نکات کلیدی این مطلب:
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – ما خواهان یک زندگی کامل هستیم، اما چه چیزی ما را از دستیابی به آن باز می دارد؟
یک دلیل این است که ما در مورد اینکه زندگی رضایت بخش چگونه به نظر می رسد شفاف نیستیم.
من با بنیانگذاران شرکتهای بزرگ، کارآفرینان، مربیان و افرادی که درآمد های خوبی دارند و روی کاغذ موفق هستند، دیدارهایی داشتهام.
علیرغم موفقیتهایشان، آنها در خصوص زندگی یا کسبوکاری که برایش وقت و انرژی بسیاری صرف کردند، احساس میکنند که هنوز اهدافشان برآورده نشده است.
اما چرا؟
زیرا تا زمانی که قدمی برنداریم، آنچه را که ما را به حرکت در میآورد عمیقاً بررسی نکنیم و آنچه برای ما به عنوان یک فرد مهم است را ارزیابی نکنیم، هرگز نمیدانیم چه جهتی ارزشمند است. بنابراین آسان است که احساس کنید از دست رفته اید و هیچ ایده ای برای اصلاح مسیر به سمت یک زندگی رضایت بخش ندارید.
به همین دلیل است که وقتی مراجعینی را که میخواهند یک زندگی رضایتبخش بسازند (همچنین کسبوکار) را راهنمایی میکنم، با روشن کردن «ارزش اصلی» آنها شروع میکنم و سپس اهدافی را توسعه میدهم که مانند پله عمل میکنند. به طوری که هر هدف، آنها را یک قدم به زندگی نزدیکتر میکند و با ارزش ذاتی آنها هماهنگ است. (پیشنهاد میشود مطلب چهار نکته برای تغییر و ایجاد عادت های جدید را مطالعه کنید.)
ارزش ذاتی شما یک ارزش اساسی است که همه توانایی های شما را برای هدفی مشخص متحد می کند. این موضوع در سراسر زمانهایی که بیشتر احساس سرزندگی و موفقیت میکنید، احساس میشود. منبعی قدرتمند که برای شما با ارزش است و بخش اساسی از آنچه که یک زندگی خوب باید برای شما در بر داشته باشد را با خود دارد.
این به عنوان یک قطب نمای طلایی عمل می کند که شما را در جهت درست به سمت شمال واقعی هدایت میکند، جایی که شما هر روز خود را صرف انجام کارهای معنادار و هدفمند می کنید که در نهایت رسالت شما را برآورده می کند.
تقطیر آنچه واقعاً به آن اهمیت میدهید در ارزش ذاتی میتواند مهمترین اهداف را روشن کند، بنابراین شما میدانید چه اقداماتی ارزش تمرکز دارد و چه اقداماتی ارزش تمرکز ندارد و باید فیلتر کنید.
به عنوان مثال، ارزش ذاتی من آزادی است.
وقتی برای شغلی که علاقهای به آن نداشتم دستمزد بالایی به من پیشنهاد شد، از خودم پرسیدم:
“آیا این فرصت من را یک قدم به زندگی همسو با ارزش ذاتی من یعنی آزادی نزدیکتر می کند یا از آن دورتر می کند؟”
متوجه شدم مرا از ارزش ذاتی خود دور میکند، پس نپذیرفتم.
به همین دلیل است که راه اندازی کردن ارزش ذاتی شما می تواند تمرین قدرتمندی باشد زیرا به شما کمک می کند تصمیم بگیرید که آیا اقدامات فعلی شما همسو با آنچه برای شما اهمیت دارد میباشد یا خیر.
فعال کردن ارزش ذاتی شما کار سختی است و می تواند زمان بر باشد. اما هنگامی که این کار را انجام دادید، واضح خواهید بود که یک زندگی رضایت بخش چگونه به نظر می رسد. (پیشنهاد میشود مطلب هفت نیرویی که تغییر در زندگی را بسیار دشوار می کند را مطالعه کنید.)
در ادامه یک استراتژی ساده وجود دارد که به شما کمک می کند ارزش ذاتی خود را فعال کنید.
تکنیک “چرا” یک استراتژی ساده اما موثر است که به شما کمک می کند ارزش ذاتی خود را فعال کنید: هر زمان که می خواهید به انتهای یک سوال برسید، برای روشن کردن ارزش ذاتی خود “چرا” را بپرسید تا زمانی که به سطح اساسی استدلال برسید.
ممکن است رسیدن به انتهای سوال زمان زیادی ببرد. وقتی به دنبال گنج مدفون میگردید، میزان عمقی که باید حفاری کنید بستگی به این دارد که از کجا شروع کنید.
اگر قبلاً کارهای درونگرایانه زیادی انجام دادهاید، آنقدرها هم برای حفاری نیاز به زمان و تلاش نخواهید داشت. اما اگر هرگز عمیقاً در مورد چیزی که شما را وادار میکند فکر نکرده باشید، زمان میبرد. (پیشنهاد میشود مطلب سه نشانه برای تغییر سبک زندگی را مطالعه کنید.)
زمانی که دیگر نتوانید انگشت خود را به سمت شخص یا ساختار خاصی (دولت، رسانه، جامعه و…) بگیرید و بگویید: “زیرا به من گفتند این ارزش خوبی است.”
در غیر این صورت، شما همچنان ارزشهای موروثی را میپذیرید. ارزشهایی که دیگران به شما گفتهاند که باید داشته باشید، نه ارزشهایی که برای خود انتخاب کردهاید.
در ادامه مثالی از نحوه کمک تکنیک”چرا” به “مازیار” برای روشن کردن ارزش ذاتی او آورده شده است.
کمک به مردم برای مازیار مهم بود، اما او تلاش کرد تا دلیل آن را مشخص کند.
یکی از گفتگوهای ما به این صورت بود:
من: چرا کمک به دیگران برای شما مهم است؟
مازیار: چون از آن لذت می برم.
من: چرا؟
مازیار: چون من به ارتباط انسانی نیاز دارم.
من: چرا؟
مازیار: زیرا من به مردم آموزش میدادم و متوجه شدم که در هدایت آنها به سمت پاسخها خوب هستم و از دیدن پیشرفت آنها لذت میبردم. بنابراین من می خواهم به کمک به مردم ادامه دهم.
من: چرا؟
مازیار: چون من معتقدم اگر همه سعی می کردند به یکدیگر کمک کنند، ما به عنوان انسان در مکان بسیار بهتری قرار می گرفتیم. بسیاری از مردم سختی احتمالی کمک به شخص دیگری را تحمل نمی کنند، حتی اگر هزینه ای برای آنها نداشته باشد.
اکنون این قطعه طلاست، هسته اصلی که وضوح ارزش ذاتی او را مشخص می کند. او برای خدمت به دیگران ارزش قائل است زیرا معتقد است اگر تعداد بیشتری از ما به یکدیگر کمک کنیم، دنیا جای بهتری خواهد بود.
او فقط از کمک به مردم لذت نمی برد. او کمک به یک فرد را به مأموریتی مرتبط میکند که کل بشریت را در بر میگیرد و پتانسیل ایجاد تأثیر جهانی را دارد. به همین دلیل است که کمک به مردم برای او کاری معنادار، هدفمند و کامل است.
نه به این دلیل که دیگران به او گفتند این کار خوب است، بلکه به این دلیل که او استدلال خود را در مورد اینکه چرا این کار مهم است توسعه داده است.
نتیجه
دستیابی به موفقیت روی کاغذ آسان است، اما احساس عدم تحقق می کنیم زیرا ما زندگی خود را صرف تعقیب اهداف “اشتباه” کرده ایم. اما با تمرین درون نگری عمیق و استفاده از تکنیک «چرا» برای روشن کردن آنچه واقعاً میخواهیم که در سطحی اساسی با ما طنینانداز میشود، میتوانیم اولین قدم را در جهت اطمینان از اینکه اقداماتمان به تدریج ما را به زندگی همسو با ارزش ذاتیمان نزدیکتر میکند، برداریم.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه: