بهراد باقری
بهراد باقری
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

مساله‌ی نمایش و خشاب‌هایی که سخت پر می‌شوند

هنر نمایش از آغاز تا امروز تحولات زیادی به خود دیده است و در دسته‌بندی‌ها و ژانرهای مختلف کیفیت متفاوتی از خود نشان داده است با این حال اگر قرار باشد یک ویژگی در تمام نمایش‌های بزرگ دنیا مشترک باشد، آن وجود مساله است. نمایش‌های بزرگ همگی از منظری به یک مساله‌ی بزرگ می‌پردازند که برای مدت‌ها توجه مخاطب تئاتر را به خود جلب می‌کند. من در این نوشته قرار است تنها به شکل برخورد نمایش‌های ایرانی با مساله بپردازم به فرض اینکه مساله‌ی نمایش یک مساله‌ی مهم و قابل اعتنا است و کاری با خود مساله ندارم. بیشتر نویسنده‌ها (یا کارگردان‌ها) در این دسته‌ها قرار می‌گیرند اما شما هم می‌توانید در تکمیل این فهرست به من کمک کنید.

بزار یکم قلقلکت دهم...

خیلی از نمایش‌هایی که بر روی صحنه می‌بینیم واقعا خوبند و هیچ ایرادی نمی‌شود از آنها گرفت. ما با شخصیت‌های این نمایش‌ها همزادپنداری می‌کنیم به موقع می‌خندیم به موقع بغض می‌کنیم با موسیقی خوب آنها حال‌مان خوب می‌شود به فکر فرو می‌رویم و در پایان با افتخار می‌ایستیم و گروه را تشویق می‌کنیم. بعد از نمایش هم اگر سیگاری نیستیم دوست داریم یک نخ سیگار بکشیم و همینطور که داریم با دوستمان به سمت ماشین می‌رویم در مورد خوبی‌های نمایش با او حرف بزنیم. اما همینکه پشت فرمان نشستیم و در ماشین را بستیم، همه چیز تمام می‌شود. من این دسته نمایش‌ها را در گروه "بزار یکم قلقلکت دهم..." قرار می‌دهم، چون تاثیری که بر تماشاگر می‌گذارند، بیشتر از چند ساعت نیست. آنها زود فراموش می‌شوند، چون روحی ندارند که این به دلیل اطمینان بیش از حد گروه به خود و نداشتن طراوت و تازگی و یا خالی بودن نمایش از لحظات بداهه است.

من تلاش خودم را کردم!

بعضی وقت‌ها مشکل بر سر توانستن است. یک گروه نمایشی تمام امکانات خودش را به کار می‌گیرد و تا جایی هم خوب پیش می‌رود اما چون تئاتر یک اندام ارگانیک است و تمام اجزای آن در یک کل به هم پیوسته با هم در ارتباط است تا آن زنده بماند در نقطه‌ای کم تجربگی و کم دانشی گروه سازنده (شما بخوانید بی‌عدالتی تئاتر!) خودش را نشان می‌دهد و ضربه‌اش را بر پیکر تئاتر وارد می‌کند. گروه نمایش فرصتی برای آزمون و خطا، کسب تجربه و دانش آکادمیک نداشته ولی می‌شود به آینده‌ی گروه و یا حداقل به سرنوشت تعدادی از اعضای آن امیدوار بود.

تسلیم شو یا بمیر!

این نمایش‌ها در دو قطب کاملا متفاوت به سر می‌برند. یا سراسر حرف‌ و شعارند یا سراسر بازی و نمایش‌اند. یا هیچ چیز سرگرم کننده و جذابی ندارند و به نمایش‌های بی‌ادعا معروفند یا برعکس همه جور اسباب سرگرمی و لذتی دارند و بسیار هم پر مدعاند. با این حال هر دو گروه در یک چیز مشترک هستند: تماشاگران بعد از پایان نمایش باید بمانند و از بازیگران امضا بگیرند. نمایش‌های بی‌ادعا بیشتر از گروه‌های تازه‌کار و در سالن‌های خالی از تماشاگر دیده می‌شود ولی نمایش‌های پرمدعا حاصل سال‌ها تجربه است و به حرفه‌ای‌گری گروه‌های نمایش در سالن‌های پرتماشاگر برمی‌گردد. سرنوشت گروه بی‌ادعا در صورت تغییر ندادن رویه شکست است اما گروه پرمدعا می‌تواند امیدوار باشد که سطح سلیقه و فرهنگ جامعه تغییر نکند و همچنان به بقای خود ادامه دهد.

دست‌های من بالاست، هیچ تیری هم در خشاب ندارم!

باید قبول کنیم هیچ گروه نمایشی با موفقیت‌های بزرگ کار خودش را شروع نمی‌کند. ما با استثناها کاری نداریم، قاعده همین است. شکست... شکست... تا پیروزی. من معتقدم با مشکلات و پیچیدگی‌های زندگی امروز، اگر یک گروه نمایش تازه‌کار مساله‌ی خود را به درستی تشخیص دهد به موفقیت رسیده است.

فراموش نکنیم معدود گروه‌ها و افرادی هستند که کار خود را در بالاترین سطح به نحو احسن انجام می‌دهند. اگر دسته‌ی مجزایی برای این افراد در نظر نگرفتم به این خاطر است که تعداد آنها بسیار کم است و باید جداگانه و تک به تک به آنها پرداخت.


نوشته‌های دیگر من را هم بخوانید:

https://virgool.io/@bagheribehrad/%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%DB%8C%D8%B2%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D9%88-%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%87-%D9%88-%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-wrexfraofd85
https://virgool.io/@bagheribehrad/%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B9-%D9%88-%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-y8bn2tkr5bx5


نمایشمسالهتئاترهنر
پژوهشگر و مربی نمایش خلاق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید