ویرگول
ورودثبت نام
نشریه دانشجویی مسیر
نشریه دانشجویی مسیرنشریه سیاسی، اجتماعی و ادبی مسیر؛ دانشگاه علوم پزشکی مازندران
نشریه دانشجویی مسیر
نشریه دانشجویی مسیر
خواندن ۱ دقیقه·۳ روز پیش

....(همه‌ی ما ژنده‌ها).....

«من یک ژنده هستم؛ شغل من ژندهی است. شما چطور؟»

یادداشتم را ورق می‌زنم:

«ژنده‌ها ژنتیک‌خوانده‌هایی هستند که ژن‌ها را دست‌کاری می‌کنند؛ ژنِ خاموشیِ وجدان، ژنِ خشکیدن عشق، شادیِ تزریقی و بی‌حسی کامل. کم نیستند دیکتاتورهای بی‌احساسی که از زیر دست ژنده‌ها بیرون آمده‌اند. رسانه اسم این کار را خدمت گذاشته بود؛ خدمتی که جامعه سزاوارش نیست اما به آن معتاد است. من می‌گویم ژنده‌ها احساسات را می‌فروشند.»

صدایی می‌شنوم. سرم را از یادداشت بلند می‌کنم؛ اما فقط مقاله‌ام روبه‌رویم است. جملاتش را نگاه می‌کنم؛ زمانی به آن‌ها افتخار می‌کردم، حالا حس تهی شدن می‌دهند:

«عشق فقط واکنشی شیمیایی است.

احساس گناه تنها نوعی تفکر انتزاعی است.

لذت چیزی بیش از یک هورمون زیستی نیست.

و زندگی فقط یک توهم احمقانه است...»

سایه‌ای روی کاغذم می‌افتد. از خواندن دست می‌کشم و سرم را بلند می‌کنم؛ اوست.

عزرائیل، بی‌آنکه قدمی برداشته باشد، انگار همیشه همان‌جا بوده.

می‌گوید: «تو فقط یکی از میلیون‌ها ژنده بودی؛ متأسفم.»

بعد، انگار که گزارش یک پروژه‌ی شکست‌خورده را مرور کند، شروع به خواندن نامه‌ی اعمالم می‌کند:

«بچه‌ای که دنبال علم بود.

بچه‌ای که دنبال ارائه‌ی مقاله بود.

بچه‌ای که دنبال پول بود.

بچه‌ای که شغلی جدید کشف کرد.

ژنده‌ای که دنبال پول بود.

ژنده‌ای که دنبال راهش بود.

احمقی که راهش را پیدا نکرد.

احمقی که مرد.»

نامه را بست و رفت.

به هر حال مدت‌ها بود چیزی در من مرده بود؛ او فقط آمده بود یادآوری کند که دیگر چیزی باقی نمانده.

حالا نمی‌دانم چقدر وقت دارم، اما دوست دارم آخرین جمله‌ای که نوشته بودم را دوباره بخوانم:

«من یک ژنده هستم، شما چطور؟»

✍🏻محمدرضا حاجاتی، ترم ۱ بهداشت حرفه‌ای

نشریه دانشجویی مسیر✨

| @masir_mazums |🌱

مرگ و زندگیژنتیکداستانفانتزیحقیقت
۱
۰
نشریه دانشجویی مسیر
نشریه دانشجویی مسیر
نشریه سیاسی، اجتماعی و ادبی مسیر؛ دانشگاه علوم پزشکی مازندران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید