Behroozam
Behroozam
خواندن ۱۰ دقیقه·۷ سال پیش

هوش مصنوعی : جان سرل و چند استدلال علیه ماتریالیسم

کشور در اوضاع مناسبی نیست شاید نوشتن درمورد هوش مصنوعی و مسائل نظری در این حوزه در این زمان و مکان نامناسب باشد ولی فعلا کاری از دست ما مردم عادی بر نمی آید ما محکوم به سرنوشتی هستیم که برایمان رقم میزنند و به یادگار بماند این نوشته که هیچکس به یادمان نبود.

در نوشته قبلی به به اثرات اجتماعی-اقتصادی رشد و توسعه مجازی سازی و هوش مصنوعی اشاره کردم البته ، اما بحث ذهن و اینکه آیا هوش مصنوعی به خودآگاهی خواهد رسید که تهدیدی برای انسان باشد اشاره نشد ( که البته شامل مسائل کاربردی این علم نمیشود و همواره تا زمان تکینگی تکنولوژيکی مورد بحث خواهد بود)

این نوشته بیشتر به جنبه های تخصصی اقتصاد و فلسفه ذهن و آینده هوش مصنوعی می پردازد. حیف است که در مورد جوانب دیگری که بازار کار را تا به اکنون متحول کرده صحبت نکنیم و سپس به سراغ جان سرل برویم.

حقیقتا که ما اکنون در ابتدای انقلاب صنعتی چهارم هستیم اگر انقلاب صنعتی سوم رشد انفجاری الکترونیک و صنایع وابسته در دهه ۶۰ و ۷۰ بود ما در دو دهه ابتدایی قرن ۲۱ ام با رشد سرسام آور اطلاعات رو به رو بودیم این حجم از افزونگی داده ما را با چالش هایی در زمینه ذخیره و پردازش اطلاعات رو به رو کرد که اتومایزشن و روباتیک و نسل های مختلف هوش مصنوعی حاصل تحقیقات و رفع این چالش ها بودند. در پست قبل از دنیای بدون کار ( jobless ) گفتم ولی دلیلی بر مدعای خود نیاوردم.

چالشی که امروز به مدد تکنولوژی بازار کار با آن رو به روست موضوع بهره وری یا ( TFP ) است که لازمه یه اقتصاد پویا و سالم است ، ولی در دو دهه گذشته این رقم به نصف تمایل پیدا کرده در بیست سال گذشته نابرابری بین دستمزد کارگران و سود شرکت ها افزایش پیدا کرده ولی به همان نسبت میزان نیاز به مشاغل کم تخصص با سرعت روز افزونی رو به کاهش نهاده .

این انقلاب صنعتی چهارم را با هیچکدام از سبقه های پیشین آن نمیتوان مقایسه کرد اگر در زمان انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ ام جنبش لادیسم در انگلستان با خراب کردن چرخ های ریسندگی و آتش زدن کارخانه ها اعتراض خود را نسبت به بیکار شدن و دستمزد های پایین ابراز میکرد اما میتوانست کارگر مزرعه شود و شکم خود را سیر کند. سرعت رشد تکنولوژی در قرن ۲۱ ام ولی شتابان است و در دنیای بدون کار جایگزینی هم برای سیر کردن شکم وجود ندارد.

حال به سراغ جان سرل برویم که در کتاب خود درآمدی کوتاه به ذهن ( Mind: A Brief Introduction ) که در سال ۲۰۰۴ نوشته شده مسائلی را در این زمینه بیان میکند با اینکه دیدگاه سرل قدیمی شده و امروز در سال ۲۰۱۸ چهارده سال پس از کتاب او معدود محقق و دانشمندی نسبت به حتمی بودن تکینگی و ایجاد هوش مصنوعی ابر انسان شک دارد ولی برسی نظراتی که او در کتاب خود بیان کرده و نقد دیدگاه او به دلیل عمومیتی که بین قشر فلسفی و دانشگاهی ما دارد خالی از طلف نیست.

