ویرگول
ورودثبت نام
بهنام
بهنام
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

کرسنت و دو برداشت متفاوت از آزادی

در یکی از معروفترین مقالات یا مصاحبه‌های فلسفی قرن بیستم از آیزیا برلین، دو برداشت متفاوت از آزادی ارائه می‌شود: آزادی مثبت و منفی.

آزادی منفی یعنی فرد تا جایی که ممکن است از دخالت‌های دیگران (از جمله دولت و قانون) برکنار باشد و بتواند به سادگی هر کاری می‌خواهد بکند. اما آزادی مثبت به این معناست که فرد هر مسیری را که در زندگی می‌خواهد برگزیند، مسیری در جهت تحقق آن اراده برایش وجود داشته باشد. آزادی منفی آزادی «از» و آزادی مثبت آزادی «به» است.

آزادی منفی یعنی رهایی فرد از همه‌ی قیود تاریخی و اجتماعی از قبیل سنت، عرف، قوانین رسمی و قوانین شرعی. به اینکه فرد بگوید من هر چه دلم می‌خواهد انجام می‌دهم و کارهای من به کسی ربطی ندارد. این یعنی رسیدن به نقطه‌ی صفر که همه‌ی حیوانات در آن هستند و مثلا هر جا که بخواهند عورت خود را نمایان کرده و قضای حاجت یا جفت گیری می‌کنند. امروزه نیز برخی انسان‌های مدرن به چنین نقطه‌ای از توحش رسیده‌اند و نام آن را آزادی می‌گذارند.

فرق آزادی منفی و مثبت در هرج و مرج است. در هر دو نوع آزادی افراد دوست دارند تا اراده و خواست را سریعا به فعلیت برسانند. در آزادی منفی هیچ قانون و نیروی دولتی و شرعی یا نیروی برتری وجود ندارد تا مانع از آزادی مطلق فرد شود اما در آزادی مثبت افراد ناچارند تا در چارچوب قانون اراده‌ی خود را محقق سازند و این قوانین خود می‌توانند به شدت محدودکننده‌ی آزادی باشند.

در ایران به دلیل ضعف قانون و نیز کوچک بودن دولت آزادی منفی بیشتر از غرب است و آزادی مثبت به همین دلیل کمتر است. این در حالیست که در فرهنگ و نگرش تاریخی ایرانی آزادی منفی به شدت نکوهش شده است و وجه مقابل آن با نام «آزادگی» که تعبیر ایرانی از آزادی مثبت است ستوده شده است. این را پیشتر در برخی مطالب دیگر توضیح داده‌ایم.

https://vrgl.ir/EOEIk


https://vrgl.ir/zaQ4g
https://vrgl.ir/uDn7L


برای درک بهتر تفاوت آزادی مثبت و منفی قوانین راهنمایی و رانندگی را می‌توان مثال زد. در شکل منفی آزادی افراد مایل اند هر طور دوست داشته باشند رانندگی کنند و از هر جایی که می‌خواهند عبور کنند. اما در شکل مثبت آزادی مجبور هستند تا اگر تمایل به رانندگی دارند بین خطوط و در مسیرهای مشخص رانندگی کنند، در جایی که باید بایستند و از قوانینی که آزادی عمل آنها را به شدت محدود می‌کند تبعیت کنند. و نیز اینکه در صورت تخطی از قوانین با مجازات‌های سخت و بازدارنده روبرو شوند.

پس در آزادی منفی قانون مانع حرکات آزادانه و امیال ارادی شخص نمی‌شود اما در آزادی مثبت، فرد ناچار است تا خواسته‌های خود را در مسیر قانونی‌اش به پیش ببرد. مثلا اگر در خیابان سه لاین وجود دارد، فرد ناگزیر است تا یکی از خطوط را برای رانندگی خود و بر اساس محدودیت‌های قانونی انتخاب کند.

در جوامعی که قانون مجدانه و فعالانه اعمال می‌شود آزادی افراد به شدت محدود است اما در ایران که حاکمیت قانون مخدوش است افراد از آزادی بیشماری برخوردار هستند.

در جوامع قانون گرا افراد به طور کلی مطیع و رام هستند و حتی توان اعتراض به وضعیت نا به سامان زندگی خود را ندارند، اما در جوامعی نظیر ایران انسان‌ها شورشی و سرکش بار می‌آیند. این تفاوت را به وضوح در میان اپوزیسیون و معترضین ایرانی در خارج از کشور می‌توان دید. مثلا در همین ایام انتخابات دیدیم که هر جا صندوق رایی بود درندگانی در آنجا کمین کرده بودند تا رای دهندگان را آماج فحاشی‌های رکیک و حتی برخورد فیزیکی قرار دهند. خشم این افراد ناشی از زندگی فلاکت بار آنهاست اما آنها تنها مقصر را جمهوری اسلامی می‌دانند و ترجیع بند همه‌ی اعتراضاتشان حتی به مسائل کشوری که در آن هستند به یک جمله ختم می‌شود: لعنت بر آخوند.

این آزادی مهار نشده را در تصمیمات مسئولین ایران نیز می‌توان مشاهده کرد از جمله در ماجرای کرسنت که در هر انتخاباتی دوباره سر باز می‌کند و بین جناح‌ها و گروه‌های سیاسی وسیله‌ای می‌شود برای سرکوب جناح مقابل و یا گرفتن باج، و البته یک سر این درگیری‌ها حتما باید از طریق رسانه‌های مثلا بی‌طرف و سر دیگر توسط جهادگران تبیین و شبهه‌زدایان و شبهه افکنان هر دو طرف دنبال شود.

واضح و مبرهن است که درگیری رسانه‌ها و افشاگری‌های گاه و بیگاه هیچ تاثیری به حال ضررهایی که ایران از این بابت متحمل شده ندارد و مانع از تکرار وقایع مشابه در آینده نیز نخواهد شد.

در مملکت اسلامی که با جرایمی نظیر قاچاق مواد مخدر و سرقت مسلحانه با شدیدترین مجازات‌ها برخورد می‌شود، و البته این بسیار خوب است و باید از آن پشتیبانی کرد، مساله‌ای که سبب میلیاردها دلار خسارت به کشور شده است باید از طریق دادگاه حل و فصل شود و نه از طریق رسانه‌های به اصطلاح آزاد، و مسببین این خسارت به شدیدترین وجه مجازات شوند.

آزادیکرسنتفلسفهانتخاباتخیانت
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید