مدت هاست زندگی جیره بندی شده است؛ حال که خشکسالی است ،جیرهی آب راهم به جیرهی مهربانی و عدالت
اضافه کن.
من نمی توانم از" بیآبی" بنویسم ،جزچند ساعت قطعیِ آب
تجربهی " بیآبی" نداشتم .
وبی آبی" حق مردمِ من نیست
حتی تصورش هم شکنجه ای نا عادلانه است.
من داستان آب را می دانم که بند بندِ وجودم از آب است.
***
خوزستان را ندیده ام
آنجا که برکرانهی خلیج فارس است
که پیشینهای به قدمتِ ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد دارد.
که مرکز تمدن ایلام است .
سرزمینِ خدا ،
پر آب ترین استان سرزمینم
زادگاه کارونِ ستودنی ،
وعده گاهِ عشاق،
میراث طبیعی ایران.
اما دلم پیش خوزستان است..
***
از آب برایت می گویم:
این الزامِ حیات
از قطره
دریا
موج
از ابر
نم
باران
برف
بخار
ازآبِ پاک
زلال
پرحرکت
پر برکت
حیات بخش
حیرت آور.
از حسِ خنک آب بر صورتِ تفدیده
از شرشر رودخانه
بلندای آبشار
خروش رود
از
پیرمردِخوزستانی که
" خوشه های امید را برای خشکسالی انبار می کند"
از " چشمه های خروشان ،موج های پریشان،ریگ های بیابان،
از مردم ایران."
ای آب که نیرو بخشی ،
مایهی قوت وعظمت وشادی و برکت وباروری وتداوم زندگی هستی.
ای که از "چار مادری"
با مردمِ سرزمینم مهربان باش.
و ای " آناهیتا" ایزدِ آب
نگهبانِ همیشگی آبهای سرزمینم باش؛
که من یکی از "سه فرزندم "
زنده از آب وزنده به آب .
وداستانِ آب همیشگی است؛
که آب مباح است و
حلال است و
هدیه است و
حق است و
سهم است و
حرمت است و
اشک است و
امید است و
زنده است و
گواه است و
زندگانی است.
وآب
قصهی دیروز و امروز و فردای
فرزندانمان است.