برای آمدنم کمی صبر داشته باش
من هنوز هم خاطره لازم دارم ، هنوز هم کمی هوا برای نفس ، هنوز هم کمی پنجره لازم لازم
جایی برای نشستن
کفشی برای پوشیدن
من برای اتاقک چند گلدان ، برای خانه ام چند مهمان ، برای قهوه ام یک لیوان و سیگار کنار قهوه ام یک ایوان میخواهم.
من چندین «سلام مادر» برای خودم و چندین و چند «همه چیز خوب است » برای پدرم میخواهم.
خواهم آمد "تنها منتظر" من
روی که میل کودکی ام را برای پریدن از پشت بام ، بیدار شدن توی حیاطِ تابستان ، تنظیم قدم هایم با خطوط خیابان ، خواندن و نواختن ، نقاشی کشیدن و برای بودن ، نداشته باشم.
خواهم آمد "تنها انتظار" من
رسیدن به تو و خوابیدن در آغوشت آخرین و واقعی ترین "خواستن" است.
برای پذیرفتنت پیر خواهم شد چنان که برای انکارت دیگر جوان نخواهم شد.
برای آمدنم کمی صبر داشته باش ،آرام کنار پدربزرگ زیر سایه ی درخت خرمالو بیدار بمان.
تورا در آغوش خواهم کشید ، قبر زیبای من.