
خیلی از رابطهها مثل فیلمای رمانتیک شروع میشن: قربونصدقه، قولای ابدی، بوسههای طولانی و حرفای پر زرقوبرق.
اما چند ماه یا چند سال بعد، همون رابطه میرسه به سردی، بیتفاوتی، تحقیر و حتی تخریب.
این تضاد از کجا میاد؟
زن و مرد، هر دو دنبال چیزی هستن؛ توجه، امنیت، لذت، پول، موقعیت، یا حتی فقط زنده نگه داشتن احساس زندهبودن.
وقتی این منافع تأمین بشه، عشق مثل آتیش میسوزه. وقتی نشه؟ عشق میمیره و جای خودش رو به نفرت میده.
معصومیت گزینشی: ماسکی برای بازی قدرت
زنها استاد اینن که دقیقاً بفهمن چی میگی، ولی خودشونو بزنن به نفهمی.
چرا؟ چون همین کار قدرت رو میاره سمت خودشون.
مثال مهمونی:
• مرد یه چیزی میگه که بقیه میگیرن، زن هم میفهمه.
• اما لبخند معصومانه میزنه: «یعنی چی؟ من نگرفتم!»
• مرد مجبور میشه توضیح بده، جمع میخنده، و در عمل همهچی دست زن میافته.
این "معصومیت" واقعی نیست؛ یه انتخاب هوشمندانهست.
مثل لباس نازکی که چیزی رو نمیپوشونه، فقط حواس بیننده رو به سمت دیگه پرت میکنه.
کودکانه بودن هدفمند: نازهایی که تصادفی نیستن
همه اون خندههای بچهگونه، لوسبازیها، یا حتی لحن معصومانه، یه هدف داره: گرفتن توجه.
این بازی همونقدر طبیعیه که وسوسهی مرد برای دیدن یا لمس.
زن وقتی میگه «من تازهکارم توی عشق»، مرد آب میشه.
اما همون لحظه برق چشماش نشون میده این تازهکاری بیشتر یه تاکتیکه، نه واقعیت.
عشق و نفرت دشمن هم نیستن؛ برعکس، مثل دو برادرن که از یه مادر زاییده شدن: شدت احساس.
مثال ساده:
• زنی که عاشقته، وقتی حس کنه پای زن دیگهای وسط اومده، تو همون لحظه هم عاشقته، هم ازت متنفر.
• مرد هم همینطوره: عاشق ناز و خندهی معشوقه، ولی از لجبازیهاش میتونه خفه بشه.
عشق واقعی همیشه تو دلش یه ذره نفرت داره.
این مثل نمک تو غذاست: بینمک باشه، بیمزهست.
منفعت شخصی: زیرساخت همه روابط
پشت همه این بازیها، یه موتور مخفی کار میکنه به اسم «منفعت شخصی».
زن یا مرد، هر دو از رابطه یه چیزی میخوان:
• یکی دنبال امنیت عاطفیه.
• یکی دنبال لذت جنسی.
• یکی دنبال جایگاه اجتماعی یا فرار از تنهایی.
این منافع اگه برآورده بشن → عشق گرم میمونه.
برآورده نشن → رابطه سرد میشه، و عشق تبدیل به تحقیر، بیتفاوتی و حتی تخریب میشه.
• منتقد اخلاقی: عشق باید پاک و آسمونی باشه.
👉 جواب: پاکی مطلق رو بذارید تو کارتون بچهها. دنیای واقعی پر از منفعت و تناقضه.
• منتقد ادبی: این حرفا زیادی صریحه.
👉 جواب: فروغ فرخزاد هم وقتی حرفای صریح زد، گفتن زیادیه. تاریخ نشون داد زیادی نبود، لازمی بود.
• منتقد روانشناسی زرد: این نگاه بدبینانهست.
👉 جواب: نه، واقعبینانهست. هرکس توی رابطه واقعی بوده، اینو لمس کرده.
نتیجه: عشق مثل تختخواب بیپتو نیست
رابطه زن و مرد فقط نور و معصومیت نیست. همیشه یه تاریکی زیرش هست؛ شهوت، حسادت، منفعت، نفرت.
این تاریکی بد نیست؛ اتفاقاً همینه که عشق رو واقعی و زنده میکنه.
پس دفعه بعدی که کسی گفت «عشق فقط خوبی و پاکیه»، بخندید و بگید: