ویرگول
ورودثبت نام
عاطفه بهدادیان
عاطفه بهدادیان
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رنگ رویا

5 یا 6 ساله م که بود خونه مامانبزرگم پشت پنجره می نشستم تا مامانم از سرکار بیاد اما تو این انتظار مداد رنگی هام ولو می کردم رو میز ،دفتر نقاشیم باز می کردم و شروع میکردم به نقاشی هرچی که میدیدم. اولین چیز کوه بود، چون فکر میکردم حالا که انقدر از من دوره و من نمیتونم برم اونجا حداقل باید تو نقاشیام باشه و همیشه هم فکر میکردم باید آبی باشه چون آبی می دیدمش. یه بار که مامان بابام بردنم کوه گفتم اینجا کجاست گفتند کوه دیگه. گفتم نه کوهی که من میدیدم اینجوری نبود خاک نداشت، این که مثل زمین خودمونه ، من میخام برم همون کوه، همونی که هر روز از پشت پنجره میبینمش.


الان 22 و 23 از اون موقع میگذره و من هنوز نتونستم اون کوه پیدا کنم ، کوه دوردست با رنگ آبی رویایی. الان که پادکست اجاره نشین ها رادیو راه گوش میدادم وقتی آقای شکوری راجع به آبی دوردست گفت ناخودآگاه لبخند رو لبم اومد به خاطر خاطرات شیرینم ، اما من نمیدونستم راجع به این رنگ آبی مایل به خاکستری راجع به تمام مفاهیم قشنگی که پشت این رنگه . اشتیاق، عشق، رسیدن، انگیزه . این رنگ ازمون خیلی دوره ،هیچوقت بهش نمیرسیم ولی قشنگه. هرچقدر تو به سمتش بری اون هم از تو فاصله میگیره ولی بازم دنبالش میدوییم مثل یه آدم تشنه که هرجا سراب هم ببینه بهش نوید آب میده با اینکه واقعی نیست. و من عاشق احساسیم که پشت این رنگه، حس زندگی حس تلاش . و این خاصیت انسانه که به هرچی هم برسه، بازم دنبال بیشترشه . حتی اگه رسیدن به هدف مثل رسیدن به این رنگ فقط تو رویا باشه. مگه زندگی چیزی بیشتر از رویاست؟؟ رویای زندگی عادلانه ، حقوق برابر ، زمین بی مرز ....

رویاآبی دوردستپله به پلهاشتیاقزندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید