گوشش بدهکار نیست
تنها سایه روشنی از عشق رنگ پریده اش
را به یادگار دارد
اما
هنوز هم در پی محبتی توأم با نفرت است
سراغ سوالهای بی جوابی که خاطرش را
احاطه کرده ، میگیرد
هنوز هم میپندارد
که یک روزی در را باز میکند و میآید
از نو در آغوشش میگیرد و یقیناً
انتظار دارد که بگوید :
دوستت دارم ..........
آتنا میرزایی