بهنام
بهنام
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

شوگرمامی، فتیش و موجودیت تاریخی زن

اخیرا ویدئوی عجیبی دیدم که از وجود کانال‌های تلگرامی یا موسساتی خبر میداد که میان مردان جوان بی‌پول و زنان سالخورده‌ی پولدار، پیوند هفتگی و ماهانه برقرار می‌کند و درصد زیادی هم پورسانت می‌گیرد. هر چند ممکن است این موسسات رسمی نباشند یا زمینه‌ی رسمی فعالیتشان چیز دیگری باشد. اما مشخصا دارای کارمند و حساب بانکی و دفتر و دستک است.

https://www.youtube.com/watch?v=J3HQJhEdPhY


این ویدئو از این جهت جالب است که بدانیم چنین موسساتی در ایران وجود دارند، و نیز چنین حیوانات شیطان صفتی، و نیز چنین جوانان خام و ساده‌ای که به تصور انداختن یک پیرزن دم موت در تله‌ی عشقی به دنبال رسیدن به مال و ثروت در کوتاه‌ترین زمان ممکن هستند.

ایده‌ی به تور انداختن شوگرمامی همان ایده‌ای است که لااقل در ده فیلم سینمایی در سال‌های اخیر دیده‌ایم و شاید آرزوی خیلی‌ها باشد از جمله سازندگان و بازیگران این فیلمها.

اما در کلیپ می‌بینیم که رویای پیدا کردن شوگرمامی در همان روز اول مبدل به کابوس می‌شود و پیرزن شیطان صفت، گویی که تجسد شیطان در کالبد آدمیزاده‌ای باشد، جسم این جوان را همانند یک حیوان خانگی و حتی بدتر از آن خود می‌کند. در اینکه قربانیان این شخص دیگر هرگز آن آدم سابق نخواهند شد شکی نیست زیرا روح آنها کشته شده است.

این جوان می‌گوید شرم داشتم از خدا درخواست کمک کنم. این شرم از خدا که از شرم از خود ناشی می‌شود هشداری بر آغاز یک سقوط است اما همین شرم مانع از سقوط می‌شود و جوان با خود می‌گوید که خودش را ارزان نباید بفروشد و فرار می‌کند و در اصل به خود و به خدای خودش برمی‌گردد و در فیلم گریه می‌کند.



زن، نه به عنوان یک نفر انسان منفرد بلکه به عنوان یکی از دو جنسیت انسانی، یک موجودیت تاریخی دارد. در ده هزار سال اخیر، زندگی اجتماعی بشر شکل ویژه‌ای به این موجودیت تاریخی داده است. «جنس» در تعریف این موجودیت نقش مهمی دارد.

در ادبیات و هنر و تاریخ نگاری همه‌ی ملل، مردان به صفات و ویژگی‌های گوناگونی شناخته می‌شوند اما وجود زن عمدتا پیرامون مساله‌ی جنس است. مثلا اغواگری زنان را می‌بینیم. فلان پادشاه را فلان زن فریفت. شهوت مادر ناصرالدین شاه باعث قتل امیرکبیر شد یا شهوت مادر آن پادشاه دیگر باعث هجوم مغول گردید. زیبایی و زشتی، دلبری، رقابت میان خواستگاران متعدد، غوغا در میان جوانان شهر، دور از دسترس بودن در کاخ یا ستر و عفاف. همه‌ی اینها وجود تاریخی زن را حول محور جنس، یعنی تقابلش با جنس مرد می‌شناسند.

نقش مهم تاریخی زن «باروری» است. این فقط به معنی تولید مثل یا به تعبیر شعارهای امروزی فمنیستی، شستن و روبیدن و کار کردن همانند یک کُلفت درون خانه نیست. بلکه تمامی شئونات اخلاقی و اجتماعی و شرعی و عرفی و قانونی که برای «ادامه‌ی حیات» جامعه لازم است را دارا می‌باشد. پس نقش باروری اصلا نقش ساده‌ای نیست.

اما زن علیرغم نقش مهم تاریخی‌اش، می‌بایستی در رابطه‌ی میان مرد و زن نقش مغلوب را ایفا می‌کند. مغلوب بودن زن همانطور که در اینجا مفصلا به آن پرداخته‌ام یک نقش تاریخی است که تمدن ساز است و تمدن و فرهنگ بشر متناسب با آن توسعه یافته است:

https://vrgl.ir/FyTQ6

زن به لحاظ بیولوژیکی و فیزیولوژیکی با مرد برابر نیست. طبیعت بر اساس همین تفاوت نقش ویژه‌ای را به زن تفویض می‌کند و آن را می‌پرورد.

زن نسبت به مرد زمان‌های محدودتری دارد برای نزدیکی جنسی، به دلیل قاعدگی، یائسگی و حاملگی. یک مرد قدرتمند مثل چنگیزخان مغول می‌تواند زنان متعدد داشته باشد و ژن‌های خود را در درصد بزرگی از جمعیت انسان‌ها به یادگار بگذارد. اما هیچ زن قدرتمندی چنین توانی ندارد. این تفاوت سبب می‌شود که چندزنی (و نه چندشوهری) از دید تکامل داروین توضیح منطقی داشته باشد. زیرا چندزنی به جای چندشوهری بهتر می‌تواند باعث تداوم نسل افراد قدرتمندتر شود که احتمالا باهوش‌تر و سالم‌تر نیز هستند. پس مغلوب بودن زن در اینجا یک توضیح پیدا می‌کند.

همچنین نوع تعامل بشر با طبیعت که مبتنی بر کشاورزی است این مغلوب بودن را توجیه می‌کند. در یک نظام مبتنی بر مالکیت خصوصی، زن می‌بایستی در حیطه‌ی اموال خصوصی مرد باقی بماند تا به او خیانت نکند و فرزندان افراد دیگر را اشتباها وارد حوزه‌ی وراثتی او نکند.

در واقع چیزی که ما به اسم عرف و شرع و قانون می‌شناسیم و زن را محدود می‌کند و نقش مغلوب به او می‌دهد، دارای توضیح «تاریخی-اجتماعی» است. یعنی اینگونه نبوده که یک نفر بیاید و قانونی را که وجود نداشته وضع کند. حتی پیامبر اسلام هم با بخشی از عرف جاهلیت مشکلی نداشت و بیشتر سعی میکرد که آنها را تعدیل و اصلاح کند.



جوانی که در این کلیپ دیده می‌شود برخلاف فتیش پرستان جنسی، بیماران روانی مازوخیست-سادیست BDSM یک جوان ساده‌دل بوده که به انگیزه‌ی پول و با وسوسه‌ی خر کردن یک پیرزن در دام عشقی فریفته می‌شود.

این جوان زیست ایرانی داشته و روحش از انواع عجایب و غرایبی که انسان پست مدرن غربی گرفتار آن شده خبر ندارد. نقشی که او در رابطه‌ی مرد و زن به دنبالش است نقش غالب (male dominance) است و نه مغلوب (female dominance).

فتیش و شلاق و و زخم و ادرار و مدفوع چیزی نبوده که جوان ایرانی به آن فکر کرده باشد. اینها حاصل معنازدایی از رابطه‌ی جنسی هستند.

در ایران و جوامع سنتی‌تر رابطه‌ی جنسی شدیدا معنادار است. این معنا حتی در پست‌ترین اشکال این رابطه مثل زنا نیز وجود دارد و در متعالی‌ترین شکل به ازدواج و بقای بنیاد خانواده می‌رسد.

معنای رابطه‌ی جنسی در ارتباط با زیست تاریخی-اجتماعی است. مراحل گوناگون و پیچیده‌ای که یک مرد جوان ایرانی باید طی کند تا مخ یک دختر را بزند یا خود را به او عرضه نماید، با دوستان پسرش راجع به دختران کل‌کل کند، رقابت عشقی، مراسمات ازدواج از قبیل هماهنگی خانواده‌ها، خواستگاری، بله برون، عقد، و تمامی تعهدات و زمینه‌های شرعی، قانونی، عرفی و اخلاقی.

حتی در زنا و فاحشگی هم شکل‌هایی از این معنا وجود دارد. مثلا ظاهر خاصی که فاحشگان دارند و طرز گفتار و رفتارشان، محدودیت‌های اجتماعی که دارند و خودشان هم به وجود آن محدودیت‌ها قانع اند، و عذاب وجدان اخلاقی.

اما رابطه‌ی جنسی معنازدایی شده هیچکدام از این معانی را ندارد. رابطه‌ی مرد و زن صرفا از نوع داخل شدن یک «شیء» است که با معنای سنتی و شرعی دخول زمین تا آسمان متفاوت است.

رابطه‌ی one-night stand یک مثال از این معنازدایی است که دو طرف همدیگر را نمی‌شناسند و می‌دانند که ابدا لازم نیست همدیگر را مجددا ملاقات کنند.

همچنین اعتیاد به پورنوگرافی که در زمانه‌ی معنازدایی پست مدرن، بسیاری به آن مبتلا هستند و تمایل بیشتری به آن دارند تا حتی داشتن رابطه‌ی جنسی.

در همه‌ی این اشکال معنازدایی، رابطه‌ی جنسی از درون تهی شده، به ابتذال کشیده می‌شود و از موجودیت تاریخی خود که «باروری» است فاصله می‌گیرد.


زنفمنیسمنقد اجتماعیزن و مردرابطه
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید