یه لجبازیم که لنگه نداره !
مثه خودم کم دیدم ٬ ینی ندیدم ! اصن لجباز ندیدم که با لجبازای دیگه هم لج کنه !
اینقدر کج رفتم دیگه فکر نکنم راست بشه ! مسیر زندگیم رو میگم !
اینقدر خلاف جهت شنا کردم که عادت کردم و از نظرم آب سر بالا میره !!
اینقدر راه رفتم که کفاشای محل با اسم کوچیک صدام می کنن !
اینقدر دیوونه بازی در آوردم که دیوونه های واقعی باهام همزاد پنداری می کنن !
یه بار یه پسر بچه با تفنگ اسباب بازیش بهم شلیک کرد و من افتادم و مُردم !
به خاطر اینکه به بچه حال بدم نمردما ٬ نه ! با زنده بودم لج کرده بودم !
من دیگه چه جونِوری بودم !!
البته اگر یه بار دیگه هم به دنیا بیام قطعا همینجوری کج میرم !!
میگن بار کج به مقصد نمیرسه ٬ اما میشه یکی بهم بگه مقصد زندگی کجاست ؟!؟
من با قوانین من درآوردیِ موروثی لجم ! اما گیر کردم تو خرافات نیاکانم !
من از روزمرگی متنفرم ! اما غرق شدم تو کارای تکراری ! حتی روزمرگیامم برام تکرارین !
وای که اگه پولدار بشم !!
چند تا ریاضیدان استخدام می کنم تا ثابت کنن دو دوتا چهارتا نمیشه !
یه ست کامل دستگاه هوا شناسی میخرم و هوای همه ی روزای آینده رو عالی و آفتابی اعلام می کنم !
یه جغرافی دان و شاعر عاشق رو توی یه اتاق حبس می کنم تا به جهانیان ثابت کنن بُعد مسافت از عشق کم نمی کنه !
وای که اگه منِ لجباز پولدار بشم !!
به دانشمندا پول میدم تا تحقیق کنن و به همه ثابت کنن که حق با هیشکی نیست ! این یه حقیقت تلخه که هیشکی نمیدونه !
خلاصه ؛ اونقدر از صراط مستقیم کج شدم که اگه یه سانت دیگه کج تر برم ٬ میفتم تو صراط مستقیم !
بهمن ماه ۱۳۹۹