من عاشق کتابم. بیتردید بهترین دوست و همراه من توی چند سال گذشته، کتاب بوده و هست. توی این مدت، چیزی نزدیک به ۵۰۰ کتاب داستانی و غیر داستانی رو مطالعه کردم و سعیم بر این بوده که با توجه به نحوه نگارش متنها، مهارت نوشتنم رو هم تقویت کنم.
با این وجود همیشه یک سوال مهم برام هست که کتاب خارجی بخونم که ترجمه شدهست یا کتاب فارسی که نسخه اصلی در دسترس قرار گرفته؟
در ادامهی این یادداشت کوتاه میخوام جواب این سوال رو بدم.
اول اینکه همونطور که معلومه کتب خارجی ترجمه شدهاند و شخصی غیر از نویسنده ترجمه کرده است. بنابراین احتمال اینکه مترجم نتونه مثل نویسنده کتاب رو شرح بده و توصیفات و ... رو به همون ظرافت ترجمه کنه خیلی زیاده.
بعد هم که برخی از مترجم ها امانت دار خوبی نیستند و به مطالب کتاب های ترجمه شده از خودشان هم چیزهایی اضافه میکنن. مثل آگاتا کریستی که وقتی اومده بود به ایران گفته بود و مترجمش کتاب ترجمه شده رو براش خوند، گفته بود:
" داستانهای جالبی بودند؛ اما من این ها رو ننوشتم."
دوم اینکه، نویسندهها برای اینکه بتونن به زبانی یک کتاب رو بنویسن، باید مهارت بالایی در نوشتن و آشنایی کاملی با قواعد و اصول و دستور زبان اون زبان آشنا باشند.نویسندگان خوب ایرانی که کتابهاشون هم مشهوره، دقیقا این آشنایی رو دارن و قطعا وقتی کتابهاشون رو بخونید، چیزهای زیادی یاد میگیرید که برای نوشتن به شما کمک میکنه.
آخر اینکه، من کتابهای خارجی زیادی خوندم. از تولستوی میتونم رستاخیز و کودکی و نوجوانی رو نام ببرم، از داستایفسکی برادران کارامازوف و از چارلز دیکنز الیور توئیست و دهها نویسنده دیگه که کتابهای بسیاری خوبی نوشتن هم کتاب خوندم.
اما تا به حال از هیچ کتابی مثل کتاب کلیدر دولت آبادی آنقدر خوشم نیامده که بخواهم از آن رونویسی کنم و کلمات آن را با دقت بخوانم. دلیلش هم چیزی نیست جز تاثیر گذاری نویسنده بر روی مخاطبش. چیزی که توی کتابهای ترجمه شده تقریبا بیمعنیست.
برای همین من ترجیح میدم که برای افزایش دایره واژگانی و مهارت نوشتنم، به کتاب های خوب فارسی اتکا کنم و آنها را چندین بار بخونم.
پ.ن:
پست بعدی معرفی کتاب داریم. البته بیشتر تعریف از کتابه نه معرفی کتاب ولی خب.