در این مقاله از برنا اندیشان، قصد داریم به شما مفاهیم جزئیتری درباره اختلال اسکیزوفرنی ارائه دهیم. این اختلال شامل ویژگیهایی چون توهم، هذیان و اختلال در فکر است. در این روند، نیاز است که به راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویراست پنجم DSM-5 مراجعه کنیم تا به طور جامعتری با علائم و ویژگیهای این اختلال آشنا شویم.
این راهنما به عنوان یک منبع ارزشمند، توضیحات کاملی در مورد علل، علائم و معاونتهای درمانی برای افراد مبتلا به این اختلال فراهم میکند. هدف ما این است که شما را با جزئیات بیشتری از این اختلال روانی آشنا سازیم و تفاهم شما را در خصوص نحوه تشخیص و مدیریت این مشکل بهبود دهیم.
اختلال اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی یک نوع اختلال روانی است که با دورههای متنوعی از روان پریشی همراه است. این اختلال به وسیله توهم، هذیان و اختلال در فکر به شکل چشمگیری در فرد ظاهر میشود و به طور معمول با تغییرات در رفتار، کنارهگیری اجتماعی، و بی توجهی عاطفی همراه میشود.
برخی از علائم این اختلال شامل بیتوجهی به محیط اطراف، تشکیل باورها و ایدههای نادرست (توهم)، شنیدن صداها یا حتی دیدن چیزهایی که واقعیت ندارد (هذیان)، و اختلال در پردازش اطلاعات و تفکر است.
اکثراً این اختلال در افراد بزرگسال ظاهر میشود، ولی معمولاً بیشترین شیوع آن در بازه سنی 15 تا 35 سالگی را مشاهده میکنیم. علائم این اختلال به تدریج ظاهر میشوند و ممکن است باعث بیتوجهی به محیط اجتماعی، کنارهگیری از فعالیتهای روزمره و کاهش توانمندیهای عاطفی فرد شوند. عوامل متعددی ممکن است در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند، از جمله عوامل ژنتیکی، فاکتورهای محیطی و عوامل شیوع اجتماعی.
معیارهای تشخیصی اختلال اسکیزوفرنی به دستورالعملهای دقیق تری اعمال میشوند. حداقل دو معیار زیر (یا تعداد بیشتر) باید به طور مستمر در طول یک دوره حداقل یک ماهه، وجود داشته باشند (یا در صورت موفقیت درمان، کمتر از یک ماه).
۱. هذیانها:
وجود تجربیات درونی غیرواقعی که شخص به آنها باور دارد. این ممکن است شامل شنیدن صداها یا احساس وجود افکار خاص باشد که در واقعیت وجود ندارند.
۲. توهمات:
باور به ایدهها یا باورهای غیرواقعی که با واقعیت همخوانی ندارند. این ممکن است شامل اعتقاد به تعقیب و یا تصدیقهای نادرست باشد.
۳. گفتار آشفته:
نمونههای مختلفی از گفتار آشفته شامل انحراف گفتار یا تکرارهای مکرر میشوند، که این میتواند نشانههایی از اختلال در فکر باشد.
۴. رفتار بسیار آشفته یا کاتاتونیک:
شامل حرکات بیمعنی، تغییرات در رفتار یا تکرار حرکات بدون هدف.
۵. نشانههای منفی:
کاهش ابراز هیجانی یا بیاشتیاقی به فعالیتهای روزانه، که این نشانگان ممکن است باعث کاهش عملکرد اجتماعی و شغف زندگی فرد شود.
این معیارها به عنوان راهنمای تشخیصی برای تعیین اختلال اسکیزوفرنی بکار میروند و هر کدام از این موارد باید به مدت زمان قابل توجهی حداقل یک ماه حاکم باشد.
تشخیص اختلال اسکیزوفرنی با توجه به چندین معیار تعیین میشود که به جزئیات زیر تاکید دارد:
1. سطح زیر سطحی عملکرد:
برای تشخیص این اختلال، نیاز است که سطح عملکرد فرد در یک یا چند زمینه از جمله کار، روابط اجتماعی یا مراقبت شخصی، بطور قابل توجهی زیر سطح مورد انتظار قبل از شروع اختلال باشد. این وضعیت باید حداقل به مدت یک ماه (یا کمتر اگر با موفقیت درمان شده باشد) مشاهده شده باشد.
2. علائم مداوم:
علائم اختلال اسکیزوفرنی حداقل برای ۶ ماه به طول میانجامند. این دوره باید حداقل یک ماه نشانههای فعالیت را (یا کمتر اگر با موفقیت درمان شده باشد) در بر داشته باشد و ممکن است شامل دورههای مقدماتی یا باقیمانده نشانهها باشد. در این دورهها، علائم ممکن است فقط با نشانههای منفی یا دو یا تعداد بیشتری نشانه ضعیف شده باشند.
3. استثناء از اختلال افسردگی یا دوقطبی:
این اختلال از اختلال افسردگی یا دوقطبی متمایز میشود، زیرا دورههای افسردگی یا مانیک همزمان با نشانههای فعال اسکیزوفرنی رخ ندادهاند یا اگر رخ داده باشند، در بازه زمانی کمتری از کل مدت بیماری ادامه یافتهاند.
4. عدم تأثیر مستقیم مواد یا بیماری جسمانی:
این اختلال ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی ناشی از مصرف مواد مخدر یا بیماری جسمانی دیگر نیست.
5. سابقه اوتیسم یا اختلال ارتباط در کودکی:
اگر سابقه اوتیسم یا اختلال ارتباط در کودکی وجود داشته باشد، تشخیص اضافی اسکیزوفرنی فقط زمانی قابل تأیید است که هذیانها و توهمات، علاوه بر نشانههای لازم دیگر اسکیزوفرنی، حداقل به مدت ۱ ماه (یا کمتر اگر با موفقیت درمان شده باشد) دیده شود.
اگر:
1. دوره اول، اکنون در دوره حاد:
- این معیار توصیف میکند که نخستین نمای اختلال به شکل حاد پدید آمده و ملاکهای تشخیصی در طول این دوره برآورده شدهاند.
2. اولین دوره، اکنون در حالت بهبود نسبی:
- این معیار بهبود نسبی را بیان میکند که در طول این دوره، بهبود پس از دوره قبلی حفظ شده و ملاکهای توصیفی اختلال تا حدودی برآورده شدهاند.
3. اولین دوره، اکنون در حالت بهبود کامل:
- این معیار بهبود کامل را توصیف میکند که طی آن نشانههای خاص اختلال دیگر وجود ندارند.
4. دورههای متعدد، اکنون در دوره حاد:
- این معیار اشاره دارد که پس از حداقل دو دوره ابتلا به اختلال، دوره جدیدی از نشانهها بروز میکند.
5. دورههای متعدد، اکنون در حالت بهبود نسبی:
- این معیار بهبود نسبی در دورههای متعدد را توضیح میدهد.
6. دورههای متعدد، اکنون در حالت بهبود کامل:
- این معیار بهبود کامل در دورههای متعدد را توصیف میکند.
7. مداوم:
- این معیار نشان میدهد که نشانههای اختلال برای بخش عمده از دوره بیماری باقی میمانند.
8. نامشخص:
- این معیار برای مواردی که اطلاعات کافی برای تعیین دوره یا وضعیت بهبود فعلی موجود نیستند، استفاده میشود.
در مورد:
- همراه با کاتاتونی:
- این معیار نشان میدهد که اختلال همراه با نشانههای کاتاتونی (حالت عدم حرکت یا حرکات بیمعنی) است.
- شدت کنونی:
- شدت نشانهها بر اساس مقیاس 5 درجهای از صفر (وجود ندارد) تا ۴ (وجود دارد و شدید است) در طی ۷ روز گذشته ارزیابی میشود، که شامل هذیانها، توهمات، گفتار آشفته، رفتار روانی-حرکتی نابهنجار، و نشانههای منفی میشود.
توجه: تشخیص اختلال اسکیزوفرنی ممکن است بدون نیاز به اعمال این شاخص صورت گیرد.
نشانههای خاص اختلال اسکیزوفرنی، گسترهای از اشکال کاستیهای شناختی، رفتاری و هیجانی را شامل میشوند، اما هیچ نشانه تنها یا نمادی خاصی وجود ندارد که به تنهایی میتواند نشانگان این اختلال را تعیین کند.
تشخیص این اختلال، شناسایی یک مجموعه از نشانهها و علایم مرتبط با کاستی در عملکرد شغلی یا اجتماعی را در بر میگیرد. افراد مبتلا به این اختلال به دلیل وجود ویژگیهای متنوع، تفاوتهای زیادی در نشانگان بالینی این اختلال از نظر شخصیتی و رفتاری دارند.
برای تعیین این اختلال، حداقل دو نشانه ملاک الف باید در طول یک دوره معین از زمان (حداقل یک ماه یا بیشتر) وجود داشته باشند. حداقل یکی از این نشانهها باید حتماً شامل وجود واضح هذیانها (ملاک الف۱)، توهمات (ملاک الف۲) یا گفتار آشفته (ملاک الف۳) باشد.
همچنین، رفتار بسیار آشفته یا کاتاتونیک (ملاک الف۴) و نشانههای منفی (ملاک الف۵) نیز باید مشاهده شود. در صورتی که در پاسخ به درمان، نشانههای مرحله فعال طی یک ماه به طور قابل توجهی کاهش یابند، اما تخصصی به ادامه حضور آنها در غیاب درمان اشاره کند، ملاک الف به صورت باز هم برآورده میشود.
اختلال اسکیزوفرنی نیازمند اختلال در یک یا چند زمینه اصلی عملکرد است (ملاک ب). در صورتی که این اختلال در کودکی یا نوجوانی شروع شود، افراد مبتلا به آن قادر به دستیابی به سطح عادی عملکرد مورد انتظار نمیباشند. مقایسه عملکرد فرد مبتلا با همتاهایی که از این اختلال رنج نبردهاند، میتواند اطلاعات مفیدی فراهم کند.
کژکاری در طول دوره این اختلال به مدت قابل توجهی ادامه پیدا میکند و به نظر نمیرسد که به نتیجه مستقیم یک ویژگی خاص مرتبط باشد. بیارادگی، یعنی کاهش انگیزه برای پیگیری رفتارهای هدفمند (ملاک الف۵)، با کژکاری اجتماعی که در ملاک ب شرح داده شده است، ارتباط دارد. همچنین، شواهد نیرومندی نیز برای اثبات ارتباط بین اختلالات شناختی و نقص عملکردی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی وجود دارد.
برخی از نشانهها برای تشخیص اختلال اسکیزوفرنی باید به مدت حداقل ۶ ماه به طور مداوم حضور داشته باشند (ملاک ج). علایم مقدماتی اغلب قبل از مرحله فعال ظاهر میشوند و ممکن است نشانههای باقیمانده به ویژه به شکلهای خفیف یا زیرآستانه توهمات یا هذیانها نشان داده شوند.
افراد ممکن است انواع باورهای غیرعادی یا عجیب و غریب را نشان دهند که به اندازهای هذیانی نیستند (مانند باورهای تفکر ارجاعی یا جادوئی). همچنین، ممکن است تجربیات ادراکی غیرعادی داشته باشند (مانند حس کردن وجود فردی که دیده نمیشود)؛ گفتار آنها ممکن است قابل درک باشد اما مبهم؛ و رفتار آنها غیرعادی باشد، اما بسیار آشفته نباشد (مثل سخن گفتن زیر لب در انظار). نشانههای منفی در مراحل مقدماتی و باقیمانده این اختلال رایج هستند و میتوانند شدید باشند. این نوع رفتارها اغلب اولین نشانههای اختلال هستند.
نشانههای خلقی و دورههای خلقی کامل در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به طور معمول دیده میشوند و ممکن است همزمان با نشانههای مرحله فعال این اختلال ظاهر شوند. با این حال، تشخیص اسکیزوفرنی از اختلالات خلقی روانپریشی به این دلیل است که حضور هذیانها و توهمات در غیاب دورههای خلقی لازم است.
به علاوه، دورههای خلقی در کل باید تنها در یک بخش کمی از کل مدت دورههای فعال و باقیمانده این بیماری وجود داشته باشند. به منظور ایجاد تمایزهای مهم بین انواع طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانپریشی، ارزیابی زمینههای نشانهشناختی، افسردگی و اختلال دوقطبی نیز ضروری میباشد.
شایان ذکر است که به تفکیک هر صد نفر، تقریباً یک نفر با اختلال اسکیزوفرنی روبرو میشود.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است با علائم متنوعی مواجه شوند، از جمله عاطفههای نامناسب مانند خنده در مواقع نامناسب یا خلق ملول که ممکن است به شکل افسردگی تبدیل شود. علاوه بر این، افراد ممکن است با اضطراب یا خشم مواجه شوند و الگوی خواب آشفته را تجربه کنند؛ به عنوان مثال، خوابیدن در طول روز و بیدار بودن در شب. عدم توجه به تغذیه و عدم اشتها نیز از دیگر نشانهها میباشد.
این افراد ممکن است با مشکلات در شخصیت، درک واقعیت، و ناراحتیهای جسمی مواجه شوند و گاهاً به درجات هذیانی برسند. اضطراب و فوبیها نیز در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب رایج هستند. کمبودهای شناختی نیز در افراد مبتلا به این اختلال شایع بوده و ارتباط نزدیکی با اختلالات شغلی و کارکردی دارد. این کمبودها ممکن است عبارتند از کاهش حافظه بیانی و کوتاهمدت، مشکلات در کارکرد زبان، و کاهش سرعت پردازش اطلاعات.
نقصانها و ناهنجاریها در پردازش حسی و قابلیت بازداری، همراه با کمبودهای توجه، از مشکلاتی هستند که در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مشاهده میشوند. برخی از افراد این اختلال کمبودهای شناختی اجتماعی دارند، از جمله مشکلات در توانایی درک انگیزهها و هدفهای دیگران (نظریه ذهن).
آنها ممکن است به رویدادها با محرکهای نامربوط توجه کرده و سپس آنها را به صورت معنادار تفسیر کنند، که این ممکن است به ایجاد هذیانهای توجیهی منجر شود. این اختلالات عمدتاً در طول فرآیند بهبود نشانهای ادامه مییابند.
برخی افراد مبتلا به اختلالات روان پریشی ممکن است نقص بینش در مورد وجود این اختلال داشته باشند و یا به عبارت دیگر، ممکن است از وجود این اختلال به طور کامل آگاه نباشند (بدون درک نقصه). این فقدان "بینش" به معنای عدم آگاهی از نشانهها و علائم اسکیزوفرنی است و ممکن است طی کل دوره بیماری حاکم باشد. ناآگاهی از وجود بیماری، به جای اینکه به عنوان یک راهبرد برای مدیریت و درمان این اختلال مورد استفاده قرار گیرد، معمولاً به عنوان یک نشانه دیگر از خود اسکیزوفرنی در نظر گرفته میشود.
این وضعیت مشابه عدم آگاهی از نقصهای عصبی پس از صدمه مغزی است که با نام "درک نقیصه" شناخته میشود. این نشانه بیشترین پیشبینی را برای عدم پیروی از درمان، تعداد زیادی درمان غیراستاندارد، کاهش کیفیت عملکرد روانی-اجتماعی، پرخاشگری، و پیشرفت نامناسب در بیماری دارد.
خصومت و پرخاشگری ممکن است با اختلالات اسکیزوفرنی در ارتباط باشد، اگرچه حملات خودانگیخته یا تصادفی اغلب رایج نیستند. پرخاشگری به ویژه در میان مردان جوانتر و افرادی که سابقهٔ خشونت، عدم پیروی از درمان، سوءمصرف مواد، و یا تکانشگری را دارند، بیشتر دیده میشود. اهمیت دارد به یاد داشت که بیشتر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی پرخاشگر نیستند، و در واقع بیشتر از این گروه در میان جمعیت کلی با تحمل مشکلات آزاردهنده و اذیت کننده روبرو میشوند.
در حال حاضر، برای تشخیص اختلال اسکیزوفرنی هیچ آزمایش رادیولوژیکی، آزمایشگاهی یا روانسنجی خاصی وجود ندارد. اما از طریق تحقیقات تصویربرداری عصبی، نوروپاتولوژیکی، و نوروپسیکولوژیکی، تفاوتهایی بین گروههای افراد سالم و افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به وضوح مشاهده شده است.
این تحقیقات نشان دادهاند که در برخی مناطق مغز افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، تفاوتهای قابل توجهی وجود دارد. برخی از این تفاوتها شامل نوروپاتولوژی، ساختار سلولی، اتصالات ماده سفید، و حجم ماده خاکستری در مناطقی نظیر قشرهای پیشانی و گیجگاهی میشوند.
همچنین، مشاهده شده است که کاهش حجم کلی مغز در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نسبت به افراد سالم وجود دارد. این میانهگیری مغزی به عنوان یک نشانه ممکن است در فرآیند این اختلال تا حدی مشارکت داشته باشد. همچنین، با بالا رفتن سن، افراد مبتلا به اسکیزوفرنی میتوانند افزایش بیشتری در کاهش حجم مغز را تجربه کنند که نشان از تفاوتهای بیشتر در این گروه است.
سرانجام، به نظر میرسد که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی از دیدگاه ردیابی چشمی و شاخصهای الکتروفیزیولوژیک با افراد بدون این اختلال تفاوتهای قابل توجهی دارند. علائم خفیف عصبی که در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مشاهده میشوند، شامل اختلالات در هماهنگی حرکتی، ادغام حسی، و متوالی کردن حرکات پیچیده میشوند؛ همچنین، سردرگمی در حرکتهای چپ به راست و بازداری غیرعادی از حرکات مرتبط نیز گزارش شده است. علاوه بر این، نابهنجاریهای جسمانی خفیف، به ویژه در صورت و دست و پا، ممکن است در این افراد مشاهده شود.
به نظر میرسد که میزان شیوع اسکیزوفرنی در طول عمر تقریباً در بازه 0.3 تا 0.7 درصد واقع شده باشد. با این حال، تنوع گزارش شده در این مورد به ویژه در بستر نژاد/قومیت، محل اقامت (کشورها)، و منشأ جغرافیایی مهاجران و فرزندان آنان، تفاوتهای معنیداری ایجاد کرده است. نسبت جنسیتی نیز در نمونهها و جمعیتها متفاوت است.
به عنوان مثال، تحقیقات نشان میدهد که تأکید بر نشانههای منفی و مدت زمان طولانیتر اختلال (که با پیامدهای نامناسبتر ارتباط دارند)، میزان وقوع بالاتر را در مردان نشان میدهد. در عین حال، تعریفهایی که نشانههای خلقی بیشتر و دورههای کوتاهتر را مدنظر قرار میدهند (که با پیامدهای بهتر ارتباط دارند)، خطر برابری را برای هر دو جنسیت نشان میدهند.
ویژگیهای روانپریشی اسکیزوفرنی معمولاً بین اواخر دهههای ۲۰ تا ۳۰ سالگی و اواسط دهههای ۳۰ تا ۴۰ ظاهر میشوند، در حالی که شروع این اختلال در دوران نوجوانی به صورت نادر اتفاق میافتد. اوج سن شروع این اختلال برای اولین دوره روانپریشی اغلب در اوایل تا اواسط دههی ۲۰ در مردان و اواخر دههی ۲۰ تا ۳۰ در زنان است. شروع ممکن است به صورت ناگهانی یا پنهان باشد، اما بیشتر افراد تدریجی علائم و نشانههای مختلفی را که اهمیت بالینی دارند، نمایان میسازند. حدود نیمی از افراد مبتلا به این اختلال از نشانههای افسردگی نیز شکایت میکنند.
به طور سنتی، معتقد بودهاند که سن کمتر در زمان شروع اسکیزوفرنی به عنوان یک عامل پیشآگهی بدتر در نظر گرفته میشود. با این حال، به نظر میرسد که تأثیر سن در زمان شروع این اختلال احتمالاً با جنسیت ارتباط دارد. به عبارت دیگر، مشاهده شده است که مردان با شروع سنین پایینتر دارای سازگاری پیشمرضی نامطلوب، پیشرفت تحصیلی کمتر، نشانههای منفی بیشتر و اختلالات شناختی برجستهتر هستند که به طور کلی منجر به پیامدهای ناخوشایندتر میشوند.
اختلالات شناختی یک جنبه شایع در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی هستند، و تغییرات در شناخت قبل از ظاهر روانپریشی رخ میدهند و در طول رشد، شکل اختلالات شناختی پایدار میگیرند. این اختلالات ممکن است در زمانی که نشانههای دیگر در حال بهبود هستند ادامه یابند و به معلولیت بیماری کمک کنند.
عواملی که روند و پیامد افراد مبتلا به اسکیزوفرنی را پیشبینی میکنند، به صورت جامع توضیح داده نشدهاند و احتمالاً نمیتوان به طور قطعی روند و نتیجهٔ این اختلال را پیشبینی کرد. به نظر میرسد که در تقریباً ۲۰ درصد افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، روند مطلوب داشته باشد و گزارش شده است که تعداد اندکی از افراد به طور کامل بهبود مییابند.
با این حال، بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نیازمند حمایتهای روزانه رسمی و غیررسمی هستند، و برخی از آنها به عنوان بیمار مزمن شناخته میشوند، که با دورههای تشدید و بهبود نشانههای فعال همراه است، در حالی که برخی دیگر یک روند تباهی تدریجی تجربه میکنند.
نشانههای روانپریشی، احتمالاً به دلیل کاهش طبیعی مرتبط با سن در فعالیت دوپامین، در طول عمر ممکن است کاهش یابند. نشانههای منفی، احتمالاً با پیشآگهی، نزدیکتر ارتباط دارند و دارای طولانیمدتترین ماندگاری هستند. به علاوه، کمبودهای شناختی که با بیماری مرتبط هستند، ممکن است در طول زمان بهبود نیابند.
ویژگیهای اصلی اسکیزوفرنی در کودکی مشابه با بزرگترها هستند، اما تشخیص آن در کودکان چالشبرانگیزتر است. هذیانها و توهمات در کودکان ممکن است کمتر پیچیده باشند و توهمات دیداری در آنها رایجتر به نظر میآیند، که باید از خیالات معمولی کودکان تشخیص داده شوند.
گفتار آشفته در برخی از اختلالات با شروع در کودکی (مانند اختلال طیف اوتیسم)، همچنین رفتار آشفته (مثل اختلال کاستی توجه و بیشفعالی) رخ میدهد. این نشانهها باید با در نظر گرفتن اختلالات شایعتر کودکی، به عنوان علائم اسکیزوفرنی نپذیرفته شوند.
شروع کودکی به نظر میرسد مشابه موارد بزرگتر با پیامد ضعیف باشد که شروع تدریجی و نشانههای منفی بیشتری داشته باشد. کودکانی که بعدها تشخیص اسکیزوفرنی در مورد آنها قرار میگیرد، با احتمال بیشتری به اختلالات هیجانی-رفتاری و آسیبهای روانی نامشخص، تغییرات عقلانی و زبان، و تاخیرهای حرکتی خفیف دچار میشوند.
مواردی که شروع دیرهنگام دارند، به این معناست که علائم بیماری اسکیزوفرنی پس از ۴۰ سالگی آغاز شدهاند، اغلب در زنان متاهل دیده میشوند. این روند معمولاً با بروز نشانههای روان پریشی همراه است و در کنار حفظ عاطفه و عملکرد اجتماعی تجلی مییابد.
این حالتهای شروع دیرهنگام همچنان ممکن است معیارهای تشخیصی اسکیزوفرنی را برآورده کنند، اما هنوز اطلاعات کافی برای تشخیص بیماری اسکیزوفرنی در این بازه سنی مشخص نشده است که قبل از میانسالی (مثلاً پیش از ۵۵ سالگی) تشخیص داده شده باشد.
اختلال اسکیزوفرنی یک بیماری روانی پیچیده است که تحت تأثیر عوامل متعددی قرار میگیرد. عوامل خطر متنوعی از جمله ژنتیک، محیطی، و نوروسایکولوژیکی به این اختلال مرتبط هستند. وراثت ژنتیکی از جمله عوامل اصلی است که ممکن است افراد را به اسکیزوفرنی مستعد کند.
علاوه بر این، مواجهه با محیطهای استرسزا، مصرف مواد مخدر، عدم حمایت اجتماعی، و تجربیات ناگوار در کودکی نیز به عنوان عوامل خطر وابسته به محیط مطرح میشوند. پیش آگهی این اختلال غالباً در دورههای جوانی و نوجوانی روی میدهد، اما نشانهها ممکن است در طول زندگی پدیدار شوند. تداوم و شدت نشانهها، تاریخچه خانوادگی اختلال اسکیزوفرنی، و زمان شروع علائم نیز از جمله عواملی هستند که بر پیشآگهی و سیر بیماری تأثیرگذارند.
تاریخ تولد به ظاهر ممکن است یک عامل مؤثر در ابتدای اسکیزوفرنی باشد، به طوری که فصل تولد ارتباط متغیر با وقوع این اختلال دارد. برخی تحقیقات نشان دادهاند که احتمال وقوع اسکیزوفرنی در افرادی که در اواخر زمستان و اوایل بهار به دنیا آمدهاند، بیشتر است، مخصوصاً در مناطق خاصی که دارای نوع خاصی از کمفشاری جوی یا مشکلات محیطی مرتبط با فصل میباشند.
عوامل دیگری نیز وجود دارند که این رابطه را تعیین میکنند، از جمله موقعیت جغرافیایی و شرایط محیطی. علاوه بر این، ظاهراً اختلالات روانی، به ویژه اسکیزوفرنی، در کودکانی که در محیطهای شهری بزرگ بزرگ شدهاند و در گروههای اقلیت قومی زندگی میکنند، بیشتر گزارش شدهاند. این موضوع نشان از ارتباط پیچیده بین عوامل محیطی، جغرافیایی، و ابتلاء به اسکیزوفرنی دارد.
عوامل ژنتیکی به طور مؤثر در تعیین خطر ابتلا به اسکیزوفرنی نقش دارند، با این حال بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال، سابقهٔ خانوادگی از نظر روان پریشی ندارند. این آمادگی بر اثر تداخل گستردهای از آللهای خطر، چه در اندازههای رایج یا نادر، به وجود میآید. در واقع، هر آلل خطر، فقط در یک بخش کوچک از جمعیت تأثیرگذار است. آللهای خطر شناخته شده اغلب با سایر اختلالات روانی، از جمله اختلال دوقطبی، افسردگی، و اختلال طیف اوتیسم نیز ارتباط دارند.
عواملی همچون مشکلات حاملگی و زایمان (همراه با کمبود اکسیژن)، سن بالاتر مادر، استرس، عفونت، سوء تغذیه، دیابت مادر، و بیماریهای جسمانی دیگر نیز با افزایش خطر ابتلا به اسکیزوفرنی در جنین در حال رشد مرتبط هستند. با این حال، بسیاری از فرزندانی که این عوامل خطری را تجربه کردهاند، به اسکیزوفرنی مبتلا نمیشوند.
عوامل فرهنگی و اجتماعی-اقتصادی در ارزیابی افراد باید به دقت مورد توجه قرار گیرند، به ویژه زمانی که متخصص بالینی با فرد از دیدگاههای فرهنگی و اجتماعی-اقتصادی مشترک ندارد. عقایدی که در یک فرهنگ به عنوان هذیانآمیز مطرح میشوند، ممکن است در فرهنگ دیگر بهطور عمومی پذیرفته شده باشند.
به عنوان مثال، در برخی فرهنگها، توهمات دیداری یا شنیداری با مضمون مذهبی (مانند شنیدن صدای خدا) بهعنوان یک تجربه عادی در حوزه مذهبی مطرح میشود. همچنین، تنوع زبان در سبکهای روایت در فرهنگهای مختلف ممکن است ارزیابی گفتار آشفته را دچار چالش کند.
ارزیابی عاطفه نیز نیازمند حساسیت نسبت به تفاوتها در سبکهای بیان احساسات، ارتباط چشمی، و زبان بدن است که در فرهنگهای مختلف متفاوت هستند. اگر ارزیابی با استفاده از یک زبان صورت گیرد که با زبان اصلی فرد متفاوت باشد، باید اطمینان حاصل شود که نقص گفتار با موانع زبانی ارتباط ندارد.
همچنین، در برخی فرهنگها، ممکن است اعتقادات، شکلگیری توهمات یا شبهتوهمات و دیدگاههایی که بهطور بالینی شباهت به روانپریشی دارند، بهعنوان عادی در خردهگروه بیماری ادراک شوند.
ویژگیهای اسکیزوفرنی در زنان و مردان را میتوان با توجه به چند ویژگی متمایز کننده مورد توجه قرار داد. ابتلا به اسکیزوفرنی در زنان به طور کلی کمتر از مردان است، به خصوص در مواردی که درمان شدهاند.
سن شروع این اختلال در زنان به طور متوسط دیرتر است و اوج ابتلا به اسکیزوفرنی در آنها معمولاً در اواخر ۲۰ تا ۳۰ سالگی رخ میدهد، مانند توضیحات قبلی. نشانههای این اختلال در زنان بیشتر به عناصر عاطفی متمرکز شدهاند، همچنین بروز نشانههای روان پریشی بیشتری، همراه با آمادگی بیشتر برای افزایش شدت نشانهها در سنین بالاتر، مشاهده میشود.
تفاوتهای دیگر در نشانهها شامل کمتر بودن نشانههای منفی و آشفتگی کمتر در زنان است. در مجموع، عملکرد اجتماعی در زنان معمولاً بهتر حفظ شده است، با این حال باید توجه داشت که موارد استثنایی نیز در این قوانین کلی وجود دارد.
تقریباً ۵ تا ۶ درصد از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در نتیجه خودکشی جان خود را از دست میدهند و نزدیک به ۲۰ درصد از آنان حداقل یک بار در زندگی خود به خودکشی اقدام کردهاند. علاوه بر این، تعدادی دیگر از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای افکار و اندیشههای پردازش خودکشی به میزان چشمگیری هستند.
رفتارهای خودکشی گاهی اوقات به دنبال توهمات دستوری برای آسیب زدن به خود یا دیگران رخ میدهد. خطر اقدام به خودکشی طی تمام عمر برای هر دو جنسیت باقی میماند، اگرچه این خطر ممکن است در مردان جوانتر که با مصرف مواد هماهنگ شدهاند، به شدت افزایش یابد. عوامل خطر دیگر شامل داشتن نشانههای افسردگی، احساس ناامیدی، بیکاری و افزایش این خطر در دوران پس از دوره روانپریشی یا ترخیص از بیمارستان نیز هستند.
اسکیزوفرنی با اختلالات چشمگیر در زمینه ارتباطات اجتماعی و حرفهای همراه است. حتی اگر مهارتهای شناختی برای انجام وظایف به طور قابل قبولی وجود داشته باشد، بیارادگی یا سایر علائم اختلال معمولاً باعث مشکلات در پیشرفت تحصیلی و حفظ شغل میشوند. بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در سطوح پایینتر از والدین خود استخدام شدهاند و اغلب این افراد، به ویژه مردان، از ازدواج خودداری میکنند یا تعاملات اجتماعی خود را به حداقل محدود کردهاند.
تشخیص افتراقی اختلال اسکیزوفرنی یک وظیفه چالشبرانگیز و پیچیده است که نیاز به ارزیابی دقیق و شناخت گسترده دارد. بسیاری از اختلالات روانی دارای نشانههای همپوشانی با اسکیزوفرنی هستند که این امر باعث ایجاد ابهام در تشخیص میشود. افراز اختلال اسکیزوفرنی از اختلالات دیگر نظیر اختلال دوقطبی، اختلالات اضطرابی، و اختلالات شخصیتی باید با دقت انجام شود.
مشکلات در تمایز بین همراهان اسکیزوفرنی و اختلالات مزاجی نیز ممکن است پیچیدگی را افزایش دهد. استفاده از ابزارهای ارزیابی متنوع، مصاحبههای گسترده با فرد و خانواده، و بررسی تاریخچه پزشکی مفصل به منظور انجام تشخیص صحیح و مطمئن از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین، نیاز به همکاری تیمی متخصصان از جمله روانپزشکان، روانشناسان، و پزشکان عمومی برای تجزیه و تحلیل وضعیت بهترین تصمیمات تشخیصی را ممکن میسازد.
تشخیص اختلال اسکیزوفرنی از اختلالات مزاجی مانند افسردگی اساسی یا اختلال دوقطبی، نیاز به توجه به ویژگیهای خاص دارد. برای این منظور، زمانی که هذیان یا توهمات به صورت انحصاری در طول دوره افسردگی یا مانیک ظاهر میشوند و همراه با شدت نشانههای افسردگی یا مانیک هستند، ممکن است تشخیص به عنوان افسردگی یا اختلال دوقطبی با ویژگیهای روان پریشی قائل شود.
این موارد نشاندهنده اهمیت روابط زمانی بین نشانهها در تشخیص اختلالات روانی مختلف است. در این سناریو، هنگامی که نشانههای افسردگی یا مانیک به همراه هذیان یا توهمات پدیدار میشوند، تشخیص اختلال دوقطبی یا افسردگی اساسی با ویژگیهای روان پریشی مطرح میشود. این نکات مهم در تمییز دادن بین اختلالات مختلف و ارائه تشخیص دقیق تر به افراد مبتلا به این اختلالات کمک میکند.
تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو نیازمند درک نکات مختلف و روابط زمانی میان نشانهها است. این اختلال معمولاً با وجود هذیان یا توهمات به همراه دورههای افسردگی یا مانیک همزمان ارتباط دارد. به عبارت دیگر، نشانههای مرحله حاد اسکیزوفرنی، مانند هذیان و توهمات، باید در طول بخش زمانی معینی از دورههای فعالیت افسردگی یا مانیک حاضر باشند.
این تعامل زمانی نشان میدهد که نه تنها علائم خلقی به مدت محدود ظاهر میشوند بلکه به همراه هذیانها یا توهمات ایجاد میشوند. این رویکرد دقیقتری به ارائه تشخیص اختلال اسکیزوافکتی در افراد کمک میکند و از تداخل با سایر اختلالات مزاجی جلوگیری میکند.
در این مفاهیم، ملاکهای معینی برای تشخیص اختلالات روانی وجود دارند. به عنوان مثال، اختلالات مزاجی که مدت نشانهها و علائم آنها حداقل ۶ ماه است، به اسکیزوفرنی تعلق میگیرد. اما اگر این اختلالات کمتر از ۶ ماه طول بکشد، ممکن است به عنوان اختلال اسکیزوفرنیفرم یا اختلال روانپریشی کوتاه مدت تشخیص داده شوند.
در اختلال اسکیزوفرنیفرم، مدت اختلال کمتر از ۶ ماه است و در اختلال روانپریشی کوتاه مدت، نشانهها حداقل ۱ روز، اما کمتر از ۱ ماه ادامه دارند. این تفاوتها در مدت زمان میان اختلالات راهنمایی کننده برای تشخیص و درک بهتر ماهیت هر اختلال در زمینه روانپزشکی میباشند.
اختلال شخصیت اسکیزوتایپی را میتوان با نشانههایی تحتآستانه ای که با ویژگیهای پایدار شخصیت مرتبط هستند، از اختلال اسکیزوفرنی متمایز کرد. در این اختلال شخصیت، الگوهای تفکر و رفتاری عجیب و متفاوت از نرمالی وجود دارد، اما در مقیاسی که به اندازه کافی چشمگیر باشند تا به عنوان اسکیزوفرنی تشخیص داده شوند.
افراد مبتلا به این اختلال شخصیت ممکن است تمایل به ایماگویناسیون (تجربه تصویرها و افکار خود را به عنوان واقعی میپندارند) یا ایماگوینالیتی (پردازش احساسات و تجربیات خود به شکل غیرعقلانی) داشته باشند. همچنین، آنها ممکن است اغلب در دنیای خود شونده و دارای باورها و تفکرات خودی باشند که از منطق عمومی متفاوتند.
اختلال هذیانی را میتوان با توجه به عدم وجود نشانههای دیگر که به طور خاص برای اسکیزوفرنی معمولاً حاکم هستند (مانند هذیانها، توهمات برجسته شنیداری یا دیداری، گفتار آشفته، رفتار بسیار آشفته یا کاتاتونیک، نشانههای منفی) از اسکیزوفرنی متمایز کرد.
در این اختلال، شاخصههای اصلی شامل هذیانها هستند، که تجربههای واقعی یا توهمی نادرست را شامل میشوند، اما عوامل دیگری که در اسکیزوفرنی مشاهده میشوند، در اینجا وجود ندارند. به عبارت دیگر، افراد مبتلا به اختلال هذیانی ممکن است هذیانهای خود را تجربه کنند، اما مشکلات دیگری مانند کاهش تحولات حرکتی، نقص در گفتار، یا کاهش انگیزه در آنها مشاهده نمیشود.
افراد مبتلا به اختلال وسواسی-عملی و اختلال بدشکلی بدن ممکن است کمبود یا فقدان بینش را نشان دهند، و فعالیتهای ذهنی آنها ممکن است به درجات هذیانی برسد. با این حال، این اختلالات با وسواسهای فکری برجسته، وسواسهای عملی، اشتغال ذهنی به ظاهر یا بوی بدن یا رفتارهای مکرر متمرکز بر بدن متمایز میشوند و از اسکیزوفرنی اختلاف دارند.
افراد مبتلا به این اختلالات ممکن است به طور مداوم به فکرهای خود بپردازند و به عنوان یک جزء ثابت از زندگی خود این وسواسها و اختلالات را تجربه کنند که این امر از ویژگیهای تمایزدهنده آنها نسبت به افراد مبتلا به اسکیزوفرنی است.
اختلال استرس پس از آسیب میتواند باعث بازگشت به وقایع گذشته شود، که تجربیات توهمی با کیفیت داشته و حساسیت زیادی به محیط پیرامون نشان دهد. گوش دادن به زنگهای محیط ممکن است به درجات پارانوئید برسد. با این حال، برای تشخیص این اختلال، نیاز به توجه به رویدادهای آسیبزا و ویژگیهای خاص نشانهها در ارتباط با مرور رویداد در ذهن و واکنش به آن وجود دارد.
این اختلالات نیز ممکن است نشانههایی را شبیه به دوره روان پریشی نشان دهند. اما تفاوتهای خود را از طریق کمبودهای خاص در تعامل اجتماعی، رفتارهای تکراری و محدود، و کمبودهای شناختی و ارتباط با سایر مشخص میشوند. برای تشخیص اختلال طیف اوتیسم همراه با اختلال ارتباط، فرد باید نشانههایی داشته باشد که ملاکهای کامل اسکیزوفرنی را همراه با توهمات یا هذیانهای برجسته به مدت حداقل یک ماه برآورده کنند.
تشخیص اسکیزوفرنی تنها در صورتی قابل قبول است که دوره روان پریشی به صورت پایدار حاصل از تأثیرات فیزیولوژیکی و نه از عوامل مواد یا بیماریهای جسمانی باشد. افراد مبتلا به دلیریوم (روانآشفتگی) یا اختلال عصبی-شناختی میتوانند نشانههای روان پریشی را ظاهر کنند، اما این نشانهها با تغییرات شناختی که هماهنگ با این اختلالات است، زمانی ارتباط دارند.
همچنین، افراد مبتلا به اختلال روان پریشی ناشی از مصرف مواد/دارو ممکن است نشانههای خاص ملاک جهت اسکیزوفرنی را نشان دهند، اما این اختلال را معمولاً میتوان با توجه به رابطه زمانی بین مصرف مواد و شروع یا بهبود روانپریشی در غیاب مصرف مواد تمییز داد.
همزمانی با اختلالات مرتبط با مواد در اسکیزوفرنی به نسبت بسیار بالا است. نیمی از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی با اختلال مصرف توتون روبرو هستند و به طور منظم به سیگار مشغولند. افزون بر این، همزمانی با اختلالات اضطرابی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به شدت تشخیص داده شده است.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نسبت به جمعیت عمومی دارای میزان بالایی از اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال وحشتزدگی هستند. این اختلالات معمولاً قبل از شروع اسکیزوفرنی، به ویژه در افرادی که دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپی یا پارانوئید هستند، ظاهر میشوند.
در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، امید زندگی به دلیل بیماریهای جسمانی مرتبط با این اختلال، به طور قابل توجهی کاهش مییابد. افزایش وزن، دیابت، نشانگان متابولیک و بیماریهای قلبی-عروقی و ریوی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به نسبت جمعیت عمومی رایجتر هستند.
عدم رسیدگی مناسب به رفتارهای حفظ سلامتی، از جمله بررسی سرطان و فعالیت ورزشی، خطر ابتلا به بیماریهای مزمن را افزایش میدهد. هرچند که عواملی نظیر داروها، سبک زندگی، سیگار کشیدن، و رژیم غذایی نیز ممکن است در این راستا نقش داشته باشند. آسیبپذیری مشترک برای روانپریشی و اختلالات جسمانی ممکن است بخشی از همزمانی اختلالات جسمانی در اسکیزوفرنی را توجیه کند.
درمان اختلال اسکیزوفرنی به شدت چالشبرانگیز بوده و اغلب به یک رویکرد چند راهه نیاز دارد. درمان این اختلال شامل موارد زیر میشود:
1. داروها:
- آنتیپسیکوتیکها (ضدپسیکوز): این دسته داروها معمولاً برای کاهش علائم هالوسیناسیون و وسواس، بهبود تفکر و حافظه، و کنترل افکار و رفتارهای ناهنجار استفاده میشوند.
- ضدافسردگی و ضداضطراب: این داروها ممکن است به عنوان ترکیبی با آنتیپسیکوتیکها برای کمک به مدیریت علائم افسردگی یا اضطراب در نظر گرفته شوند.
2. مشاوره روانشناختی:
- تحلیل رفتاری: برنامههای مشاوره رفتاری میتوانند به فرد کمک کنند تا مهارتهای اجتماعی خود را بهبود بخشد و با موقعیتهای مختلف بهتر کنار بیاید.
- درمان حمایتی: مشاوره افراد و خانوادههای مبتلا به اسکیزوفرنی میتواند به تسهیل ارتباطات خانوادگی و ارائه حمایت به فرد در بهبود کیفیت زندگی او کمک کند.
3. آموزش مهارتهای زندگی:
- آموزش مهارتهای اجتماعی: افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است مشکلات در برقراری ارتباط با دیگران داشته باشند. آموزش مهارتهای اجتماعی به آنها کمک میکند تا در مواقع مختلف بهتر برخورد کنند.
4. پشتیبانی اجتماعی:
- گروههای حمایتی: فراهم کردن فرصت برای مشارکت در گروههای حمایتی با دیگر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی میتواند افراد را به اشتراک گذاری تجارب و حل مشکلات کمک کند.
5. مداخلات مهندسی اجتماعی:
- آموزش مهارتهای شغلی: آموزش و پشتیبانی در حوزه مهارتهای شغلی میتواند به افراد با اسکیزوفرنی کمک کند تا در محیط کار بهتر عمل کنند.
6. مدیریت استرس:
- تدابیر مدیریت استرس: آموزش نحوه مدیریت استرس و کاهش فشارهای روزمره نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی افراد با اسکیزوفرنی ایفا میکند.
از آنجایی که اسکیزوفرنی یک اختلال مزمن است، درمان باید به صورت مداوم ادامه یابد و نیاز به تنظیم مستمر داروها و پشتیبانیهای روانشناختی دارد. همچنین، نقش خانواده و افراد محیط اطراف در ارتقاء توانایی و کیفیت زندگی فرد با اسکیزوفرنی بسیار حائز اهمیت است.
در نتیجه، اختلال اسکیزوفرنی یک اختلال روانی پیچیده است که با تأثیرات عمیق بر فرد و جامعه همراه است. علائم این اختلال شامل هالوسیناسیون، توهمات، افکار منظم، و نقصان در عملکرد اجتماعی و شغلی هستند. معالجه اساسی این اختلال شامل استفاده از داروها، مشاوره روانشناختی، آموزش مهارتهای زندگی، و پشتیبانی اجتماعی میشود.
این درمانها میتوانند به بهبود علائم، کاهش تعداد بارهای بیماری، و افزایش کیفیت زندگی فرد مبتلا به اسکیزوفرنی کمک کنند. همچنین، شناخت بیشتر از این اختلال و آگاهی افراد جامعه نیز میتواند به کاهش تبعیض و افزایش پذیرش افراد مبتلا به این اختلال کمک کند.