وقتی در مورد کارها و وظایف (تسکها) که باید انجام بدیم صحبت میکنیم، تکنیکهای مختلفی مطرح میشه. یکی از مطرحترین تکنیکها که خیلی شنیدیم، اینه که سختترین کار، همون قورباغه زشت و بزرگ رو، اول بخور. اما نکته اینجاست که بعضی کارها پیشنیاز کارهای دیگه است. اگه کاری تاخیر بخوره ممکنه سر زمان مقرر تموم نشه. این یعنی ممکنه خیلی قورباغه زشت و درشتی نباشه اما اگه الان انجام نشه کل کار به مشکل بخوره.
یه مثال بزنم... شما ظهر مهمانی برای شام دعوت میکنید. برای این مهمانی، کلی کار هست که باید انجام بشه. احتمالا باید خونه کمی مرتب بشه، پیشغذا و سوپ تهیه بشه، برنج و خورشت آماده بشه، سالاد و دسر هم شاید نیاز باشه. در کنار اینها کارهای شخصی رو هم باید پیگیری کنید.
در این شرایط به جای این که فکر کنی بزرگترین و سختترین کار چیه، باید فکر کنی کدوم کار خیلی طول میکشه. مثلا تو این مثال، غذای اصلی احتمالا بیشترین زمان رو میبره پس باید آبجوش آماده بشه و مواد اولیه برای یخزدایی آماده بشه. این کارها به نظر خیلی ساده میاد اما اگه به موقع انجام نشه غذای اصلی به زمان مهمانی نمیرسه و دیگه فایده نداره.
با این نگاه، بیایم کارهایی که باید برای این مهمانی انجام بشه رو مدیریت کنیم. مسیر بحرانی تو این شرایط غذای اصلیه که از همه فرآیندها بیشتر زمان میبره. بنابراین در هر مرحله اول کار مربوط به این مسیر بحرانی انجام میشه و در فاصله تا مرحله بعدی بقیه کارها انجام میشه. مثلا همزمان که آب در حال جوش اومدنه، سوپ بار گذاشته میشه. زمانی که برنج در حال دم کشیدنه میشه سالاد رو درست کرد و این طوری احتمالا در زمان مناسب تمام کارها به نتیجه میرسه.
اگر با این دید بخوایم به مدیریت کارها نگاه کنیم. یه سری کارها هست که فرآیند طولانی در بر خواهد داشت. حتی ممکنه مهمترین کار نباشه. اما اگر انجام نشه، در یک مرحله جلوتر برای کار مهمی پیش نیاز باشه. اگر بخوایم این رو تو مدلی مثل کانبان (مدلی که ترلو و تسکولو ازش استفاده میکنه) پیاده کنیم شاید نیاز باشه در مورد کارهایی که داریم انجام میدیم مسیر بحرانی رو هایلایت کنیم. این مسیر در هر ستون باید تو اولویت اول انجام بشه. اگر در فرآیند انجام این کار، زمانی در انتظار وجود داشته باشه، میشه به بقیه تسکها رسیدگی کرد.
ترجیحا برای پیاده کردن این دیدگاه ، کار رو سخت شروع نکنید. با یک مسیر بحرانی شروع کنید اما بعدتر ممکنه در شلوغی کارها دو سه مسیر بحرانی وجود داشته باشه. در ابزارهای حرفهای تر و پروژههای رسمیتر، میشه به این مسیر بحرانی دقیقتر هم نگاه کرد و بیشترین شناوری زمان شروع و زمان تحویل رو هم در برنامهریزی لحاظ کرد.
آنچه در این مدل بیشتر از همه اهمیت داره، اینه که کارها و تسکها گاها در قالب زمان معنی پیدا میکنند و اگر زمانشون از دست بره دیگه فایده نداره. پس در این موارد توجه به مسیر بحرانی و مدیریت منابع محدودی که داریم از همیشه مهمتره.
وقتی به این تکنیک خیلی مسلط باشید، از حجم بهرهوری و کاری که میتونید انجام بدید شگفتزده میشید. اگر بخوایم خارج از کار هم بررسی کنیم همون آدمهای زرنگ که همه رو متعجب میکنند چطوری میتونند در یک مدت محدود از پس تمام کارها بربیایند، همون کسانی هستند که ناخودآگاه کارها رو به شیوه درست مدیریت میکنند. همه حداقل در مورد یکی از مهمترین منابع که اسمش زمانه محدود هستیم و در روز ۲۴ ساعت بیشتر نداریم اون چیزی که وجه تمایز ما آدمها میشه اینه که چطور بتونیم از این زمان استفاده کنیم.