نکات کلیدی این مطلب:
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – منتقد درونی بهعنوان صدایی درونی ظاهر میشود که با خود قضاوتی و موضع انتقادی نسبت به خود مشخص میشود. این صدای درونی، درک فرد از خود را شکل می دهد و به احساس بی کفایتی، اضطراب یا افسردگی کمک می کند.
اگرچه منتقد درونی بر زندگی جاری متمرکز است، اما از دوران کودکی بر اساس رویدادها و روابط شکل می گیرد. در تربیت کودک، صدای انتقادی درونی احتمالاً نقش سازنده ای ایفا می کند، جایی که توانایی درک تغییرات در محیط اطراف و ظرفیت تغییر در جنبه های مختلف در مواجهه با محیط چالش برانگیز ضروری است.
تحقیقات نشان می دهد افرادی که تمایلات خودانتقادی خشن دارند، در دوران کودکی خود با قضاوت های مکرر، تمسخر و کمبود توجه مواجه شده اند. این تجربیات به روابط با والدین، معلمان، خواهران و برادران و همسالان گسترش می یابد. علاوه بر این، انتظارات اجتماعی این تمایلات خودانتقادی را تقویت کرده و شکل می دهد و تأثیر متقابل پیچیده ای را تشکیل می دهد. با این حال، بیشترین تأکید بر تأثیر والدین است. کودکانی که در خانوادههایی با والدین انتقادی، کنترلکننده، خواستار، بدسرپرست یا بیتفاوت بزرگ میشوند، اغلب تمایل به ایجاد منتقد درونی خشن دارند. اساساً، منتقد درونی بهعنوان شخصیت درونی و مدل انتقادی والدین عمل میکند.
در اوایل زندگی یک کودک، والدین تمام دنیای او را تشکیل می دهند و کودک هیچ احتمالی را درک نمی کند که اتفاقات پیش آمده ممکن است تقصیر بزرگترها باشد. بنابراین، هنگامی که کودک به طور طبیعی با کنجکاوی به محیط اطراف نزدیک می شود و انتظار بازخوردی ایمن دارد، در عوض مکرراً با بی تفاوتی، انکار، تحقیر یا تضعیف روبرو میشود و به شکلی ماهرانه روایت هایی منفی در مورد خود میسازد. کودک ناگزیر احساس می کند که امن تر است خود را به خاطر همه اتفاقات و سردرگمی ها سرزنش کند. کودک نگرش های والدین یا مراقبان را درونی می کند و موضع انتقادی بزرگسالان را به عنوان گفتگوی درونی خود اتخاذ می کند. با انجام این کار، کودک توهم ایمنی و کنترل را به دست می آورد و تا حدودی از اضطراب طاقت فرسای خود می کاهد.
در نتیجه، روند طبیعی و سالم ارزشگذاری کودک نسبت به خود، به مجموعهای سفت و سخت و غیرقابل انعطاف از استانداردها، انتظارات یا تعهدات به خود تبدیل میشود که ثابت و ایستا میشوند و کودک را از جوهر طبیعیاش جدا میکنند و به تدریج به یک مکانیسم مقابله خودکار برای مقابله با چالش های زندگی تبدیل می شود. نتیجه ناخواسته این است که فرد حتی زمانی که غیرضروری است به این رفتار ادامه می دهد. این ارزیابیهای انتقادی و منفی که زود به وجود آمدهاند، تصویری نادرست از خود را به بزرگسالی منتقل میکنند، جایی که منتقد درونی اغلب بیشتر شبیه خود واقعی بزرگسالان است.
در حالی که برخی افراد شرم را درونی می کنند و مسئولیت کاستی های درک شده را بر عهده می گیرند، برخی دیگر تمایل دارند رویکرد متضادی را اتخاذ کنند که در تمایلات قلدری ظاهر می شود. گروه دوم منعکس کننده رفتار کسانی است که مورد بدرفتاری قرار گرفته اند و اغلب هنگام مواجهه با ناملایمات دیگران را سرزنش میکنند. (پیشنهاد میشود مطلب پنج ویژگی شخصیتی مرتبط با دوران کودکی را مطالعه کنید.)
در تربیت ناکارآمد، درونی کردن منتقد می تواند برای کودک مفید باشد. با این حال، این احتمال وجود ندارد که منتقد درونی خود به خود ناپدید شود و زمانی که فرد بزرگ شد عملکرد منتقد درونی کمرنگ شود. منتقد درونی نمیفهمد که فرد به شخصی بالغ تبدیل شده است که دارای قدرت و منابع فراوان است. در عوض، به تحقیر کردن ادامه میدهد و به روشهای بدخواهانه مقایسه میکند.
روان انسان حول پرهیز از درد سازمان یافته است. بنابراین، منتقد درونی سخت تلاش می کند تا زندگی فرد را مدیریت کند تا فرد با درد عاطفی احتمالی مواجه نشود. منتقد درونی بر این باور است که بقای انسان در گرو منتقد است. بنابراین به طور مستمر تهدیدات را رصد می کند. وقتی رویداد یا مشکلی در زمان حال شبیه دردهای اولیه زندگی است، قدرت عواطف دردناک را دوباره فعال می کند و منتقد برای محافظت از فرد تدابیر بالایی در نظر می گیرد. به عنوان مثال، منتقد درونی زمانی ظاهر می شود که نادیده گرفته می شویم، طرد می شویم یا مورد قضاوت قرار می گیریم. سپس انتقاد می کند و کنترل می کند و سعی میکند تا از قضاوت و تمسخر مشابه آنچه که فرد در دوران کودکی با آن روبرو بوده است اجتناب کند. منتقد درونی می تواند در طول چالش های زندگی، مانند از دست دادن شغل، پدیدار شود. با کمال تعجب، ممکن است هنگام دستیابی به موفقیت، به عنوان مثال، هنگام رسیدن به شغل رویایی، نیز ظاهر شود. در مواجهه با از دست دادن شغل، منتقد درونی از سرزنش فرد برای ایجاد انگیزه و بهبود شرایط استفاده می کند. برعکس، هنگام تضمین شغلی رویایی، شروع به مدیریت انتظارات با زمزمه کردن پیامهای احتیاط برای جلوگیری از ناامیدی یا شکست میکند. با بررسی دقیق تر، آشکار می شود که منتقد درونی سعی می کند به نفع شما عمل کند.
با این حال، علی رغم نیت خوب منتقد درونی برای محافظت از آسیب، عاقلانه عمل نمی کند. به طور متناقض، در حالی که قصد دارد ما را ایمن نگه دارد، احساس تهدید داخلی را نیز افزایش می دهد که منجر به بدتر شدن احساسات فرد می شود و او را از دستیابی به پتانسیل خود و داشتن زندگی رضایت بخش باز می دارد. مواضع «سیاه و سفید»، «همیشه و هرگز» و «همه و هیچ» را میپذیرد، مکرراً تهدیدات درک شده را شخصیسازی میکند، اغراق میکند و برای برانگیختن احساسات منفی در مورد رویدادهای گذشته یا ایجاد ترس در مورد نتایج آینده، فاجعهسازی میکند. طبیعت بی امان منتقد درونی، با به کارگیری شرمساری، سرزنش و انتقاد بی رویه، احساس امنیت کاذب ایجاد می کند و به احساس فراگیر انزوا کمک می کند. (پیشنهاد میشود مطلب چگونه با خودمان صحبت کنیم را مطالعه کنید.)
افراد ممکن است آگاهانه متوجه نشوند که دارند «خودشان را سرزنش میکنند»، صدای انتقادی منتقد درونی آنقدر عادی است که حتی متوجه آن نمیشوند. افکار منفی بدون تلاش آگاهانه ایجاد می شوند و از آگاهی رخ می دهند. با این حال، منتقد درونی پنهان و بدون خطاب به دلیل ماهیت ناخودآگاه تأثیر قابل توجهی بر شخص دارد. وقتی از وجود و رویکردهای آن بی خبر باشیم، فرصتی برای پرداختن به آن وجود ندارد. درست مثل این است که شخصی پشت سر شما منفی صحبت کند یا اینکه شما را در تاریکی در مورد منشأ شایعات رها کند.
افرادی که توسط منتقد درونی ناخودآگاه هدایت می شوند، به جای ارزیابی انتقادی و انتخاب آنچه که با رضایت و نیازهایشان هماهنگ است، با استانداردهای اولیه درونی شده خود مطابقت دارند و قضاوت ها را می پذیرند. این منجر می شود که نیازهای حیاتی فرد مورد توجه قرار نگیرد، به حداقل برسد یا از بین برود و اصالت و هماهنگی با نیروی زندگی او را مختل کند. بنابراین، کنکاش و پرداختن به منتقد درونی برای برهم زدن تأثیر محدودکننده آن و کسب مهارتهایی برای اقدامات تازه و موثر ضروری است. (پیشنهاد میشود مطلب حقایق سختی که باید بشنویم را مطالعه کنید.)
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه: