artean
artean
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

لوپ بین یه مشت توهم


در رفتن از راه‌رو ها بخاطر شنیدن پژواکی از صدای ناشناس ، دیدن سیما های که زاده دست تو نیستن .
گم کردن کنترل احساسات . شک به آینه ! ، گم شدن میان دنیای رنگی تر از بی رنگی ها . گهگداری هم جنون بی پایان تحت کنترل بودن .

همه اینای که گفتم به میگرده به یه ویروسی روحی به اسم اسکیزوفرنی ، نمیدونی اصلا چطوری این ویروس به جونت میفته ولی میدونم یهوی ریشه کنت میکنه . خیلیم سخت نیست بخوای ریشتو دوباره به آب برسونی ولی باید قبلش از کلی دام های رد بشی که وجود نداره ! ، گاهی اوقات وقتی فکر میکنم اسکیزوفرنی یه واسطه ایه که سورئال زندگی کردم . همه چی فراتر از واقعیت و در چهارچوب رویا ، گاهی ترسناک ، گاهی شاد ، گاهی غمگین ، گاهی هم ندانستن در قالب رویا .

این ویروس یک نکته مثبت داره که اونم اینه که هیچوقت حس تنهای نمیکنم چون همیشه یکی از گوشه اتاق ، زیر تخت ، پشت سر باهام حرف میزنه و وقتی از کل اجتماع خودمو کندم اون بغلم میکنه !

دلنوشتروانشناسیدیوانگیروانیسایکو
میتونی رِت صدام کنی | زندگی نویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید