نکات کلیدی این مطلب:
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – طبق تعریف فرهنگ لغت، بی حوصلگی به عنوان “وضعیت خستگی و بی قراری به دلیل عدم علاقه” تعریف می شود. در ادبیات روانشناختی، ملال یا بی حوصلگی به عنوان «وضعیت برانگیختگی و نارضایتی نسبتاً کم، که به یک موقعیت تحریککننده ناکافی نسبت داده میشود» تعریف شده است.
بی حوصلگی احساسی کوتاه مدت و گذرا است. به عنوان مثال میتوان به احساس خستگی در طول یک سفر طولانی با ماشین یا احساس بیحالی و بیانگیختگی به دلیل انجام یک وظیفه کاری یا تکلیفی که ما به آن علاقه مند نیستیم، اشاره کرد. با این حال، به محض اینکه استراحت می کنیم یا سفر و کار مورد نظر را به اتمام می رسانیم، معمولاً این احساس کسالت فروکش می کند و فراموش می شود.
در سطح مشخصی، بی حوصلگی لزوماً بد نیست، زیرا می تواند ما را تحریک کند تا وضعیت خود را تغییر دهیم یا به دنبال اهداف و چالش های جدید باشیم. با این حال، بی حوصلگی مزمن، که می تواند هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها طول بکشد، می تواند یک مشکل جدی ایجاد کند که در آن فرد در حالی که فاقد انرژی و الهام برای تغییر وضعیت خود است، در رگه ای از احساس تحریک نشدن گیر می کند.
بی حوصلگی مزمن یا به ویژه مستعد بی حوصلگی، با مشکلات رفتاری و سلامت روانی مانند خشم و خصومت، افسردگی و اضطراب، اختلال در مهارت های اجتماعی و روابط، مصرف مواد مخدر و الکل، قمار کردن، مشکلات عملکرد کاری و اختلالات خوردن همراه است.
موارد زیر پنج استراتژی را به شما معرفی می کند که ممکن است به غلبه بر بی حوصلگی مزمن به منظور برانگیختن دوباره اشتیاق به زندگی و ماجراجویی کمک کند:
مانند هر مشکلی، اندیشیدن برای پیدا کردن راه حل بدون آگاهی از علل آن مشکل دشوار است. اینجاست که پذیرش، خودآگاهی و وقت گذاشتن برای تأمل در مورد اینکه چرا بی حوصلگی به وجود آمده نقش مهمی ایفا می کند. در مورد بی حوصلگی مزمن، توصیه می شود که چنین تأملی را به سمت تفکر در مورد عوامل روانی و محیطی که ممکن است نقش مؤثری ایفا کنند، هدایت کنید.
به عبارت دیگر، نه تنها فرد به دنبال تعیین این است که چه جنبه هایی از محیط بیرونی ممکن است نیاز به تغییر داشته باشد تا به ما انرژی و الهام ببخشد، بلکه به دنبال این است که چه جنبه هایی از خود درونی یا عملکرد ذهنی ما ممکن است نیاز به توجه داشته باشد.
زمانی که شروع به درک بهتر عوامل موثر در بی حوصلگی خود کردید، ایده خوبی است که شروع به برنامه ریزی راهی برای رهایی از بی حوصلگی کنید. بعید است که یک شبه به طور مزمن بی حوصله شده باشید و به احتمال زیاد کسالت به تدریج در شما رخنه کرده است. بنابراین، سعی کنید با پذیرش احتمالات برای غلبه بر کسالت، واقع بین باشید و به شیوه ای صبورانه و تدریجی اما با اطمینان قدم بردارید.
بدون چنین برنامهریزی و نگرش واقعگرایانه، به فعالیتها یا رفتارهایی روی میآورید که تنها برای کوتاه مدت خستگی مزمن را از بین میبرند و مشکل بصورت ریشه ای برطرف نمی شود.
به طور معمول، زمانی که افراد شروع به ارزیابی زندگی خود به این شیوه می کنند، تمرکز به سمت اصلاح محیط بیرونی و تعاملات آنها معطوف می شود. مثالها ممکن است شامل ایجاد تغییرات در سبک زندگی مانند ایجاد علایق و سرگرمیهای جدید، اتخاذ یک رژیم غذایی و ورزشی جدید، تلاش برای تقویت رابطه موجود، شروع یک رابطه جدید، برداشتن گامهایی برای مفیدتر یا لذتبخشتر کردن شغل موجود، شروع شغل جدید، تغییر پویایی خانواده مانند بچه دار شدن، راه اندازی کسب و کار، تحصیل برای کسب مدرک، سفرهای بیشتر یا جابه جایی خانه ویا مهاجرت.
با این حال، در حالی که ایجاد چنین تغییراتی در محیط بیرونی ممکن است شروع خوب و واضحی باشد، اما مهم است که از محیط روانی و معنوی درونی خود غافل نشوید. این به این دلیل است که بی حوصلگی می تواند به دلیل عدم آگاهی از نحوه نظارت و تنظیم افکار و احساسات، حواس پرتی یا بی فکری و به طور کلی احساس عدم ارتباط با خود باشد.
نمونههایی از این روشهای «درونی» که برای یافتن معنا و انرژی بیشتر در زندگی مفید هستند، شامل تکنیکهای متفکرانه مانند مدیتیشن، سایر اعمال معنوی مانند دعا یا تمرین شکرگزاری و یادگیری چگونگی آرامش کامل بدن و ذهن از طریق شواهد است. تکنیک های مبتنی بر تنفس عمیق و آرام سازی پیشرونده عضلانی نیز تاثیر زیادی برای ادامه روند دارند.
زندگی فوق العاده ارزشمند است و هیچ تضمینی وجود ندارد که ما فردا هنوز زنده باشیم، چه رسد به سال آینده یا دهه آینده. ممکن است کلیشه ای به نظر برسد، اما زندگی هر روز به گونه ای که انگار آخرین روز شماست، توصیه درستی است. وجود بی حوصلگی زندگی تان واقعاً اتلاف زمانی است که روی این زمین باقی مانده اید. بنابراین از همین الان سعی کنید از تعلل پرهیز کنید و تمام تلاش خود را بکنید تا طعم شیرین هر لحظه از روز را به طور کامل بچشید.
5.ماجراجو باشید! ارتباط با زندگی به عنوان یک ماجراجویی همیشه در حال تغییر، احتمالاً تمایل ما را برای جستجو و تجربه موقعیت های جدید افزایش می دهد. تحقیقات در زمینه روانشناسی مثبت گرا نشان می دهد که انگیزه و پاداشی که از یادگیری نحوه مدیریت چالش ها و محیط های جدید دریافت می کنیم برای رشد و رفاه ما مهم است. با این حال، ماجراجو بودن به این معنا نیست که ما باید یک آدرنالین بیمصرف شویم یا رفتارهایی انجام دهیم که مستلزم ریسکپذیری بیش از حد است.
با این اوصاف، همیشه لازم نیست که همه پاسخها یا تمام جزئیات یک برنامه را قبل از شروع یک اقدام خاص در اختیار داشته باشیم. همچنین گاهی اوقات خوب است که خودانگیخته باشیم یا به شهود خود گوش دهیم، که ممکن است به معنای سوق دادن استراتژی خود به یک موقعیت جدید یا ناشناخته باشد، زمانی که احساس می کنیم در دراز مدت می تواند معنادار و محرک شود.
محمد امین مختاریان
مطالب مرتبط:
ابزار هایی برای پیشگیری از اضطراب و افسردگی