مدت زیادی است که درگیر این سوال بودم که نویسنده کیست؟ چطور بعضی از انگلیسیزبانها writer هستند اما اطرافمان «نویسنده» کمتر میبینیم و میشنویم. اطرافمان معمولاً پر است از محقق و پژوهشگر. گذشت و با جستارنویس یا مقالهنویس هم آشنا شدم، چیزی که در انگلیسی به آن «essayist» میگویند. با کتاب «البته واضح و مبرهن است» نوشتۀ ضیا موحد تقریباً با جستار آشنا شدم. آن کتابِ خواندنی ویژگیهای جستار را بهخوبی برای ما باز میکند. ساختارِ کلی آن را توضیح میدهد، از روشهایش میگوید، و انواعش را با نمونههای دلکش و خواندنی به ما میفهماند.
اما سوالم همچنان ماند: نویسنده کیست؟ تا اینکه به نوشتهای از مرحوم رضا بابایی برخوردم. عنوانش هم همین سوال بود: نویسنده کیست؟ بابایی (البته نه از پیش خودش) میگوید نویسنده کسی است که از نوشتن نمیهراسد، آن را دوست دارد. نوشتن برای او آسان است، حتی اگر محصول کارش متوسط باشد. نویسنده کسی است که این کار برای او لذتبخش باشد، همانند لذتِ گشتن در طبیعت. نویسنده کسی نیست که بهسختی بنویسد، حتی اگر محصولاش همه را شگفتزده کند. «اگر کسی به همان راحتی که میگوید، بنویسند، نویسنده است».
ملاکی که او برگزیده گفتوگو و تبادل اندیشه است. برای این هدف هر چه سادهتر بگوید و بنویسد راحتتر شکل میگیرد. بنابراین قیدِ دیگرِ تعریف نویسنده سادهنویسی است، طوریکه اگر نویسندهای سادهنوشتن را پی نگرفت، به احتمال زیاد، چیزی برای عرضه ندارد، و نوشتهاش بیمایه است. مثالی که او میزند مولوی است. میگوید نویسنده بهتر است در نوشتن پیروِ مولوی باشد نه نظامی و خاقانی. مولوی درگیر قافیهاندیشی نیست، از صورت گذر میکند، در بندِ بیت و غزل نیست. اما در مقابل شعرایی مانند نظامی با کلمات شعبدهبازی میکنند. کسی که در نویسندگی شعبدهبازی را پی بگیرد خیلی زود در قلم به دست گرفتن (یا نشستنِ پشت کیبورد) خسته میشود. البته درگیرِ لفظ نبودن بهمعنای بیمبالاتی و سرسرینویسی نیست. نویسنده اگرچه نوشتن برای او راحت است و خروجیاش هم، غالباً، متوسط است اما متعهد به آراستگی و پاکیزگیِ متن هم است.
قید بعدی در نویسندگی دقت است. نویسنده اگر راحت مینویسند و این راحتی در سرعتِ او هم نمایان است اما دقت را فدا نمیکند. نویسنده در حال اندیشه است، نوشتههای او هم از جنس تأملات فکری است. سرعت نوشتناش هم به محتوایش بر نمیگردد، بلکه از مهارتش بر میخیزد. نویسنده کسی است که نوشتن برایش آسان است، و بسیار هم مینویسد. پُرنویسی «خواهناخواه به زیبایی طبیعی میانجامد». پس نویسنده یک مسیر ساده و طبیعی را پیش میگیرد: راحت نوشتن> بسیار نوشتن> زیبایی و سنجیدگی. نویسنده موارد دیگری هم در نوشتن باید در نظر داشته باشد، اینکه تازهگو باشد، در جمعآوری اطلاعات و مواد اولیه سختکوش باشد، در اقوال و آرای مشهور جانب تردید را همیشه نگه دارد، در حد معمول درستنویس و آراستهنویس باشد، بتواند مطالب را بپروراند.
مطالب بالا از مقالۀ «نویسنده کیست» نوشتۀ مرحوم رضا بابایی در کنار «یادداشتها و گفتارههای خارج از نوبت» است.