ارسلان حاجی نیلی
ارسلان حاجی نیلی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

شرلوک، روایتی از اوضاع امروزه‌ی ما!

شرلوک ... فیلمی که بر پایه آدم ها، و دیالوگ‌ها استواره .

اصلا قرار نیست که درگیر صحنه و هیجان بصری بشی

نکته این فیلم اینه که اینقدر با سرعت زیاد نکته ها رو ارائه میده، اینقدر سریع بمباران اطلاعاتی میکنه، که دیگه مجالی برای نفس کشیدن هم برای بیننده نمی‌ذاره .

شرلوک، شخصیتی که به دلیل هوش بالا و سرعت بسیار زیاد فکرش، قادر به حل معماهای پیچیده بوده،

نکته اینکه که فیلم هم با سرعت ذهن این آدم تنظیم شده، به همون سرعت موضوعات، میان و میرن، اطلاعات و شواهد مشخص میشن، گزارش می‌شن، تحلیل و آشکار میشن.

به نظر میرسه که در این شرایط دیگه، نباید ما بیننده‌ها هیجانی برای کشف یا پیدا کردن جواب داشته باشیم.

ولی نکته اینه که اگر قرار بود سرعت ذهن ما هم مثل شرلوک هلمز باشه، که دیگه خودمون الان داشتیم معماهای دنیا رو حل می کردیم.

بله نکته فیلم اینه که سرعت حرکت فیلم بسیار زیاده، تمامی صحنه‌های فیلم پر از نکته‌های ریز و درشته که به نوعی به معمای اصلی ربط داره و سرنخ محسوب میشه. تقریبا میشه گفت که هیچ صحنه‌ای بی خاصیت و الکی نیست. هیچ دیالوگی بدون ارتباط نیست. ولی رمز کار در این هست که همه چیز با سرعت ذهن شرلوک حرکت می کنه و چون عموما سرعت ذهن ما کمتر از ذهن اون هست، ما جا می‌مونیم.

به همین دلیل مجالی برای پردازش پیدا نمی‌کنیم. ذهن ما بمباران اطلاعاتی میشه، زیر اطلاعات خفه میشه، فرصت نفس کشیدن پیدا نمی‌کنه، نفسمون توی سینه حبس میشه. اینجا است که هیجان فیلم همه وجود ما رو پر می‌کنه.

به نظر میرسه که در این فیلم قرار نیست که ذهن بیننده یه چالش کشیده بشه که حالا شاید بتونه خودش معما رو حل کنه. برعکس قراره که به بیننده ثابت بشه که کسی غیر شرلوک نمی‌تونه فکر کنه و معما رو حل کنه و ذهن بیننده کندتر و خِنگ تر از این حرف‌هاست که بتونه این همه اطلاعات و جزئیات رو تحلیل کنه و پاسخ رو پیدا کنه.

پس خلاصه اش اینه فیلم داره به بیننده میگه : هیسسسسس! هیچی نگو، ساکت باش، فکر هم نکن، فقط میخکوب بشین جلوی تلویزیون تا من واست تعریف کنم. که شرلوک چقدر آدم خارق‌العاده و زرنگ و باهوشی است. یه موقع این توهم برت نداره که تو هم می تونی مثل اون باشی.

یه تفاوتی که بین این سریال و اون نسخه قدیمی که در بچگی می‌دیدم، حس می کنم در همین سرعت ارائه اطلاعات هست.


توی سریال قدیمی، خیلی چیزها تا آخر هر قسمت تقریبا ناواضح بود؛ حجم اطلاعاتی هم که ارائه می‌شد کم بود. در طول هر قسمت ببینده در لابه‌لای صحنه‌ها این فرصت رو پیدا می کرد که اون چیزی رو که دیده با خودش مرور کنه و حتی شاید بتونه یه سری ارتباطات رو برقرار کنه.

یا حتی بتونه حدس هم بزنه. در نهایت در آخر قسمت خود شرلوک همه چیز رو تعریف می کرد و معما حل می‌شد. بیننده‌ هم می‌توانست روایت و برداشت و تحلیل خودش را با چیزی که شرلوک می‌گفت چک کنه.

در نسخه جدید، به نوعی روایت‌گر وضعیت ما در دنیای مدرن و دیجیتال است. سرعت همه چیز به شدت بالا است؛ همواره در وسط سیلی از اطلاعاتیم؛ اطلاعات در هر لحظه با سرعت و حجم بالا داره بهت ارائه می‌شه، ولی تو فرصت اینکه اونها رو تحلیل کنی و بینشون ارتباط برقرار کنی رو نخواهی داشت. در نهایت درمونده و ناتوان همه چیز رو می سپاری به شرلوک (به جهان، به غول‌های اطلاعاتی، به رسانه ) که حلش کنه و اون بگه که اصل ماجرا چیست و تو محکومی که قبولش کنی.

شرلوک هلمزخودشناسیاندیشه‌ورزی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید