عرشیا دهقانی
عرشیا دهقانی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

دستکاری تنظیمات خوشحالی ۱

طراحی خودم
طراحی خودم

تحقیقات یک گروه روانشناسی در دانشگاه هاروارد نشون داده که ما در درک خوشحالیمون و تشخیص روش های خوشحال شدن کاملا اشتباه میکنم.

باور نمیکنید؟ الان بهتون ثابت میکنم :

حتما تا حالا براتون پیش اومده که در حال انجام دادن کاری باشید که از انجام اون لذت می برید، (مثلا انجام یه گیم یا خوردن یه غذای خوشمزه) و با خودمون بگیم که {وای من چقدر شادم!!} اما دقیقا بعد از اینکه اون غذا تموم میشه یا گیم رو به پایان میرسونیم ، میبینیم که حالا اونقدرا هم شاد نیستیم .

اگر همین الان اون زمانی که این اتفاق براتون افتاد رو یادتون اومد و میخواهید بدونید که دلیل این اتفاق و خوشحالی واقعی چیه ... حتما در ادامه ی این پست با من همراه باشید!



یک پدیده ی عجیب اما واقعی در ما

یک تعریف عجیب از خوشحالی میگه که خوشحالی عبارت است از : لحظه ای قبل از زمانی که به خوشحالی بیشتری نیاز داریم.

منظور این جمله دقیقا اینه که ما وقتی خوشحالی رو داریم ، متوجه اون نمیشیم . وقتی که اون رو از دست میدیم تازه متوجه میشیم.

به این پدیده توی روانشناسی ، (زیان گریزی) گفته میشه و معنیش اینه که درد از دست دادن چیزی به طور متوسط ۳ تا ۴ برابر خوشحالی از داشتن اون حس میشه . همچنین زیان گریزی به صورت معکوس هم عمل میکنه : در تصورات ما ، لذت به دست اوردن چیزی که نداریم و خیلی بهش علاقه داریم ، خیلی بیشتر از درد از دست دادن اون حس میشه . اما واقعیت اینه که ما وقتی یه چیزی رو از دست میدیم ، خیلی بیشتر از وقتی که همون چیز رو به دست میاریم دردش رو حس میکنیم .



اما دلیلش چیه ؟

این اتفاق عمدتا به این دلیله که به دست اوردن یک چیز ، تنها یک لذت به ما میده که زود هم از بین میره اما از دست دادن اون ، احساس غم رو در ما به وجود میاره که یکی از ۴ احساس اصلیه و به مدت بیشتری باقی میمونه و خودش رو در ما بروز میده . و لذت کاملا با شادی فرق میکنه!



یک تجربه عجیب

مارک منسون ، توی یکی از کتاب هاش یکی از تجربیات شخصی خودش رو درباره ی خوشحالی نوشته : من زمانی که ورشکست شده بودم ، روزانه ۱۲ ساعت پشت کامپیوتر مینشستم و فقط برای پول در اوردن کار میکردم.

من وقتی که میخوام اون روزها رو برای کسی تعریف کنم طوری تعریف میکنم که انگار ۱۶ ساعت کار وحشتناک ، بدون پول بوده و طوری یادم میاد که در تمام اون مدت پشت هم سایت میساختم و در همه ش شکست میخوردم .

اما بعد که خوب به اون روزها فکر میکنم میبینم که من توی اون دوران داشتم پول به دست می اوردم و کاری رو انجام میدادم که دوستش داشتم و همه ی اون تلاش ها هم محکوم به شکست نبودن ، من موفقیت هایی رو هم به دست می اوردم . اگر هم شکستی داشتم در واقع در حال به دست اوردن تجربه بودم و در کل اونقدر ها هم بد نبوده .

به نظر شما دلیل اینکه اقای منسون به طور عادی (بدون فکر کردن دقیق) تمام اون دوران زندگیش رو خیلی بد به یاد میاره چیه؟

حتما نظر خودتون رو برای من کامنت کنید


در قسمت های بعدی این مجموعه مقاله بررسی میکنم که چرا لذت واقعا نمیتونه حس خوشحالی رو در ما به وجود بیاره؟ و ما برای رسیدن به اون خوشحالی واقعا باید چیکار کنیم ؟

همچنین دلیل اون تجربه اقای منسون رو از نگاه روانشناسی بیان میکنم .

پس با من همراه باشید

شما هم اگر تجربه ای از اینکه درد چیزی رو که از دست دادین خیلی براتون سنگین تر از شادی به دست اوردنش بودن حتما توی کامنت ها برام بنویسید تا اثبات زیان گریزی رو باهم بررسی کنیم!

همچنین اگر این مقاله رو دوست داشتید با لایک هاتون به من انگیزه بدید .


منبع : کتاب راهنمای خوشحالی ، اثر مارک منسون ، با تغییرات گسترده توسط خودم (:
خوشحالیروانشناسیلذتغمتنظیمات
Philosophy.....Psychology.....Medical.....Nano technology.....Volleyball.....Ping pong.....and..... WRITING 2005.....March.....14
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید