گاهی فقط 30 ثانیه تا موفقیت فاصله هست. 30 ثانیه ای که اگر درست استفاده شود دروازه های طلایی باز خواهند شد و اگرنتوانیم فرصت برای همیشه پر خواهد کشید. مانند ضربه پنالتی درفوتبال ، یا همه چیز ویا هیچ. دنیا به افسردگان فرصت سوخته، هیچ بهایی نمی دهد و هدایای خود را در بازه های زمانی 30 ثانیه تقسیم می کند. به ارتباطات گذشته خود فکر کنید شاید اگر درآن روز تاریخی، از زمان کوتاه بدست آمده در آن مهمانی بهتر استفاده کرده بودید همسر مورد علاقه شما امروز همراه شما بود. فرصت های کاری بسیاری که فقط چند ثانیه تا کسب آن فاصله وجود دارد در مصاحبه های شغلی یک پاسخ هوشمندانه کوتاه می تواند فرصت شغلی ایده الی در اختیار قرار دهد. در فروش های حضوری یا تلفنی فروشندگان حرفه ای به خوبی می دانند فقط 30 ثانیه وقت دارند تا تاثیر اولیه خود را بر مشتری گذاشته و مشتری را به ادامه مذاکره ترقیب کنند وگرنه گوشی قطع خواهد شد. پس برای کسب فرصت ها باید خود را برای یک معرفی آسانسوری ( Elevator Speech ) آماده کرد معرفی آسانسوری به این موضوع می پردازد که چگونه باید خود را بطور تاثیر گذار در 30 ثانیه تا 2 دقیقه خود را معرفی کرد. تا نتیجه دلخواه حاصل شود.
ریشه معرفی آسانسوری چیست ؟
فرض کنید وارد ساختمان 30 طبقه شده اید و قصد دارید به طبقه 30 ام بروید. آسانسور هر طبقه را در یک ثانیه طی می کند. هنگام ورود به آسانسور در طبقه همکف به فردی بر می خورید که می تواند آینده شغلی شما را تغییر دهد. حال شما فقط 30 ثانیه وقت دارید. تا بر او تاثیر گذاری کنید تا قانع شود با شما همکاری کند در این 30 ثانیه چه می گویید ؟
روش من برای آماده شدن برای معرفی 30 ثانیه ای در جلسات فروش به شکل زیر است:
ایده پردازی کنید :ابتدا خلاصه ای از مطالبی را می خواهید در جلسه عنوان شود را روی کاغذ بنویسید. در نوشتن این خلاصه همیشه از خود بپرسید که اگر قرار بود جای خریدار باشم چه عاملی کلیدی باعث خواهد شد که مخاطب به من در خرید اعتماد کند و شایستگی من نزد مخاطب ثابت شود؟ سپس به شکل بیرحمانه ای تا سر حد ممکن این خلاصه را خلاصه تر کنید تا به مغز پیام و ایده خود برسید. پس از رسیدن به مغز ایده نوبت آن است که آن را باور پذیر کنید.
تمرین ، تمرین ، تمرین: حال که متن آماده شده است . نوبت تمرین می رسد. باید بارها و بارها متن را در ذهن مرور کنید. وجلسه را ذهن مجسم کنید. در ذهن خود به سئوالات مخاطب پاسخ دهید. و در نهایت از خود ویدئو تهیه نمایید زمان ویدئو شما نباید از 2 دقیقه و 30 ثانیه بیشتر باشد. آنقدر خلاصه کنید و تمرین کنید تا زمان معرفی شما نهایتا به 2 دقیقه و 30 ثانیه برسد.
.اما در زمینه ایده پردازی مشکل دارید و یا ایده های شما به قدر کافی جذاب نیست درخصوص ایده پردازی، یک کتاب فوق العاده خوب به نام "ایده عالی مستدام" را به شما معرفی می کنم. دراین کتاب آموزش داده می شود. که چگونه می توان یک ایده را به شکل خلاق و جذاب و ماندگار متولد کرد. شش اصلی که در این کتاب برای ماندگار سازی ایده پیشنهاد می شود بطور خلاصه به شرح زیر است:
اصل اول سادگی : چگونه ما مفهوم کلیدی و محوری ایده خود را می یابیم ؟ وکیل مدافع موفقی می گوید (( اگر شما درباره ده نکته بحث کنید، حتی اگر همه نکات خوبی باشند. هنگامی که قضات به اتاق هیئت منصفه می روند. هیچ کدام از آنها را به خاطر نمی آورند )). برای کاهش اضافه های ایده و رساندن آن به مفهوم اصلی، باید در کاهش و حذف مسلط باشیم و می بایست بی رحمانه اولویت بندی کنیم. ماموریت ما فقط کوتاه گفتن چیزها نیست عبارت بسیار کوتاه الزاما ایده آل نیستند. گفتار حکیمانه ایده آل است. باید ایده هایی بسازیم که علاوه بر سادگی عمیق و با مفهوم باشند. قانون طلایی، نهایت سادگی است. عبارتی تک جمله ای که آن قدر عمیق است که دیگران آن را تا ابد به خاطر می سپارند. علت ماندگاری ضرب المثل ها پیروی از این قانون است."سیلی نقد به از حلوای نسیه "
غیر منتظره : چگونه باید توجه مخاطب را به ایده خود جلب کنیم و چگونه اشتیاق آنها را در زمانی که می خواهیم ایده خود را بفهمانیم حفظ کنیم ؟ باید خلاف انتظار آنها ظاهر شویم. می توانیم از غافلگیر کردن برای جلب توجه استفاده کنیم. اما غافلگیری تنها کافی نیست و زیاد طول نمی کشد. باید حس کنجکاوی ایجاد کنیم.
ملموس : چگونه ایده خود را واضح و روشن کنیم ؟ باید ایده خود را در چارچوب اطلاعت ملموس و فعالیت های انسانی توضیح دهیم. اینجاست که بسیاری از ارتباطات در حوزه کسب و کار کم ارزش می شوند. بیانیه های ماموریت شرکت ها، استراتژی ها و چشم انداز ها آنقدر مبهم می شوند که به بی معنایی می رسند. ایده های ماندگار بطور طبیعی پر از تصاویر واضح و ملموس هستند. ملموس صحبت کردن تنها راهی است که می توان مطمئن شد که ایده ما برای همه مخاطبان معنی واحدی دارد.
معتبر: چه کار کنیم که افراد ایده ما را باور کنند. هنگامی که جراح عمومی درباره مسائل بهداشتی صحبت می کند. بیشتر مردم بدون تردید ایده وی را می پذیرند. اما دربسیاری از موقعیت های روزمره ، ما از چنین صلاحیتی بهره مند نیستیم. ایده های ماندگار باید اعتبار خود را داشته باشند. به راه هایی نیاز داریم که افراد خود ایده مارا بیازمایند. بطور مثال فلسفه به شرط چاقو در دنیای ایده ها همین کار را می کند. هنگامی که تلاش می کنیم مثالی برای چیزی بسازیم. اغلب ناخودآگاه اعداد سخت را انتخاب می کنیم. اما در بسیاری از موارد این رویکرد نادرست است. در تنها مناظره ریاست جمهوری آمریکا در سال 1980 میان رونالد ریگان و جیمی کارتر، ریگان می توانست آمار های بی شماری را که نشان دهنده رخوت اقتصاد بودند بیان کند. به جای آن ، وی از سئوالات ساده استفاده کرد که به رای دهندگان اجازه می داد خودشان ارزیابی کنند. " قبل از اینکه رای بدهید از خود بپرسید آیا وضع من از چهار سال قبل بهتر شده است ؟"
احساسی: چه کار کنیم تا دیگران به ایده های ما توجه کنند ؟ باید کاری کنیم تا حس خاصی در آنها ایجاد شود. پژو هش ها نشان می دهد که احتمال اینکه مردم به فرد نیازمندی اعانه بدهند بیشتر از آن است که به منطقه فقیری کمک کنند. ساختار ذهن ما به گونه ای است که مسائل مرتبط با افراد را بهتر حس می کنیم تاموضوعات انتزاعی را.
داستانی: چه کار کنیم تا دیگران بر اساس ایده ما عمل کنند ؟ باید داستان بگوییم. آتش نشان ها بعد از هر آتش سوزی داستان های خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند. و با این کار تجربیات خود را چند برابر می کنند. بعد از چند سال شنیدن داستان های مختلف آنها یک فهرست ذهنی غنی از موقعیت های خطرناک احتمالی در آتش سوزی ها دارند.
حال همه چیز آماده است . شما می توانید با توجه به مطالب فوق معرفی آسانسوری خود را بسازید.