احساس گناه ریشه در سیستم اعتقادی دارد. اگر فکر می کنید احساسات بد هستند، ممکن است به خاطر داشتن آنها احساس گناه کنید.
افراد مبتلا به غفلت عاطفی ممکن است به دلیل صحبت کردن، درخواست کمک یا داشتن نیاز احساس گناه کنند.
تفسیر مجدد احساس گناه در حالی که آن را در جای خود قرار می دهیم می تواند به ما کمک کند بر آن غلبه کنیم و در مسیر بهبودی پیش برویم.
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – مریم کم خواب است، دائما کار میکند و اغلب اوقات خسته است. کلمه “نه” در واژگان او وجود ندارد. او موافقت می کند که در محل کار، در میان دوستانش و در خانواده اش وظایفی را تقبل کند. در تعطیلات آخر هفته، او گاهی اوقات چندین رویداد را برای حضور در یک روز دارد. مانند کمک برای میزبانی از میهمانان جشن فارغ التحصیلی دوستش، جشن تولد برادرزاده اش (او مسئول آوردن چیزکیک خانگی معروفش است) و کار داوطلبانه برای شرکتش. مریم میداند که مسئولیت های زیادی را قبول کرده است، اما فکر نه گفتن به افرادی که روی او حساب میکنند، احساس گناه فلجکنندهای ایجاد میکند. هر روز در سرش این پیام طنین انداز می شود که «من باید این کار را انجام می دادم».
داریوش با همسر و دو فرزند کوچکش در فاصلهای دور از پدر و مادر و خواهر و برادرش زندگی می کند. او در کار خود احساس رضایت میکند و از اینکه مردی قوی و خانواده دوست است، لذت میبرد. اما هر بار که با والدینش تلفنی صحبت میکند یا نمیتواند در کنار آنها باشد، احساس گناه در او پدیدار میشود. او از اینکه نزدیک والدین و خواهر و برادرش زندگی نمی کند احساس بدی می کند. این احساس باعث میشود از استقلال و زندگی ای که برای خود ساخته است و لذت می برد، احساس خودخواهی و گناه کند.
وجه مشترک مریم و داریوش این است که آنها از پیامدهای غفلت عاطفی دوران کودکی رنج می برند. غفلت عاطفی دوران کودکی زمانی اتفاق میافتد که والدین شما هنگام بزرگ کردن شما، نیازهای عاطفی شما را برآورده نمیکنند و با احساسات شما طوری رفتار می شود که انگار وجود ندارند (میتواند در مقاطعی ناخواسته اتفاق بیافتد). هنگامی که در کودکی یاد می گیرید که با احساسات خود به عنوان ناراحتی برخورد کنید، شروع به نادیده گرفتن، سرکوب و پنهان کردن احساسات خود از خود و دیگران می کنید.
اکنون، به عنوان بزرگسال، در نهایت بدون دسترسی کامل به احساسات یا نیازهای عاطفی خود در دنیایی پر از احساس زندگی می کنید. زندگی بدون آگاهی عاطفی چالش های خود را دارد. یک چالش، احساس بیش از حد خاص بودن و متفاوت بودن است و این احساسی است که ناگزیر بر شما سنگینی می کند. این احساسی است که شما را در مسیرتان متوقف می کند و در توانایی شما برای ایجاد تغییرات مثبت دخالت می کند و شما را مجبور می کند به ورطه عاطفی ناسازگار برگردید.
غفلت عاطفی دوران کودکی و احساس گناه سمی.
بزرگ شدن در محیطی که به شما پیامی (مستقیم یا غیرمستقیم) مبنی بر اینکه احساسات شما اهمیتی ندارند میدهد، به شما این باور را می دهد که حتی داشتن احساسات نیز خودخواهانه است. کسانی که از نظر عاطفی نادیده گرفته شده اند، به شدت از خودخواه بودن می ترسند، همانطور که در مورد داریوش دیدید. بنابراین، احساس گناه زمانی که القای خودخواهی وجود دارد، سر خود را بالا میآورد و اغلب با شما همراه است. (پیشنهاد میشود مقاله خودخواهی سالم، فضیلتی گم شده را مطالعه کنید.)
برای جدا شدن از والدین خود، لازم است که احساسات و نیازهای خود را بر آنها ترجیح دهید. همچنین برای شما ضروری است که «نه» بگویید، حد و مرزها را تعیین کنید و از احساسات خود به عنوان راهنمایی برای تبدیل شدن به شخصی که میخواهید باشید استفاده کنید. متأسفانه افرادی که از نظر عاطفی نادیده گرفته شده اند در انجام این وظایف ضروری مشکل دارند و احساس گناه باعث میشود آنها از تصمیم گیری مستقل باز بمانند.
احساس گناه به این معنی است که شما کار اشتباه یا بدی انجام داده اید. نکته جالب در مورد احساس گناه این است که معمولاً به سیستم اعتقادی شما متصل است. اگر فکر می کنید که داشتن احساسات، اشتباه یا بد است، ممکن است متوجه شوید که چگونه احساس گناه یک احساس غالب است. احساس گناه شما را عقب نگه می دارد و شما را در شیوه های قدیمی تفکر و رفتار نگه می دارد.
افرادی که معمولا احساس گناه می کنند، افرادی هستند که کمترین دلیل را برای احساس گناه دارند. افرادی که از نظر عاطفی نادیده گرفته شدهاند تمایل دارند خود را زیر سوال ببرند و به دیگران اهمیت زیادی میدهند و این در بسیاری از مواقع به دلیل نقص است. آنها بیش از حد نگران دیگران هستند و می خواهند “کار درست” را انجام دهند و گاهی اوقات خود را در دام احساس گناه خودشان پیدا میکنند. این واقعیت غم انگیز برای مریم است، همانطور که در بالا توضیح داده شد.
3 راهکاری که باید برای درمان غفلت عاطفی و احساس گناه خود تمرین کنید.
به احساسات و نیازهای عاطفی خود توجه کنید. اگر احساس گناه وجود داشته باشد، می توانید آن را متفاوت درک کنید: به عنوان پیامی که به شما می گوید باید تغییر کنید نگاه کنید. بدن شما این پیام را برای شما ارسال می کند که سعی می کند از شما محافظت کند، اما سیگنال ها به اشتباه افتاده اند. این شما نیستید که کار اشتباهی انجام داده اید. این دوران کودکی شماست که کار اشتباهی انجام داده است. وقتی احساس گناه خود را دوباره تفسیر می کنید، می توانید از آن به عنوان محرکی برای تغییر استفاده کنید. میتوانید جدا از احساس گناه، یعنی همان فرآیند درمان غفلت عاطفی دوران کودکی، روی شناسایی احساسات و نیازهای خود کار کنید.
احساسات، نیازها، علایق و خواسته های خود را به دیگران بیان کنید. یادگیری و تمرین مهارت های عاطفی بخشی از بهبود غفلت عاطفی دوران کودکی است. احساس گناه در این فرآیند وجود خواهد داشت. به یاد داشته باشید، ممکن است بسیاری از این مهارت های ضروری را به عنوان خودخواه بودن تجربه کنید (البته به اشتباه). اما با وجود احساس گناه، به تمرین مهارت ها ادامه دهید.
تعامل متفاوتی با افراد زندگی خود داشته باشید. شروع به ابراز احساسات خود به همسر و فرزندان خود کنید، محدودیت های محکم تری را با والدین خود تعیین کنید و از دوستان کمک بخواهید. ممکن است واکنشهای گیجکنندهای دریافت کنید، زیرا عزیزانتان به این نوع تعاملات با شما عادت نداشته اند. ممکن است احساس گناه در شما ایجاد شود اما اجازه ندهید که شما را متوقف کند.
شما در کنترل گناه خود هستید.
بهبودی ناشی از غفلت عاطفی دوران کودکی یک فرآیند خطی نیست. زمانی است که احساس گناه خود را نشان می دهد که ممکن است احساس ضعف شما قوی تر شود و غلبه بر آن دشوارتر باشد. اما لزومی ندارد که احساس گناه شما پیروز شود. شما کسی هستید که کنترل را در دست دارید.
آیا خود را در داستان های مریم و داریوش می بینید؟ از احساس گناه خود و منشأ آن در غفلت عاطفی دوران کودکی خود آگاه شوید. بدانید که احساس گناه شما می تواند نشانه این باشد که شما فرصتی برای تغییر الگوهای زندگی خود دارید. به یاد داشته باشید که برقراری ارتباط با احساسات خود، اولویت بندی نیازهای خود و حمایت از خود مواردی هستند که باید به آنها افتخار کنید. اصلاً جایی برای گناه وجود ندارد.