یکی از سوال هایی که همیشه در رویدادها و ایونت های سفر مشتری از من پرسیده میشه اینه که سازمان ما در برابر تغییر و بهبود تجربه مشتری و ایده های جدید گارد داره و چطوری می تونیم این گارد رو باز کنیم و ذهنیت مدیران رو عوض کنیم؟!
پاسخ به این سوال خیلی سخته چون وقتی ذهنیتی شکل بگیره عوض کردنش قطعا سخته اما نشدنی نیست.
داشتم در این خصوص جست و جو میکردم که به مقاله ای در مکنزی برخورد کردم با عنوان (What’s next in experience-led growth) که تقریبا به این سوال پاسخ میده. در ادامه بخشی از این مقاله رو ترجمه کردم که باهاتون به اشتراک میگذارم.

تجربه مشتری (CX) برای همه انواع سازمانها – چه کسبوکارها، نهادهای دولتی، مدارس یا بیمارستانها – اهمیت حیاتی دارد. مشتریان آنها طیف گستردهای را شامل میشوند: مصرفکنندگان، خریداران، کارکنان، شهروندان، دانشجویان، بیماران و دیگران. این افراد در ایجاد ارزش نقشی بیبدیل دارند و سازمانها باید رفتارهای مرتبط مشتریان را شناسایی کرده و بهدرستی از آنها بهرهبرداری کنند.
بسیاری از سازمانها دریافتهاند که تجربه، یک تمایز رقابتی حیاتی است و دیگر آن را «خوب است که داشته باشیم» نمیدانند، بلکه آن را محوری برای خلق ارزش و رشد تجاری تلقی میکنند. با شناسایی رفتارهایی که به نتایج مالی مثبت منجر میشوند، سازمانها میتوانند شرایط برد-برد ایجاد کنند؛ جایی که تجربههای بهتر هم ارزش اقتصادی تولید میکنند و هم مشتریان راضیتر میسازند.
مککینزی یک رویکرد سهمرحلهای موفق را برای آزادسازی رشد از طریق تجربه مشتری (CX) شناسایی کرده است:
1- ایجاد چشمانداز، آرمان و اهداف روشن برای CX
ابتدا باید یک آرمان و چشمانداز شفاف در حوزه تجربه مشتری تعریف شود تا کل سازمان حول محور مشتریمحوری همسو شود. با شناسایی محرکهای ارزش (Value Drivers) و اثر مالی ناشی از تحقق این چشمانداز، ارتباطی مستقیم بین CX و رشد مالی برقرار میشود. همچنین یک نقشهراه روشن تضمین میکند که تجربه مشتری در قلب سازمان قرار گیرد.
به طور خلاصه:
توسعهی چشمانداز و آرمان مشتریمحور
ایجاد ارتباط میان CX و ارزش
ترجمه به نقشهراه عملیاتی
2- درک عمیق نیازهای مشتری و طراحی مجدد سفرها برای تحول کسب و کار
در گام بعدی، سازمان باید واقعاً نیازهای مشتری را درک کند و بر اساس آن، محصولات، خدمات، مدلهای کسبوکار یا سفرهای مشتری را طراحی (یا بازطراحی) کرده و آنها را در مقیاس گسترده به اجرا بگذارد.
به طور خلاصه:
کشف نیازهای مشتری
طراحی راهکارها
ایجاد اثرگذاری در:
سفرهای مشتری (Journeys)
محصولات (Products)
خدمات (Services)
مدلهای کسبوکار (Business models)
3- رهبری تغییر با فعالسازهای کلیدی و ایجاد تحول
در نهایت، رهبران باید تغییر را هدایت کنند. این کار با استفاده از فعالسازهای کلیدی مانند تحول ذهنیتها، توسعه قابلیتها، بهرهگیری از فناوری، بازطراحی مدلهای عملیاتی، سیستمهای سنجش و مدیریت عملکرد انجام میشود تا تحول مشتریمحور به شکلی پایدار تثبیت شود.
به طور خلاصه:
تغییر ذهنیتها و توسعه قابلیتها
ارتقای فناوری، داده و تحلیلها
ایجاد حاکمیت میانوظیفهای و مدل عملیاتی چابک
استقرار نظام سنجش و مدیریت عملکرد
این سه موضوع سه راس مثلث تحول تجربه مشتری (CX Transformations) هست.

این کار منجر به نتایج زیر در سازمان و کسب و کار خواهد شد:
۱۰-۲۰٪ بهبود رضایت مشتری
۱۰-۱۵٪ افزایش در نرخ تبدیل فروش
۲۰-۵۰٪ هزینه کمتر برای ارائه خدمات
در پایان امیدوارم روزی کسب و کارهای ایرانی به سمت خلق تجربه خوب برای مشتریان حرکت کنند.
من محمدرضا آذین اینجا هستم تا به سازمان و کسب و کار شما کمک کنم تا سفر مشتری خود را به خوبی طراحی و پیاده سازی نمایند.