زهرا باقری
زهرا باقری
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

نه به کمپین ناکارفرما!

تا این لحظه چند بار نوشتن این متن را به تعویق انداختم، شاید می ترسیدم از شمشیر آخته ی کلمات و کامنت های کاربران و گاهی ترول ها و در موارد پیش رفته از تیربار اتوماتیک، برای عکس العمل به چنین متنی. حتی اگر می خواهید با تندی چیزی زیرلب بگویید یا اینجا بنویسید باز هم نوشتن این متن از ننوشتن آن بهتر است.

اولین بار که با بدگویی از کارفرماها در شبکه های اجتماعی مواجه شدم برایم جالب بود و به نظرم رسید اینکه گروهی به دلیل نان رسان بودن و اشتغال زا بودن تصور می کنند مجاز به انجام هر کاری هستند بسیار ناپسند است و در دراز مدت پیامدهای منفی اش قطعا اول گریبان خودشان را می گیرد. او دارد به کارمند ناراضی حقوق می دهد که نه تنها در بهترین حالِ خودش کار نمی کند بلکه در بدترینش است، خرابکاری می کند، درست تسک ها را انجام نمی دهد و حتی ممکن است به کسب و کار آسیب های جدی بزند. بنابراین دیده شدن، کنترل شدن، مورد نقد قرار گرفتن و تمام اینها موجب تامل و سنجیده عمل کردن می شود.


اما امروز، و در این دوران اخیر با پدیده ی دیگری مواجه شده ایم. خراب کردن وجهه کارفرما به بدترین شکل ممکن! پایین آوردن شان انسانی کسی که کارفرماست، نادیده گرفتن سالهای سخت دوام آوردن در بازار پر نوسان و آسیب پذیر ایران، کم ارزش کردن هر کاری که کارفرما می کند تا چرخ های کسب و کار بچرخد و کسانی را به کار مشغول کند! می دانم که ممکن است فکر کنیم او سود می برد اما در بین هزاران کسب و کار شکست خورده و کارخانه ی تعطیل شده و مدیرانی که به زندان افتاده اند و تمام دارایی شان از بین رفته است هرگز کسی را نمیابیم که برای بیچاره شدن کار راه انداخته باشد. یک سوی این تیغ تیز که او گام می زند باخت است و سوی دیگر برد، ریسک و استرسی که کارفرما تحمل می کند و هرگز نمی گوید که دوستان و همکارانش را دلسرد نکند و دشمنانش را شاد نکند برای کسی که حتی یک کسب و کار کوچک را هرگز راه اندازی نکرده است، قابل تصور نیست. قصدم از نوشتن این پاراگراف برتری دادن کارفرما به کارمند نیست، منظورم بیان تفاوتی است که ما کارمندان به آن مشغول نیستیم و فکرش را نمی کنیم.

در این شرایط نقدی که به بهبود فضای کسب و کار و استخدام و مدیریت منابع انسانی منجر شود بسیار خوب و راهگشا است اما توهین و تحقیر و مطالبه و مطالبه و همیشه مطالبه (!)، این چه مسیری است که جامعه کاری ایران در آن افتاده است، آنهم به مدد سایت هایی که برای برندینگ و شناخته شدن آن را هموار کرده اند. چرا طلبکار شدیم؟ چگونه ناگهان از همه چیز طلبکار شدیم؟

برایم عجیب است، سایت کاریابی که قسمت عمده ی درآمدش از جیب کارفرماست کمپین ناکارفرما راه انداخته و سوال و مطالبه ایجاد می کند، بدون اینکه انرژی و وقتی برای بهبود کرده باشد، آیا کمپین ناکارمند هم راه می اندازد؟

و البته کارفرما آنقدر مشغله دارد و آنقدر تلخی دیده که هیچ عکس العملی نشان نمی دهد، کارفرمایی که برای آموختن ساده ترین مسائل ارتباطی و زندگی جمعی باید هزینه پرداخت کند و زمان صرف کند، این تلخی را نیز می پذیرد و سعی می کند برای اینکه کار راه بیوفتند و چرخ کسب و کار بچرخد منعطف شود.

به خاطر داشته باشیم برای هر شرکت و سازمانی که کار می کنیم، ما همان کارفرماییم، در واحد تولید و توسعه، محصولی می سازیم که مشتری را ناراضی یا خوشحال می کند،‌ در واحد پاسخگویی به مشتریان همین طور،‌در واحد مالی، حساب و کتاب کارمندان و تامین کنندگان و مشتریانی را رسیدگی می کنیم که می تواند کارفرما را خوش حساب یا بد حساب کند، در واحد منابع انسانی به نمایندگی از کارفرما تماس می گیریم، دعوت به مصاحبه می کنیم، در جلسه مصاحبه گفتگو می کنیم و تبدیل می شویم به کارفرمایی خوب برای انتخاب شدن توسط یک کارمند دیگر.... توسط یک نفر دیگر مثل خودمان. ما کارمندان همان کارفرماییم.

با آرزوی ایرانی سربلند

کارفرماناکارفرمافرهنگ سازمانیاستخدامزندگی کارمندی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید