بحران کروناویروس، مانند هر بحران دیگری، یک فرایند آغاز، میانه و پایان را طی میکند. نکته مهم این است که با خود فکر کنید چه چیزی اتفاق افتاده و چه تأثیری بر ما خواهد گذاشت. واقعیت این است که ما از دورهای باثبات و پیشبینی پذیر به هرجومرج و بینظمی مهاجرت میکنیم. طبیعی است از لحاظ ذهنی به هم بریزیم. در حین این بحران بسیاری از کسبوکارها دوام میآورند و بسیاری دیگر از بین خواهند رفت. اقدامات مدیران و تیمهای آنها اکنون، در بحبوحه این بحران، سرنوشت آنها را به طور قابلتوجهی مشخص میکند.
بحرانها، با پیچیدگی و تغییر و تحولات، مدیران را به چالش میکشند. مسئله بسیار مهم و حیاتی در چنین وضعیتی تصمیمگیری سریع و تحلیل فوری اطلاعات است. از طرف دیگر رهبری در این زمان نیازمند بهترین تصمیمات در سریعترین زمان است. واقعیت این است که در طی بحران خیلی زودتر از آنچه به نظر میرسد، دیر میشود. تمرکز شما باید کاملاً معطوف بر آینده باشد و این یعنی صرفاً تصمیمات سریع مددرسان نخواهند بود. ما به تصمیماتی نیاز داریم که هم سریع و هم با بینش کافی باشند.
دانشگاه هاروارد نزدیک به دو دهه بسیاری از مدیران دولتی و خصوصی را در شرایط پرفشار و بحرانی مورد بررسی قرار داده است. آنچه مشخص شده این است که بحرانها اغلب بیش از حد مدیریت شده و تحت کنترل هستند. بهترین رهبران شرکتها و کارمندانشان را به طرز ماهرانهای نجات میدهند، سازمانهایی پرانرژی و جوامعی الهامبخش خلق میکنند. با این حال، بسیاری از مدیران در یک یا چند تله رهبری زیر به دام میافتند که نتیجه آن سومدیریت یا به عبارتی بحران مدیریت در حین بحران خواهد بود:
مغز انسان به نوعی برنامهریزی شده است تا در مواجهه با تهدید، تمرکز خود را از دست بدهد. این یک مکانیسم تکاملی است که برای محافظت از انسان طراحی شده است. مسئله اساسی در چنین شرایطی این است که نگاه شما تنها به طیف محدودی از اطلاعات محدود میشود.
رهبران باید عمداً عقب بکشند و دیافراگم ذهنی خود را طوری فراهم کنند که از بعد وسیعتری به مسائل نگاه کنند. این همان چیزی است که از آن به عنوان متا رهبری یاد میشود یعنی نگاهی کلی و جامع به چالشها و فرصتها داشته باشیم و از این طریق بهتر مدیریت کنیم. در واقع مدیر در شرایط بحران باید مسائل مهمی مثل موضوعات حقوقی، عواقب سیاسی، نگرانی از استمرار مشاغل، سلامت اقتصادی و اجتماعی جوامع آسیبدیده، تأثیرات محیطی، هماهنگی بین سازمانی و غیره را مدنظر قرار دهند.
برای رهبرانی که همواره در یک سازمان یا صنعت خاص فعالیت کردهاند، مدیریت بحران میتواند با افزایش هیجانات، چالش جدی برایشان ایجاد کند. مسئله اصلی این است که شما اغلب به منطقه امن عملیاتی خود بازمیگردید. هنگامیکه تصمیمگیری میکنید و اقداماتی انجام میشود، آدرنالین در بدنتان ترشح شده و احساس میکنید که چه ارزش بینظیری خلق کردهاید. این در حالی است که شما فقط در حال گول زدن خودتان هستید.
مدیریت در شرایط بحرانی مجموعه کاملی از پارادوکسها است؛ زیرا نیازمند بینشی عمیق و بلند است اما مدیریت زمان هم به همان اندازه اهمیت دارد. این موضوع نیازمند بینشی بلندمدت است زیرا جهت آماده سازی سازمان برای تغییرات، باید هفتهها، ماهها و حتی سالهای آینده را پیشبینی کنید. شما در نقش مدیر باید تفویض اختیار را بپذیرید و تمام زمان خود را صرف اخذ تصمیمات سخت و آیندهساز بکنید. با دانستن اینکه هر لحظه ممکن است بحرانی در کمین سازمان باشد، صنایع پرخطری مانند انرژی و حملونقل هوایی، دستورالعملهای بهداشتی، ایمنی، امنیتی و محیطی قوی و مناسبی را برای مدیریت بحرانها در نظر میگیرند.
خطر و ابهام در طول بحران افزایش مییابد زیرا بسیاری از موارد نامشخص و بیثبات است. در اینجا مشکلی که اتفاق میافتد این است که رهبران در تلاش هستند تا همه چیز را کنترل کنند. در نتیجه شما به عنوان مدیر پیچیدگیهای فراوانی را برای تصمیمات جزئی و کم اثر ایجاد میکنید و این کار به قیمت پاسخگویی کمتر سازمان و محدودیتهای جدید در قبال بحران تمام میشود.
راهحل این است که به جای کنترل، به دنبال نظم باشید. نظم یعنی مردم بدانند چه چیزی از آنها انتظار میرود و چه چیزی را میتوان از دیگران انتظار داشت. رهبران باید بپذیرند کنند که نمیتوانند همه چیز را کنترل کنند. بهتر این است که تصمیمات مهم را مشخص کنید و باقی را بین دیگران تفویض نمایید.
گرچه ممکن است واضح به نظر برسد، اما اصلیترین و خطرناکترین بحرانها آنهایی هستند که بر مردم تأثیر میگذارند. با این حال، رهبران اغلب با تمرکز بر معیارهای روزانهای مثل قیمت سهام، درآمد و هزینهها به دام میافتند. اینها مهم هستند اما باید توجه داشت که همگی این عوامل نتیجه تلاشهای هماهنگ مردم است.
راهحل این است که افراد را برای تحقق اهداف خود به عنوان اعضای ارزشمند یک تیم منسجم متحد کنیم. این کار با یک مأموریت مشترک و کاملاً واضح آغاز میشود که هدف را به وظایف روزمره گره میزند. این مأموریت از طریق یک رویکرد فراگیر رهبری اجرایی میشود که در آن هر شخص میداند که چگونه میتواند اثربخش باشد. همین امر به کوچکترین کار اهمیتی فراتر از تصور میبخشد.
رهبری و مدیریت دو دایره کنار هم هستند که در حین بحران تا حد زیادی با هم همپوشانی دارند؛ اما مسئله مهم این است که بتوانید در زمان لازم به فراخور شرایط از آنها استفاده کنید. این دو حلقه هرگز کاملاً جدا از هم نیستند زیرا حال و آینده به هم وابسته هستند. کارآمدترین رهبران در حین بحران اطمینان حاصل میکنند که شخص دیگری ضمن توجه به آینده مدیریت زمان و فعالیتهای فعلی را هم در نظر میگیرد.
منبع: نشریه کسبوکار هاروارد
مترجم: مارال مختارزاده