در اینجا مستقیما به طرح مسائلی که جان سرل بیان میکند میپردازیم که خود ۷ دلیل رد مادی گرایی نام گذاری میکند ( به صورت خلاصه هر کدام از مسائل را شرح میدهم ولی به دلیل حقوق مولف و مترجمین کتاب از نقل قول مستقیم اجتناب میکنم ) :

۱- کوالیای مفقود

تجربه های آگاهانه ما جنبه کیفی دارند . این سرآغاز بحثی است که ما آن را کیفیت میخوانیم . برداشت متفاوت انسان ها نسبت به موسیقی متال و بتهوون . هر کس که بخواهد کوالیا را نفی کند اشتباه کرده چون واقعا وجود دارد .

نباید به دل خطر بزنیم وجعبه پاندورای ذهن را باز کنیم ؟ آیا گذشتگان ما ریتم های مطبوع را در موسیقی که به گوش انسان به دلایل مکانیکی و ریتمیک اثر گذارند را کشف نکرده اند و آیا سبک های جدید در تنظیم خود خارج از این اصول و قواعد جرکت میکنند ؟

آیا سنسورهای دقیقی که دما را اندازه گیری میکنند به اندازه تجربه درونی ما از گرمای تابستان دقیق نیستند ؟

من فکر میکنم کیفیت گرایان متوجه این امر نشده اند که اعصاب و شناخت آن ها محدود به فیزولوژی و پیش زمینه های ذهنی آن هاست وگرنه هوش مصنوعی به دلیل ماهیت خود و قابلیت گسترش پذیری که دارد طیف های کیفی را به خوبی و بسیار دقیق تر از نوع بشر خواهد شناخت .

۲- وارونگی طیف

مثال معروفی در فلسفه و حتی خارج از فلسفه وجود دارد تصور کنید چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی سبز میشود و شما با ماشین حرکت میکنید ، ماشین کناری هم با شما حرکت کرده است ولی در فرهنگ لغت یا شناخت او رنگ سبز نیست . درواقع رفتار یکسان بوده ولی برداشت درونی متفاوت بوده است

در دنیای کامپیوتر ما با فکت ها سروکار داریم میدانیم رنگ به معنای طیف بازتاب شده ای از جسم است که با سنسور ها دقیقا یک برداشت از آن وجود خواهد داشت ، این استدلال وارونگی طیف همانند استدلال های قبل و بعد از تعریف ناقصی از هوش مصنوعی بدون خرد و بدون شبکه عصبی و دیتا مورد نیاز است.

۳- خفاش بودن چگونه چیزی است ؟

فرض کنید ما اعصاب و فیزولوژی خفاش را به صورت کامل شناخته ایم و تمامی رفتار خفاش را میشناسیم ولی آیا میتوانیم خفاش بودن را درک کنیم ؟

مسئله ای که درمورد خود یا توهم من مطرح میشود در علم شناختن اعصاب رد میشود میدانیم که اراده و فکر کردن در واقع توهمی بیش نیستند ، بدون داشتن شبکه عصبی که خاطرات و تلفیق اندیشه را فراهم کند توهم من یا خود داشتن بی معناست . برای مثال بسیاری از کسانی که دکارت باور هستن با خود میگویند من فکر میکنم پس هستم و سپس برای دیگر حیوانات به این دلیل که نمود عقلانیت انسانی در آن ها مشاهده نمیشود استدلال میکنند که فاقد شعور و من هستند درحالی که حیواناتی که دارای شبکه عصبی پیچیده هستند دارای نوعی از خودآگاهی هستند.

درمورد تجربه خفاش میشود با واقعیت مجازی احساسی که خفاش در یک گردش شبانه دارد را شبیه سازی کرد حتی میتوان در محیط آزمایشگاهی با توجه به فیزیولوژی خفاش کارکرد دارو را روی خفاش مجازی آزمایش کرد. پس در واقع این استدلال هم به نوعی قدیمی و از رده خارج محسوب میشود. درواقع در تمامی استدلال های فوق و بعدی بر این تاکید میشود که سوژه نمیتواند همانند یک آبژکت به خود بپردازد و اینگونه برسی ابتر و ناقص است در مسئله های بع این موضوع را بیشتر باز خواهم کرد

۴- فرانک جکسون : آنچه ماری نمیدانست

ماری دانشمندی است که آگاهی و علم کاملی نسبت به طیف رنگ ها دارد ولی محیطی بزرگ شده که تنها در آن سیاه و سفید معنا دارد . ماری معنای رنگ قرمز را درک نمیکند زیرا رنگ مسئله ای کیفی است

همان طور که در مسئله اول به آن اشاره شد هوش مصنوعی با یادگیری ماشینی میتواند درک بسیار پیچیده و دقیق تری نسبت به طیف رنگ ها داشته باشد

۵ – ند بلاک : ملت چین

تصور کنید در مغز یک میلیارد نورون وجود دارد و جمعیت چین یک میلیارد است . ملت چین به صورت یک کل دارای ذهن نیستند.

در اینجا ند بلاک شبکه های عصبی را که با الگوبرداری از اعصاب حیوانات ساخته میشود را نقد میکند درحالی که شبکه عصبی که شبیه سازی شده دارای ورودی خروجی و کارکرد است. در شبکه های عصبی موجود که وظایفی مثل پردازش تصویر و متن را بر عهده دارند میدانیم نتیجه نهایی بسیار حیرت انگیز است ، نمونه هایی مثل واتسون IBM را در پست قبل شرح دادم .

۶ – نشانگر صلب ( rigid designator )

وقتی میگویم حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی ایران است در واقع دو گذاره را همانند میگیریم ، حسن روحانی و ریاست جمهوری درحالی که به جای ریاست حسن روحانی میتوانست اسامی دیگری قرار بگیرد ولی وقتی میگویم آب همان H2O است این به معنای قطعی بودن این گذاره است .
وقتی میگویم ضربه خودن به شست پای انسان باعث تحریک عصب میشود که خود واکنشی را به وجود می آورد ضرورتا همانند مثال اول این امکان وجود دارد که این گذاره قطعی نباشد .

اصولا نقدی که متفکران پست مدرن بر روشنگری و روش علمی دارند تقلیل گرایی است . یعنی توضیح مسائل به ساده ترین شکل و شواهد ، درحالی که برای یک امر شهودی میتوان متغیر های بسیاری محتمل بود . نمیتوان منکر این قضیه بود که در آینده و با کشف قوانین و سازوکار های انسان متوجه اشتباهاتمان در شناخت ذهن و یا دیگر مسائل علمی میشویم ولی تنها ابزاری که امروز برای شناخت جهان پیرامون و خودمان داریم همان ابزار علمی است پس وقتی میگویم تحریک یا ضربه به شست پا باعث واکنش در اعصاب میشود خود میتواند در آینده رد شود. پس این استدلال هم دلیلی بر رد مدعای امکان هوش مصنوعی نیست

۷ – جان سرل : اتاق چینی

فرض کنید در اتاقی قرار گرفته اید و مجبورید با کنار هم قرار دادن کلمات چینی پاسخی را بدهید ، شما با کتابچه راهنما کلمات چینی را در کنار هم قرار میدهید و پاسخ صحیح را میدهید . شما آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر گذاشته اید ولی آیا واقعا معنای کلماتی را که نوشته اید متوجه شده اید ؟ من فکر میکنم برای رایانه هم همینگونه خواهد بود چون رایانه چیز بیشتری از من در اتاق در اختیار ندارد.

در سال ۲۰۰۴ ما انتظار انفجار اطلاعاتی به این صورت که با رشد تلفن های هوشمند و اینترنت فراگیر شدن ارتباطات وجود داشت را نداشتیم . تعجبی ندارد که جان سرل محدوده شناحت ماشین را محدود به اتاق و زبان چینی میداند . برای مثال جستجوگر وب گوگل با اسپایدر های خود که نشانه گذاری های اینترنتی و لینک های مختلفی که اسپایدر مورد کند و کاو قرار میدهد را در ذهن تصور کنید ، الگوریتم های یادیگیری ماشینی که نه تنها با داده های قبلی تربیت میشود بلکه کد خود را جهت کاربرد بهتر بهبود میبخشد. میتوانم بگویم این استدلال پس از باخت هوش انسان در مسابقه ای که با واتسون برگذار شد بی معناست

https://www.youtube.com/watch?v=WFR3lOm_xhE

واتسون حتی دسترسی به اینترنت هم نداشت ، حال ما ماشین هایی سریعتر قوی تر و بدون خستگی داریم که برخلاف انسان میتوانند ژنتیک خود را اصلاح کنند و تاریخ و فلسفه و هنر و علم را بفهمند نه تنها با کنار هم قرار دادن الگو ها معنی خلق کنند بلکه با تلفیق این ها عملا دارای خودآگاهی باشند .

میدانیم دوگانه انگاری بارها در تاریخ تکرار شده و طرفداران بسیاری دارد ، دوگانه انگاری به معنای جدا بودن ذهن از بدن یا به عبارتی روان یا روح در معنای مدرن خود معنی ندارد با نگاهی به آزمایش های آسیب شناختی اعصاب امروزه میدانیم که چه قسمتی از مغز کارکرد اختصاصی خود را دارد و با آسیب رساندن به کدام قسمت میتوان عملکرد آن قسمت را مختل کرد که به طور مستقیم در رفتار انسان تاثیر خود را نشان دهد.

در رد دوگانه انگاری دکارتی کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شده که در این مبحث نمیگنجد.

البته در مورد هوش مصنوعی مباحث و مقالات بی شمار هستند از مباحث فنی شبکه های عصبی که خوشبختانه ابزار های متن باز زیادی برایشان به وجود آمده تا مباحث فلسفی و اقتصادی و اجتماعی اینچنینی ، فرهنگ عامه هم بیکار نبوده و در داستان های علمی و تخیلی و سریال ها و فیلم ها نمود آن را بارها دیده ایم .ارجاعات به چند مورد از تاثیر گذار ترین این کتاب ها و ویدئو کنفرانس ها میتواند در شناخت ما نسبت به این موضوع کمک شایانی نماید.

کتاب تحسین شده قیام روبات ها اثر فیوچریست معروف مارتین فورد که به عواقب اقصادی-اجتماعی تلفیق هوش مصنوعی و روباتیک اشاره داره

سخنرانی تد نیک بوستروم عزیز که قبلا در پست قبلی از اون یه تریلما درمورد مغز درون خمره برسی کرده بودم

https://www.youtube.com/watch?v=MnT1xgZgkpk&t=556s

سخنرانی تد سم هریس درمورد اینکه چگونه میشه هوش مصنوعی ساخت که خطری برای نسل بشر نباشه و البته پاسخ نهایی دلهره کننده و توامان دلگرم کننده اش

https://www.youtube.com/watch?v=8nt3edWLgIg

سخنرانی معروف ایلیان ماسک و بیل گیتس درمورد هوش مصنوعی در چین

https://www.youtube.com/watch?v=vHzJ_AJ34uQ&t=90s

فیلم هایی مثل یک اودیسه فضایی ، ایکس ماشینا که در آن آزمون تورینگ مطرح میشود ، سه گانه ماتریکس ، انیمه زیبای انیماتریکس که دیدن رنسانس اول و رنسانس دوم آن را به همه پیشنهاد میکنم

کتاب خطای دکارت آنتونیو داماسیو که تقریبا میتوان گفت مهم ترین کتاب در حوزه فلسفه ذهن است.

کتاب انقلاب صنعتی چهارم نوشته کلاوس شوآب بنیانگذار مجمع جهانی اقتصاد و با ترجمه طوفان عزیزی

بازی کانوی یا گیم او لایف که با یک سری قوانین محدود کننده میتواندی شگفت زده شوید از این که چگونه یک حیات بسیار ساده را درون گوشی تلفن همراه خودتان دارید .

و البته ایزاک آسیموف بزرگ و قوانین ۴ گانه او که البته مورد مناقشات بسیاری هم هست.

و البته یک مناظره جالب هم در این مورد در پرگار بی بی سی فارسی انجام شده که دیدن آن خالی از لطف نیست

https://www.youtube.com/watch?v=mh4L2pgV_1M
فلسفههوش‌مصنوعیذهن
بهروز حسن بیگی هستم دواپس در اسنپ بقیه حرفا رو اینجا میزنم https://behroozam.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید