دو پست قبلی، در مورد تاریخچهی هیپنوتیزم تا زمان جیمز برِید خوندیم، اگر نخوندینش حتما از اینجا بخونین
در مورد تاریخچهی هیپنوتیزم، داستان هاش و شخصیت های پر تاثیرش مطالب زیادی هست که اجازه بدید بعدا بهشون برگردیم (اجباراً باید برگردیم، مخصوصا در مورد NLP).
به جاش با چند تا مفهوم آشنا میشیم. پیشنهاد میکنم به جای ترجمه با کلمات انگلیسیشون بیشتر آشنا شید که اگر بعدا خواستید بیشتر در موردش بخونید راحت تر باشید.
تعریفایی که مینویسم خیلی کلی و ساده هستند، ولی با من همراه باشید. بعدا بیشتر در موردشون صحبت میکنیم.
ترجمهی Suggestion به معنایی که میخونیم میشه تلقین، ترجمهای که اصلا منظور رو نمیرسونه. به نظرم «ایده» یا حتی همون «پیشنهاد» خیلی بیشتر مفهوم رو میرسونه و ساده تر هم هست، ولی خوب به هر حال، بر خلاف میلم من از کلمهی تلقین هم استفاده میکنم چون ممکنه به ذهنتون آشناتر بیاد ...
هر ایدهای که مطرح بشه و شما بتونید قبولش کنید یا قبولش نکنید میشه تلقین. اگر بدون مقاومت کردن و سبک سنگین کردن پذیرفتینش، شما تلقین رو قبول کردید. اگر هم نه که تلقین رو رد کردید.
اصولا بدیهیات منظورم نیست، مثلا اینکه ساعت ۲ ظهر در تهران یکی ایدهی اینکه الان روزه رو مطرح کنه در این بحث ما جایی نداره.
ولی فرض کنید من جلوی شما ایستادم و ازتون میخوام دو قدم بیاین جلو، اگر بیاین جلو تلقین رو پذیرفتید.
اگر من بگم فرض کنید که هوا داره سرد میشه و شما احساس سرما کنید، شما تلقین رو پذیرفتید.
اگر من به شما بگم فرض کنید یک لیموی خیلی ترش رو تو دهنتون چلوندید و بزاق دهنتون ترشح شد، شما تلقین رو پذیرفتید.
یک ایدهی یکسان، در شکل های مختلفی قابل ارائه شدنه، اینکه بدونید چجوری بیانش کنید بحث بسیار مفصلیه.
این که تلقین مطرح شده رو بپذیرید، بستگی به خیلی عوامل داره که بعدا در موردش صحبت میکنیم. ولی شواهد و تحقیقات نشون میده که افراد مختلف نسبت به تلقینات یکسان عکسالعمل های متفاوتی دارند.
هر چقدر تلقین پذیریتون بیشتر باشه، راحت تر ایدهی مطرح شده رو میپذیرید. دقت کنید که تلقین پذیری زمین تا آسمون با اینکه میگن طرف زود گول میخوره فرق داره. عنایت بفرمایید و این دوتا رو همین الان جدا کنید تو ذهنتون که هیچ ربطی به هم ندارند.
در سالهای اخیر روش ها و معیار هایی رو در قالب ابزاری برای دسته بندی تلقین پذیری ارائه دادند که به زودی مرورشون میکنیم، ولی با اینکه اکثرا خروجی تحقیقات دانشگاهی هستند خیلیا قبولشون ندارند و میگن به راحتی نمیشه این دستهبندی رو انجام داد.
کسی که هیپنوتیزم میشه.
کسی که هیپنوتیزم میکنه.
هیپنوتیست و سابجکت خودتون تشریف دارید. (بحث اینکه خیلی ها عقیده دارند هیپنوتیزم در هر حالتی خودهیپنوتیزم هست رو میذاریم کنار)
در پست های آینده چند تا پدیدهی زیبا، آزمایشات روانشناسی معروفی که مرتبط هستند و علاوهی عواملی رو با هم بررسی میکنیم که چرا شما یک تلقین رو میپذیرید یا در یک سری از حالت های ذهنی خاص تلقین پذیریتون افزایش پیدا میکنه.
اینکه چطور ممکنه هیپنوتیست به شما ایدهی فراموشی رو بده، بگه اسمتون رو فراموش میکنید برای یک مدت کوتاه، و شما هر چی فکر کنید نمیتونید به یاد بیارید.
اینکه چرا عکس بالا که در حالت طبیعی ناممکنه، در هیپنوتیزم راحت میتونه اتفاق بیفته...