نظرتون در موردش چیه؟ امروز یه چیزی خوندم در مورد همین جمله. داستان یه استاد هنر بود که شاگردش هاش رو به دو دسته تقسیم میکن و به گروه اولی میگه قرار نمره شما رو از روی کمیت عکس هایی که گرفتین حساب میکنم. مثلا ۱۰۰تا عکس ۲۰ میگیره و مثلا ۹۰ تا عکس ۱۷. به گروه دوم هم میگه شما از روی کیفیت عکس هاتون نمره میگیرین. یعنی اونی که ۲۰ میخواد باید یه عکس نزدیک به ایده آل گرفته باشه. آخر ترم وقتی به عکس هایی که توسط دوتا گروه گرفته شده بودن نگاه میکردی بهترین عکس ها رو گروه اول یعنی همون هایی که کیفیت براشون مهم نبود و فقط باید کار عکاسی را به تعداد بالا انجام میدادن گرفته بودن. چرا؟
تکرار یه فعالیت به تعداد بالا میتون ذهن شما رو به نوعی که تا حالا عمل نکرده تنظیم کن وهمین باعث شه بدون اینکه خودتون متوجه بشین توی کاری بیشتر از اونکه خودتون انتظار داشتین توانایی کسب کنین. افراد گروه اول مجبور بودن فرآیند عکاسی رو تکرار کنن و همین باعث یاد گرفتن تکنیک های جدید و استفاده بهتر از ابزار میشد. در حالی که گروه دوم در حال تلاش برای خلق بهترین میزانسن و نور برای یه عکاسی ایده آل بودن.
ولی بازم چرا؟؟
در مورد حرکت و عمل شنیدین؟ حرکت مثل برنامه ریزی برای انجام کاری و عمل انجام دادن اون کار هست. چه چیزی باعث میشه ما در مرحله حرکت بمونیم؟