در بسیاری موارد اتفاقا فرد این ظرفیت را طی جلسات تحلیلش بدست می‌آورد. از نظر وینی‌کات ادبیات تحلیلی آن دوره بیشتر به ترس انسان از تنهایی پرداخته تا ظرفیت تحمل آن. این ظرفیت با موضع افسرده‌وار (depressive position) و روابط دو-جانبه(two-body relationships) «ملانی کلاین» گره خورده است و ویژگی مهمی از این مفهوم است. اما این ظرفیت اساسا به چه معناست و چگونه شکل می‌گیرد؟

ظرفیت تنها بودن یا پدیده‌ای بسیار پیچیده است که ممکن است پس از پایه‌ریزی روابط سه‌جانبه در طول تحول فرد بدست آید و یا یک پدیده مربوط به زندگی ابتدایی فرد است که این تنهایی پیچیده بر اساس آن بنا می‌شود. ظرفیت تنهایی ایده‌ای متناقض به نظر می‌رسد: تجربه‌ی تنهایی نوزاد یا کودک نوپا در حضور مادر. یعنی تنها بودن وقتی دیگری حاضر است. این توانایی زمانی کسب می‌شود که مادر یا جانشین مادر از نظر کودک،بصورت قابل اعتمادی حاضر باشند حتی اگر توسط یک شیء مثل کالسکه بازنمایی شده‌ باشند. اینجا یک نوع رابطه‌ی خاص مطرح می‌شودکه وینی‌کات آنرا مرتبط‌شدگی ایگو (ego-relatedness)می‌نامد. مرتبط‌شدگی ایگو به ارتباط دو نفر اشاره دارد که یکی (یا هر دو) از آنها در هر حال تنهاست، اما حضور هر یک از آنها برای دیگری بسیار اهمیت دارد.

از نظر وینی‌کات این ظرفیت تنهایی در موضوعات فراوانی دخیل است، حتی لذت از رابطه‌ی جنسی و در موضوعی مثل صحنه‌ی نخستین هم نمود پیدا می‌کند. وقتی دو نفر دیگر در یک رابطه هستند که مرزهایش به روی فرد بسته است و او نمی‌تواند این را تحمل کند، نقص در این ظرفیت به چشم می‌خورد. چه بسیار روابطی می‌بینیم که مثلا دوست شخص با شریک عاطفی خود فضای خصوصی دارد و این برای فرد قابل تحمل نیست و مدام سرک می‌کشد و کنجکاوی می‌کند، انگار که ظرفیت تنها ماندن پشت در اتاق را ندارد بدون اینکه بفهمد در آنجا چه خبر است. یا بسیار می‌بینیم افراد نمی‌توانند در خانه تنها بودن را تحمل‌کنند، با صدای بلند موسیقی گوش می‌دهند یا تلویزیون می‌بینند یا تلفن حرف می‌زنند. یا حتی ترس از مردن دیگران مهم فرد هم می‌تواند در مواردی از تظاهرات این ظرفیت تنها بودن یا فقدانش باشد.

ظرفیت تنها بودن در زبان کلاینی به وجود ابژه‌ی خوب در واقعیت روانی فرد بستگی دارد. روابط او با ابژه‌های درونی‌اش در کنار اعتمادی که به این روابط دارد، به او این امکان را می‌دهدکه حتی در صورت عدم حضور ابژه‌ی بیرونی بتواند با غیبت آن بنشیند و آرام و راضی باشد. چنین حالتی در تعریفی منفی، نیازمند دوری او از اضطراب‌های گزند و آسیب در مورد ابژه‌های اصلی است و در تعریفی مثبت نیازمند حضور مطمئن این ابژه‌ها و در دسترس بودن آنها برای فرافکنش در لحظه‌ی مناسب است. این حالت می‌تواند در سنین خیلی کم صورت پذیرد، با وجود بدوی بودن ایگوی کودک، ایگوی حمایتی از طرف مادر می‌تواند آنرا جبران کند. البته در موارد فراوانی هم این ظرفیت در کودکی هرگز بدست نمی‌آید و بدون تحلیل شاید هرگز هم کسب نشود و به منبع وحشت فرد در زندگی بدل شود.وینی‌کات در قسمتی از مقاله دستیابی به این ظرفیت را بر اساس این جمله بررسی می‌کند: «I am alone». در ابتدا «I» قرار دارد که رسیدن بهآن نیاز به رشد هیجانی زیادی دارد، فرد خودش را در سازمانیواحد درک کرده، در این نقطه دنیای بیرون را رد و دنیا درونی ممکن می‌شود. در وهله‌ی بعد «I am»، نشان از یک سازمان واحد می‌دهد که «وجود دارد» و این بدون وجود محیط محافظ و دربرگیرنده بدست نخواهد آمد. در نهایت «I am alone»، بیان می‌کند که کودک چگونه حس می‌کند وجود مادر حتی در غیابش ادامه‌دار است و به او این امکان را می‌دهد که در تنهایی خودش وجودی ادامه‌دار داشته باشد و از آن لذت ببرد، گرچه برای مدت زمانی محدود باشد. این ظرفیت با رشد یکپارچگی ایگو و مرتبط‌شدگی آن کم کم عمیق‌تر و عالی‌تر می‌شود و در آنسو خلاء آن هم به تزلزل سازمان ایگو و خود کاذب ختمخواهد شد.

تنهاییروانکاویدونالد وینیکاتملانی کلاینمادر
کاندیدای دکترای تخصصی روانشناسی، روانشناس بالینی، درمانگر تحلیلی. علاقه‌مند به روانکاوی لکانی. بازنشر محتوای اینستاگرام در ویرگول.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید