نکات کلیدی این مطلب:
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – چندی پیش متن زیر را دریافت کردم که در آن پدری از نگرانی هایش در مورد رابطه خود با دخترش نوشته بود:
با شرمندگی فراوان برای شما می نویسم. من پدر سه فرزند هستم. از ازدواج اولم یک پسر 17 ساله و یک دختر 19 ساله دارم. من سه سال پیش از مادرشان طلاق گرفتم. من الان دوباره ازدواج کردم و از همسر فعلی خود دختری 1 ساله دارم.
من و پسرم همیشه به خوبی با هم رابطه داشتیم. ما هر دو عاشق ورزش هستیم و من سال ها مربی تیم بسکتبال او بودم. من به اندازه کافی خوش شانس هستم که شغلی انعطاف پذیر دارم و به من امکان می دهد مربیگری کنم. من معلم مدرسه هستم. پسر من بسیار شاداب است و بودن در اطراف پسرم بسیار سرگرم کننده است.
رابطه من با دختر 19 ساله ام داستان کاملاً متفاوتی است. او دختری باهوش و هنرمندی با استعداد است. من برای او احترام قائل هستم، اما مشکل این است که به نظر نمی رسد با هم کنار بیاییم. او با من بسیار مخالف است و به نظر می رسد که می خواهد با من بحث کند. همسر سابق و فعلی من هر دو پیشنهاد می کنند که شاید او فقط سعی می کند توجه من را جلب کند زیرا من همیشه زمان بیشتری را با پسرم سپری کرده ام. به نظر من، رفتار های دخترم روشی عجیب برای جلب توجه به نظر می رسد. دخترم بچه آرامی بود اما با ورود به دوران نوجوانی ارتباط با او برای من سخت تر شد. (پیشنهاد میشود مطلب هشت ویژگی دخترانی که توسط پدرشان رها شده اند را مطالعه کنید.)
حقیقت این است که من واقعاً او را در این شرایط دوست ندارم. من معلم هستم و بچه ها را دوست دارم، اما این که بچه خودم را دوست ندارم برایم دردناک است. همچنین آیا این عجیب نیست که همسر سابق و فعلی من به خوبی با دخترم کنار می آیند ولی من نمی توانم با او کنار بیایم؟ من مملو از شرم، گناه، و احساس بی کفایتی هستم. حتی پسرم از اینکه خواهر بزرگترش را ناراحت کرده ام از من ناراضی است. همه بچه های من با هم کنار می آیند. دخترم حتی همسر جدیدم و دختر بچه ام را دوست دارد. مشکل دخترم چیست یا شاید سوال اصلی این باشد که من چه مشکلی دارم؟
من فکر می کنم لازم است که کمی از گذشته زندگی مشترک قبلی را به شما ارائه دهم. من و همسر سابقم چندین سال با خوشبختی زندگی کردیم. حدود پنج سال پیش، او به من گفت که زندگی مشترک دیگر برای او کارساز نیست و تمام توجه من به ورزش در باشگاه است. من هرگز نمی دانستم که همسر سابقم با این موضوع مشکل دارد. ما زوج درمانی را امتحان کردیم، اما متأسفانه مفید نبود.
بعد از طلاق، بچههایم با همسرم زندگی میکردند و من آخر هر هفته آنها را میدیدم. دخترم همیشه نمی خواست آخر هفته ها را با من بگذراند زیرا ترجیح می داد با دوستانش وقت بگذراد. این باعث شد من احساس ناراحتی و عصبانیت کنم. در نهایت، نمی دانم این مهم است یا نه، اما همسر جدیدم به من پیشنهاد داد که این موضوع را با شما درمیان بگذارم. همسر سابق من و دخترم هر دو زیبا هستند و خیلی شبیه هم هستند. شاید این بخشی از مشکل باشد. لطفا راهنمایی کنید. (پیشنهاد میشود مطلب افسردگی نوجوانان ؛ وقتی افکار و احساسات منفی وجود دارد را مطالعه کنید.)
توصیه من به پدر:
خوشحالم که با من تماس گرفتید و به دنبال راه حلی هستید. خیلی متاسفم که با دخترتان مشکل دارید. من احساس شرم و خجالت شما را درک می کنم، اما تنها نیستید. والدین زیادی وجود دارند که اعتراف می کنند که از فرزندان خود بیزار هستند. هدف این است که شما درک درستی از چرایی این موضوع داشته باشید و سپس ایده هایی را به دست آورید که به شما و دخترتان کمک می کند بهتر با هم کنار بیایید.
شما اشاره می کنید که مشکلات شما با دخترتان در سال های نوجوانی افزایش یافته است. عوامل متعددی وجود دارد که ممکن است زمینه مناسبی را برای شما ایجاد کرده باشد که از دخترتان خوشتان نیاید. اولاً، کنار آمدن با نوجوانان اغلب چالش برانگیز است. در طول این سال ها، آنها در کنترل احساسات خود با مشکلات زیادی روبرو هستند زیرا مغز آنها هنوز به طور کامل رشد نکرده است.
دوم، به نظر می رسد که شما زمان بیشتری را با پسرتان سپری کرده اید و شاید همچنان به سپری کردن زمان بیشتری با پسرتان ادامه میدهید زیرا به ورزش علاقه دارید. حدس من این است که این موضوع برای دختر شما از بین نمی رود و او احتمالاً از این موضوع ناراحت است و احساس می کند که شما به پسر خود لطف بیشتری دارید. (پیشنهاد میشود مطلب چهار ایده برای تقویت رابطه پدر و فرزند را مطالعه کنید.)
سوم، غیرمعمول نیست که روابط پس از طلاق استرس زاتر شوند. چالش دیدار با شما ممکن است برای دخترتان سخت بوده باشد و قابل درک است که او می خواست در تعطیلات آخر هفته دوستان خود را ببیند. به نظر نمی رسد تحمل این را داشته باشید.
چهارم، هم همسر سابق و هم همسر فعلی شما میگویند که دخترتان در تلاش برای جلب توجه شما ناسازگار است. این نظر از جانب زنانی است که هم شما و هم دخترتان را می شناسند. آنها احتمالاً درست میگویند و بله، بچهها برای اینکه ما به آنها توجه کنیم ناسازگاری میکنند. در نهایت اینکه، دختر شما شبیه مادرش است و ممکن است ناخودآگاه یا ناخودآگاه او را به خاطر این شباهت دوست نداشته باشید. از این گذشته، بعید است که شما عاشق مادرش باشید که شما را ترک کرده است.
پس حالا که دلایلی را برای عدم هماهنگی شما و دخترتان مطرح کردم، یک خبر خوب نیز دارم. دختر شما با بسیاری از اعضای خانواده کنار می آید، بنابراین به نظر می رسد که می داند چگونه با دیگران کنار بیاید و مهارت های اجتماعی خوبی دارد. اگر ناسازگار بودن او تلاشی برای جلب توجه شماست، پس شما پدری خوش شانس هستید. چند پیشنهاد برای شما دارم که عبارتند از:
1.علیرغم احساساتی که نسبت به دخترتان دارید، با او تماس بگیرید. هدف این است که با شناخت بهتر او دوباره شروع به دوست داشتن او کنید. از علایق او آگاه شوید و نسبت به علایقش ابراز کنجکاوی کنید. شاید بتوانید فعالیت هایی را که دوست دارید با هم انجام دهید شناسایی کنید. زیاد فشار نیاورید ایجاد شکستگی در رابطه به زمان نیاز داشت و رفع آن زمان می برد. (پیشنهاد میشود مطلب چهار نکته مهم برای آگاهی از احساسات کودکان را مطالعه کنید.)
2. خوب فکر کنید که آیا شباهت دخترتان به همسر سابقتان محرکی برای شماست یا خیر. آیا ظاهر دخترتان بیش از حد یادآور احساس ناامیدی شما از انحلال ازدواج است؟ اگر چنین است، به خود یادآوری کنید که دختر شما و همسر سابق شما یک فرد نیستند.
3. اشاره کردید که همسر سابقتان احساس می کرد که شما بیش از حد وقت خود را به ورزش و رفتن به باشگاه اختصاص داده اید. خوب است که شما به ورزش علاقه دارید، اما شاید حرف همسر سابق شما درست باشد. شاید بهتر باشد زمان بیشتری را به رابطه خود با دخترتان اختصاص دهید و در دسترس او باشید. به این ایده فکر کنید. (پیشنهاد میشود مطلب چرا نوجوان شما به حرف گوش نمی دهد را مطالعه کنید.)
4. اگر شروع به برقراری ارتباط بیشتر با دخترتان کردید و با او درگیر مشاجره شدید، لطفاً سعی کنید از موضوعاتی که منجر به درگیری می شود دور شوید. کیفیت رابطه مهمتر از برنده شدن در یک بحث است، درست است؟ و وقتی زمان بیشتری را با دختر خود می گذرانید، ممکن است هر دوی شما احساسات دوست داشتنی نسبت به یکدیگر داشته باشید. در نتیجه، ممکن است بحث ها کمتر شود. این امید من است و مطمئنم برای شما هم هست.
5. سعی کنید گذشته را رها کنید. دختر شما در حال بزرگ شدن است و با گذشت زمان، احتمالاً از نظر عاطفی تنظیم می شود و تمایل کمتری به نامطلوب بودن خواهد داشت. رابطه خود با دخترتان را پیش ببرید و با لطف و عشق به راه خود ادامه دهید. این برای هر دوی شما خوب خواهد بود.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه: