آنیتا
آنیتا
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

زلف بر باد مده


زلف برباد مده
زلف برباد مده

درخیابان دیدمت ،آبشار طلای موهایت را سپرده بودی

به دستِ باد!خواندم:زلف بربادنده تاندهی بربادم..

لبخندزدی .عاشقت شدم.ازموهایت آویختم و

درقلبت فرودآمدم،درقلبم فرودآمدی.دربیمارستان

موهای بافته شده ات رادرآغوش کشیدم،درچشم هایت خیره شدم،اشک ریختم‌.چشم هایت رابستی.

خواندم :زلف بربادنده تاندهی بربادم.

بعدِپنج سال،نیستی و هنوزبافتِ موهای طلایی ات

رادارم.ازروزی که زلف برباددادی وبربادم دادی

همچنان می خوانم:زلف بربادنده تاندهی بربادم.

تقدیری که زلف تو برایم رقم زده است...

مسابقه دست اندازحال خوبتو بامن تقسیم کندلنوشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید