Choco
Choco
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

دختر بودن؟!

معلم مهربان و عزیزتر از جان ادبیاتمان گوشزد کرد که برای بعد از عید انشایی بنویسم... راجب دغدغه های دخترانه...

زیباست نه؟؟

دغدغه های ساده ای مثل ست کردن لباس با کفش که گویی مدرکی برای خلاقیتشان است... دغدغه ی فاصله ی یکسان بین بوم های روی دیوار که پنداری بیانگر آرامش روانشان است... دغدغه ی مدل مو برای هر روز هفته که همچون کدی مخصوص فریاد میزند که این یک دختر است... دغدغه ی کدام مهمانی با کی حرف زدن و با چه لحنی با چه کسی حرف زدن که به خیالشان نشان‌دهنده ی شأن آنهاست... دغدغه ی خیالات قبل خواب که اگر نباشد خواب به سرشان نمیاد و در تلاطم زندگی از هم میپاشند... دغدغه های ساده ای که ثابت میکنند این موجود بدخلق و خو یک دختر ظریف است... گمانمممم باید در موجودیتم کمی تردید کنم چون؛

همیشه خسته تر از آن بودم که در کمد درحال انهدامم را باز گشایم ، کی حال جمع کردن دارد؟... همیشه خسته تر از آن بودم که تا انباری بروم و کفشی نو و زیبا بیاورم ، کی حال راه رفتن دارد؟... همیشه خسته تر از بودم که بخوام بوم های صف بسته کنار دیوار را با میخی بر هوا معلق کنم ، کی حال کوبیدن دارد؟... همیشه خسته تر از آن بودم که بخواهم موهای پرپشت و پرکلاغی ام که همه ی بچه های کلاس حسرتش را دارند ، بلند کنم ، کی حال شانه زدن دارد؟... همیشه خسته تر از آن بودم که توی مهمانی ها دنبال کسی برای هم‌صحبتی بگردم ، کی حال حرف زدن دارد؟... همیشه خسته تر از آن بودم که به محض رسیدن به تخت به خواب نروم ، کی حال حال خیال‌بافی دارد؟...

در تمام زندگی همیشه خسته تر از آن بودم که بخواهم دخترکی با دغدغه باشم... همیشه گویی زنی پیر همسن هایم را همچون نوه هایش تماشا کردم و لبخند زدم... اری... من همان دخترک تار سپیدم...

"Choco"

دخترخسته‌تردغدغه‌های ساده‌ای
✞ i'm tired ↻
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید