خیلی موارد در باب فرهنگ تا حالا شنیدیم و خوندیم، اما من میخوام تو این مطلب در مورد خرده فرهنگهایی بگم که شاید کمتر در موردش صحبت شده ولی باهاش درگیر هستیم. اولین موردی که میخوام در موردش صحبت کنم، به انتخاب شیوه رفتار ما در انتقاد از آدمهاست.
اگر بخوام با یه مثال موضوع رو توضیح بدم، فرض کنید ما نسبت به عملکرد فرد دیگهای تو سازمان انتقاد داریم. این خیلی طبیعیه، چون ما ذاتا آدمهای قضاوتگری هستیم. این نحوه برخورد ماست که مهمه. مسلما اگر الان از شما بپرسم بهترین اتفاق چی میتونه باشه، همه شما فوری میگید، بهتره مستقیما با اون فرد صحبت کنیم و با لحنی درست انتقادمون رو مطرح کنیم.
جواب شما کاملا درسته. بهترین راهکار تو هر مسئلهای در ابتدا گفتگوی مستقیم با اون فرده. اما یه نگاهی به انتخابهای دیگه بندازیم و پیامدهای هر کدوم رو بررسی کنیم. انتخاب دیگه ممکنه این باشه که ما این انتقاد رو تو دلمون نگه داریم و نه تنها فرصت بهتر شدن رو از فرد مقابلمون بگیریم، بلکه کم کم این انتقادها جمع میشه و به یک باره به شکلی که دیگه سازنده نیست مطرح میشه و باز هم نتیجه مطلوب رو نمیگیریم.
به خاطر رودربایستی و معذوریتهای اخلاقی ممکنه نتونیم مستقیما باهاش گفتگو کنیم، انتخاب دیگه شاید روشهای ناشناس مثل نوشتن نامه، اکانتهای فیک یا ابزارهای پیام ناشناس باشه. این روش هر چند جالب نیست و احتمال ایجاد یک گفتگوی سازنده رو میگیره ولی باز هم نسبت به بقیه روشهایی که در ادامه توضیح میدم بهتره. البته یه شرط دیگه هم داره که فرد مقابلتون آدم کنجکاوی نباشه که بخواد از هر روشی به صاحب پیام دست پیدا کنه.
انتخاب دیگه به خصوص تو سازمانهای ساختار یافته، توسل به ساختار سلسله مراتبی و انتقال نقد به مدیر مستقیم یا بالاتر اون شخصه. از این جا به بعد انتخابها حالت تخریبی هم میگیره. هر چند انتقاد از روی خیرخواهیه (امیدوارم البته)، باعث خراب شدن وجههاش در مقابل مدیر اون شخص میشیم و بازی تو زمین فرد دیگهای دنبال میشه و همه چیز از این جا به بعد به پختگی رفتار مطلع جدید برمیگرده که بهترین کار اون شخص میتونه برنامهریزی یه جلسه سه نفره برای طرح موضوع باشه.
اما بدترین نوع انتقاد با اختلاف به حالتی تعلق میگیره که من اسمش رو میزارم قایم موشک بازی! در این حالت، کسی که دلگیره و منتقده، به جای تمام انتخابهای ممکن، روش قایم موشک رو انتخاب میکنه. تو این روش، انتقادش رو با فرد دیگهای که شاید حتی از صلاحیت لازم برای حل موضوع برخوردار نباشه مطرح میکنه. اما هدفش از اضافه کردن نفر سوم، بیشتر برای اینه که شخصیت خودش رو حفظ کنه و انتقادها از زبان نفر سوم مطرح بشه.
منتقد اصلی پشت نفر سوم قایم میشه و در صورت برگزاری جلسه سه نفره، با انتخاب گزینه سکوت یا دفاع خلاف نظر خودش، سعی میکنه در نقش ناجی وارد بشه. شاید در نظر خودش یک برنده حتمیه، چون اگر طرف موفق بشه انتقاد رو مطرح کنه و طرف بپذیره که چه خوب، اگر نتونه نفر واسطه به عنوان شخصیت بد و ایشون به عنوان شخصیت خوب ماجرا به بازی ادامه میده.
اما واقعیت چیه؟ شاید یکی دو بار با این روش کار رو جلو ببره اما در بلند مدت تمام اعتبارش رو از دست میده. این فرد دیگه مورد اعتماد نخواهد بود و برای حرفاش کسی تره هم خورد نمیکنه. مطمئنا هیچ فرد عاقلی نمیخواد به این شرایط برسه پس بردهای کوچک به باخت بزرگ آخرش نمیصرفه!
حرف آخر، حرف بزنیم... صریح، شفاف و بدون این که پشت شخصیت افراد دیگه خودمون رو قایم کنیم. ماسک ریاکاری خیلی زودتر از تصورمون از چهره ما کنار میره و خود واقعیمون رو به همه نشون میده!