نکات کلیدی این مطلب:
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – “دوستت دارم.” دو کلمه ای که وقتی توسط شخص مناسبی گفته شود می تواند جادویی به نظر برسد. اما صبر کنید، این واقعا به چه معناست؟ آیا برای کسی که آن را می گوید همان معنایی را دارد که شخص شنونده درک میکند؟ شاید، اما شاید هم نه. با این حال افراد به ندرت به مضمون فکر می کنند و در مورد آن سوال میکنند.
عشق مدرن و روند قرار ملاقات برای رسیدن به رابطه عاشقانه، ظاهراً بیشتر و بیشتر گیج کننده شده است. علیرغم فراوانی شرکای بالقوه، ایجاد ارتباط اغلب دشوارتر از آنچه که باید به نظر می رسد. تا حدودی به این دلیل است که به نظر می رسد افراد منظور یکدیگر را متوجه نمیشوند.
انسان برای پردازش اطلاعات به اکتشافات ذهنی متکی است. ما الگوها را دوست داریم زیرا به ما کمک میکنند بفهمیم چه انتظاری باید داشته باشیم و چه انتظاری از ما میرود. وقتی به سینما می رویم، دوست داریم ابتدا فیلمی را انتخاب کنیم، سپس بلیط بخریم، بعد از آن پاپ کورن بخریم و بعد بنشینیم و فیلم را تماشا کنیم. اگر روزی به سینما بروید و شخصی به شما بگوید که ابتدا باید صندلی را انتخاب کنید، سپس پاپ کورن خود را بخرید و بعد از آن بدون اینکه بدانید چه فیلمی را می خواهید ببینید، بلیت بگیرید، احساس سردرگمی شدیدی خواهید داشت.
وقتی می دانیم چه انتظاری داریم، احساس آرامش بیشتری می کنیم و می توانیم آرامش بیشتری داشته باشیم، بنابراین می توانیم از تجربه لذت ببریم. وقتی احساس سردرگمی می کنیم، اضطراب و ترس ما افزایش پیدا میکند. اما تکیه صرف به الگوها برای تلاش جهت درک رفتار دیگران می تواند منجر به سوء تفاهم های زیادی شود.
همه ما ترجیحاتی برای نحوه برخورد دیگران با خودمان در روابط داریم. بسیاری از این اولویتها بر اساس تجربیات، آموزهها و انتظارات شما هستند که به کتاب قوانین یا الگوی شما تبدیل میشوند و به شما دیدگاهی در خصوص اینکه دیگران چگونه باید با شما رفتار کنند میدهد و در نهایت این کتاب به مجموعه ای از فرضیات تبدیل می شود. اغلب، افراد این اشتباه را مرتکب می شوند که معتقدند دیگران با مجموعه ای از قوانین مشابه عمل می کنند. در نتیجه، ما از کتاب قوانین خودمان برای تفسیر سخنان و رفتار دیگران استفاده می کنیم.
با این حال، واقعیت این است که کتاب قوانین هر کس کمی متفاوت است. از آنجایی که کتابهای قوانین بر اساس تجربیات خاص خودمان تدوین میشوند، افراد اطراف ما تمایل دارند قوانین مشابهی را به اشتراک بگذارند و بنابراین ما به این باور میرسیم که قوانین ما درست یا مورد قبول اکثریت است. ما همچنین ذاتاً خودمان انتخاب میکنیم که با افرادی که کتابهای قوانینشان شبیه کتابهای خودمان است، وقت بگذرانیم، زیرا آنچه آشناست راحتتر است.
این فرض که دیگران قوانین مشابهی باما دارند، جایی است که بسیاری از ارتباطات دچار خطا و اشتباه می شوند. وقتی سعی میکنید با کسی که قوانین متفاوتی دارد رابطه برقرار کنید، مانند این است که یکی در حال بازی فوتبال و دیگری والیبال است. هر دوی شما در حال چرخیدن به سمت یک توپ هستید، اما سردرگمی و ناامیدی ناشی از تلاش برای بازی بر اساس مجموعهای از انتظارات و قوانین، لذت بردن از بازی را برای هر یک از شما دشوار خواهد کرد.
وقتی فردی رفتاری دارد که قوانین یا انتظارات شما را نقض می کند، ممکن است رفتار او را بدرفتاری تعبیر کنید. این ممکن است یک فرض بی اساس باشد یا نباشد. فقط به این دلیل که کسی همیشه مطابق ترجیحات شما با شما رفتار نمی کند، لزوماً به این معنی نیست که با شما بد رفتار می شود.
در دنیای دیجیتال و هوشمند امروزی، اغلب با افرادی روبرو می شویم که خارج از حلقه های اجتماعی معمول ما هستند. این می تواند هیجان انگیز و جالب باشد، اما می تواند شکاف کتاب قوانین ما را بیشتر کند. آیا باید همه کسانی را که از الگوی دوستیابی شما پیروی نمی کنند حذف کنید؟ این بستگی به تحمل و ظرفیت خود شما برای انطباق دارد و به چند نکته مثبت دیگر که در شخص مقابل می بینید. اگر قرارتان سرگرم کننده، شیرین و جذاب است، آیا باید آن شخص را رها کنید زیرا او سه روز قبل با شما برنامه ریزی نکرده است؟، بلافاصله بعد از قرار ملاقاتتان پیامک ارسال نکرده یا در روز تولدتان برای شما گل ارسال نکرده؟
توصیه های زیادی در رابطه با دوستیابی وجود دارد که می گوید اگر فردی کارهایی را برای شما انجام نمی دهد، پس واضح است که شما را آنچنان دوست ندارد. این نوع توصیه بر اساس یک الگوی دوستیابی است که به افراد کمک می کند آسیب نبینند یا وقت خود را تلف نکنند. اما افراد پیچیده تر از آن هستند که هر الگوی ساده ای بتواند آنها را توضیح دهد و پایبندی به این نوع توصیه ها بدون بررسی فرضیات شما می تواند منجر به بسیاری از سوء تفاهم ها و ارتباطات از دست رفته شود.
بنابراین، بهجای تکیه بر الگوهای دوستیابی یا کتابهای قوانین برای درک آنچه اتفاق میافتد، من ارزیابی دقیقتری را به شما پیشنهاد میکنم. در ادامه مطلب راه هایی وجود دارد که می توانید درک عمیق تری از موقعیتی به دست آورید که فراتر از الگوهای ذهنی است.
به شهود خود گوش دهید. یکی از مهم ترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که یاد بگیرید به شهود خود گوش دهید. احساس شهودی نتیجه پردازش ذهنی زیادی است که در سطح ناخودآگاه اتفاق می افتد. احساسات شهودی معمولاً ظریف هستند، در حالی که احساسات واکنشی معمولاً بزرگ هستند، بنابراین مهم است که تفاوت را یاد بگیرید. مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا با احساسات شهودی خود ارتباط بیشتری برقرار کنید. هنگامی که ذهن خود را آرام می کنید، متوجه احساسات ظریف و حس عمیق تر از آگاهی خواهید شد.
یک راه خوب برای دسترسی به ذهن شهودی در هر شرایطی این است که ساکت بنشینید و از خود چند سوال بپرسید. سوالات با پاسخ بله یا خیر می توانند برای آشکارسازی احساسات موثر باشند. آیا این وضعیت برای من مناسب است؟ آیا این شخص برای من خوب است؟ آیا به نظر می رسد این شخص فردی با صداقت است؟ سوالات باز به ذهن شما اجازه می دهد افکاری ایجاد کند تا بینش بیشتری داشته باشید. به چه اطلاعاتی نیاز دارم تا به وضوح و شفافیت بیشتری برسم؟ چگونه می توانم به جای ترس اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنم؟
از بار عاطفی آگاه باشید. هرکسی دارای تجربیاتی در گذشته، سبک های دلبستگی مختلف و سابقه عاطفی خاص خود میباشد که میتواند بر رابطه تاثیر گذار باشد. بنابراین، مراقب محرکها و حساسیتهای احساسی خود باشید و بدانید که شریک زندگیتان نیز ممکن است حساسیتهای خاص خود را داشته باشد.
ما اغلب جذب افرادی می شویم که آسیب های عاطفی متقابل دارند. این بدان معناست که چمدان هر فرد اغلب می تواند محرک دیگری باشد. اگر یک فرد در خانواده پر هرج و مرج یا بیش از حد درهم تنیده بزرگ شده باشد، میل به فضا می تواند درخواستی برای امنیت باشد، در حالی که می تواند به عنوان تهدیدی برای شریک زندگی او که ممکن است والدینی از نظر عاطفی دور داشته باشد تعبیر شود.
توجه داشته باشید که هم شما و هم شخص مقابل شما ممکن است به طور کامل به موقعیت های یکسان واکنش نشان دهید. درک منبع پاسخهای احساسی میتواند به تقویت همدلی و ایجاد محیط ارتباطی حمایتکنندهتر کمک کند. (پیشنهاد میشود مطلب غلبه بر مشکلات سبک های دلبستگی را مطالعه کنید.)
از دیگران بپرسید، اما مراقب نصیحت آنها باشید. طبیعی ترین کاری که در هنگام احساس سردرگمی انجام میدهید، این است که به افرادی مراجعه کنید که شما را دوست دارند و به شما اهمیت می دهند تا نظرات آنها را دریافت کنید. در حالی که دیدگاه دوستان و خانواده شما در مواقعی می تواند واقعاً به شما کمک کند، اما همیشه باید در نظر داشته باشید که آنها فقط می توانند یک موقعیت را از طریق الگوهای خود ارزیابی کنند. الگوهای آنها احتمالاً بسیار شبیه الگوهای شما هستند، به این معنی که نظرات و توصیه های آنها در واقع خیلی هدفمند نیستند. بنابراین نظرات آنها را به عنوان داده در نظر بگیرید، اما بدانید که این دادهها ممکن است بسیار نادرست باشند.
مراقب برچسب ها باشید. عباراتی مانند خودشیفته، قضاوتگر، بیاحساس و… برچسبهایی هستند که ما در دنیای دوستیابی امروزی زیاد میشنویم. کاری که این برچسبها انجام میدهند این است که به شما الگویی میدهند که امکان میدهد انواع خاصی از رفتار ها را دستهبندی کنید. در تلاش برای درک رفتار یک فرد، به راحتی می توان به آن فرد برچسب زد و فرض کرد که اگر با دسته بندی شما مطابقت دارد، پس میتواند انسان بدی باشد. چنین فرضیاتی به طرز خطرناکی نادرست است.
به آرامی ارتباط برقرار کنید. تنها راه برای درک سخنان یا اعمال هر کسی این است که با افراد ارتباط برقرار کنید. اما نحوه ارتباط شما مهم است. وقتی کسی به شما صدمه زده است، واکنش طبیعی شما خشم است، اما برقراری ارتباط همراه با خشم میتواند بیشتر از اینکه مفید باشد، آسیب وارد کند. اتهامات، موجب رفتار تدافعی و کناره گیری می شوند اما ارتباط ملایم و مهربان اعتماد، گشاده رویی و صمیمیت عاطفی را تسهیل می کند.
بدانید که مسئولیت شما در رابطه فقط درک طرف مقابل نیست، بلکه برقراری ارتباط به گونه ای است که به او اجازه می دهد شما را درک کند. اگر مسالهای شما را آزار می دهد، آن را از بین نبرید، این باعث ایجاد فاصله و بی اعتمادی می شود. در عوض، آرام باشید و آنچه را که می خواهید طلب کنید. نحوه پاسخ افراد به شما اطلاعات مفیدی در اختیارتان قرار میدهد. اگر افرادی شما را نادیده میگیرند و تمایلی به ارتباط با شما ندارند یا تلاش می کنند تا به صحبت های شما گوش دهند و بیشتر بدانند، هر یک از این رفتارها گویای مفهومی است.
مهمتر از همه، سعی کنید به جای ترس، با اعتماد به نفس ارتباط برقرار کنید. این همه معادلات را تغییر می دهد. اعتماد به نفس زمانی اتفاق می افتد که شجاعت مراقبت از خود را داشته باشید. اگر ارتباط شما از محل مراقبت از خودتان شروع می شود، پاسخ طرف مقابل شما را مجبور نمی کند یا شما را از بین نمی برد، بلکه به شما اطلاع می دهد که برای مراقبت از خود چه کاری باید انجام دهید.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه: