ویرگول
ورودثبت نام
برنا اندیشان
برنا اندیشان
خواندن ۱۹ دقیقه·۸ ماه پیش

اختلال اسکیزوافکتیو: راهکارهای نوین در پیشگیری و درمان

در این مقاله از برنا اندیشان، به بررسی اختلال اسکیزوافکتیو می‌پردازیم که یکی از زیرمجموعه‌های بیماری‌های هذیانی و اسکیزوفرنیک است. هدف ما این است که با استفاده از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویرایش پنجم DSM-5، شما را با علائم و ویژگی‌های این اختلال به طور جامع آشنا کنیم.

شناخت کامل اختلال اسکیزوافکتیو
شناخت کامل اختلال اسکیزوافکتیو

اختلال اسکیزوافکتیو

در این اختلال، فرد تجربیات احساسی بی قاعده و تفکراتی که خارج از واقعیت هستند، را تجربه می‌کند. افرادی که همزمان دارای علائم اختلال اسکیزوفرنی و یکی از اختلالات خلقی هستند، ممکن است به این اختلال تحت عنوان یک شاخه از اختلالات روانی اطلاق شوند. افراد مبتلا به این اختلال دارای ویژگی‌هایی نظیر توهم، هذیان، گفتار و افکار آشفته، و بی ثباتی در احساسات هستند. این علائم حداقل باید در طول دو هفته به طول انجامیده باشند.

ملاک های تشخیصی اختلال اسکیزوافکتیو

در معیارهای تشخیصی اختلال اسکیزوافکتیو، دوره بی‌وقفه بیماری را در نظر گرفته‌ایم که در آن، دوره خلقی اساسی (افسردگی اساسی با مانیا) به همراه معیار الف اسکیزوفرنی اتفاق می‌افتد.

نکته مهم: دوره افسردگی اساسی باید معیار الف 1 یعنی "خلق افسرده" را شامل شود.

هذیان‌ها و توهمات باید برای مدت حداقل دو هفته یا بیشتر در غیاب دوره خلقی اساسی (افسرده یا مانیک) در کل مدت بیماری حاضر باشند. نشانه‌های معیارهای دوره خلقی اساسی باید در بخش عمده‌ای از کل مدت قسمت‌های فعال و باقی‌مانده بیماری وجود داشته باشند.

این اختلال نباید ناشی از تأثیرات مواد (مثل سوءمصرف مواد مخدر، دارو) یا بیماری جسمانی دیگر باشد.

تفکیک نوع دوقطبی و نوع افسردگی نیز انجام می‌شود. نوع دوقطبی ممکن است زمانی استفاده شود که دوره مانیک بخشی از علائم بیماری را شامل می‌شود و نوع افسردگی ممکن است زمانی استفاده شود که فقط دوره‌های افسردگی جلوه بیماری را داشته باشند.

برای استفاده از شاخص‌های روند، باید حداقل یک سال از زمان شروع اختلال گذشته باشد و در صورتی که با ملاک‌های تشخیصی مغایرت نداشته باشند، مورد استفاده قرار گیرند.

توضیحات در مورد اولین دوره:

- در حالت حاد: نشانه‌های اختلال از نظر ملاک‌های تشخیصی برآورده شده و در طول دوره حاد بیماری مشاهده می‌شوند.

- در حالت بهبود نسبی: بهبودی نسبی به معنای حفظ بهبود پس از دوره قبلی و برآورده شدن تا حدی از ملاک‌های تشخیصی.

- در حالت بهبود کامل: بهبود کامل به معنای نبود هیچ نشانه خاص اختلال بعد از دوره قبلی.

دوره‌های متعدد نیز در نظر گرفته شده‌اند، که می‌تواند بعد از حداقل دو دوره (پس از اولین دوره، بهبود و حداقل یک بازگشت) تشخیص داده شود.

در صورت نامشخص بودن، شدت کنونی بر اساس ارزیابی کمی نشانه‌های اصلی روان‌پریشی تعیین می‌شود، اما تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو ممکن است بدون استفاده از این شاخص شدت ارائه شود.

ویژگی های تشخیصی اختلال اسکیزوافکتیو

تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو بر اساس ارزیابی دوره بدون وقفه بیماری انجام می‌شود. در این دوره، فرد به طور مداوم نشانه‌های فعال یا باقیمانده بیماری روان‌پریشی را اظهار می‌کند. این تشخیص معمولاً، اگرچه نه به طور لازمی، در طول دوره بیماری روان‌پریشی قطعی می‌شود. در یک زمان خاص در این دوره، ملاک الف برای اسکیزوفرنی باید برآورده شده باشد. اما ملاک‌های ب (مانند کژکاری اجتماعی) و (منتفی بودن اختلال طیف اوتیسم یا اختلال ارتباط دیگر با شروع کودکی) برای اسکیزوفرنی، لزوماً نیاز به برآورده شدن ندارند.

علاوه بر اینکه ملاک الف برای اسکیزوفرنی باید برآورده شود، دوره خلقی اساسی نیز مورد توجه قرار می‌گیرد (که می‌تواند شامل افسردگی اساسی یا مانیک باشد) که به عنوان ملاک الف برای تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو مد نظر قرار می‌گیرد. با توجه به اینکه فقدان علاقه یا لذت در اسکیزوفرنی رایج است، بارگذاری ملاک الف برای اختلال اسکیزوافکتیو نیازمند داشتن دوره افسردگی اساسی است که شامل خلق افسرده فراگیر باشد. به عبارت دیگر، حضور کاهش علاقه یا لذت به تنهایی کافی نیست و باید دوره‌های افسردگی یا مانیک در بخش عمده‌ای از کل مدت بیماری (پس از برآورده شدن ملاک الف) نیز مشاهده شوند (که به عنوان ملاک ج برای تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو در نظر گرفته می‌شود).

برای تمایز اختلال اسکیزوافکتیو از اختلال افسردگی یا اختلال دوقطبی، لازم است که هذیان‌ها یا توهمات حداقل به مدت دو هفته در غیاب دوره خلقی اساسی (افسردگی یا مانیک) در طول بخشی از کل مدت بیماری حاضر باشند (که به عنوان ملاک برای اختلال اسکیزوافکتیو در نظر گرفته می‌شود). در واقع، می‌خواهیم اطمینان حاصل کنیم که هذیان‌ها یا توهمات در یک مدت زمانی قابل توجه و پایدار بروز کرده‌اند و این امر مستلزم عدم وجود دوره خلقی اساسی است.

همچنین، ملاک ب برای اختلال اسکیزوافکتیو، مشخص می‌کند که نشانه‌ها باید بدون توجه به دوره خلقی اساسی و در مقطعی از کل مدت بیماری حاضر باشند. این معیار تأکید می‌کند که هذیان‌ها یا توهمات باید به مدت معینی پابرجا باقی بمانند.

در ضمن، ملاک د برای اختلال اسکیزوافکتیو نشان می‌دهد که نشانه‌ها نباید ناشی از تأثیرات مواد یا بیماری جسمانی دیگر باشند. این بخش از توضیحات متن اشاره دارد که علائم اسکیزوافکتیو باید به عنوان نتیجه تأثیرات روانی و نه تأثیرات مواد یا بیماری جسمانی معین شوند.

ملاک ج برای تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو وضعیتی معین را توضیح می‌دهد: نشانه‌های خلقی که ملاک‌های دوره خلقی اساسی را برآورده می‌کنند، باید در بخش عمده‌ای از کل مدت بخش‌های فعال و باقی‌مانده بیماری حاضر باشند. این ملاک متوجه می‌کند که نشانه‌های خلقی باید برای یک بازه زمانی مداوم و قابل توجه در طول کل دوره بیماری روان‌پریشی حاضر باشند. این تفاوت با ملاک‌های موجود در DSM-IV که تنها به ارزیابی دوره کنونی نیاز داشتند، نشان می‌دهد.

در واقع، ملاک ج می‌طلبد که نشانه‌های خلقی باید برای طی کل دوره بیماری مشاهده شوند. این موضوع مترتب بر تفاوت با معیارهای قبلی است و نیازمند ارزیابی گسترده‌تر و طولانی‌تری از نشانه‌های خلقی است. در نتیجه، اگر نشانه‌های خلقی تنها به مدت کوتاهی در طول دوره بیماری ظاهر شوند، تشخیص به عنوان اختلال اسکیزوفرنی قائل می‌شود و نه اختلال اسکیزوافکتیو.

متخصص بالینی، در زمان تصمیم‌گیری برای ارزیابی اینکه آیا یک فرد ملاک‌های ج را برآورده کرده یا خیر، باید جمعیت کلی مدت زمان بیماری روان‌پریشی را بررسی نماید، به این معنا که نشانه‌های فعال و باقی‌مانده را در طول این دوره در نظر گیرد. او نیز باید تشخیص دهد که چه زمانی نشانه‌های خلقی از اهمیت بالایی برخوردار بوده‌اند، به خصوص آیا این نشانه‌ها به درمان نیاز داشته یا درمان‌هایی نظیر داروهای ضد افسردگی و یا تثبیت‌کننده خلق را مورد نیاز داشته‌اند. تصمیم‌گیری در این زمینه نیازمند بهره‌گیری از اطلاعات پیشینه کافی و داشتن قضاوت بالینی دقیق است.

به عنوان یک نمونه، اگر یک فرد سابقه نشانه‌های فعال و باقی‌مانده اسکیزوفرنی به مدت 4 سال را داشته باشد و همچنین در طول این مدت دوره‌های افسردگی و مانیک را تجربه کرده باشد که در طول 4 سال مدت آنها بیش از 1 سال را فرا گرفته باشد، جلوه بالینی این موارد، ملاک‌های ج را برآورده نخواهد کرد.

علاوه بر این، ارزیابی نشانه‌های شناختی، افسردگی و مانی برای ایجاد تمایزات معنی‌دار بین طیف اختلالات اسکیزوفرنی مختلف و سایر اختلالات روان‌پریشی امری حیاتی است، که به‌ویژه از نظر تشخیص دقیق و تعیین روند درمانی اهمیت دارد.

ویژگی های مرتبط با تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو

عملکرد شغلی در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو عمدتاً به شدت کاسته می‌شود، اما مهمترین نکته این است که این نقصان در عملکرد شغلی، به طور معمول، به صورت شدید و پررنگ توصیف نمی‌شود که با اختلال اسکیزوفرنی متفاوت است. در مقابل اختلال اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوافکتیو با مشکلات در ارتباطات اجتماعی و مشکلات در مراقبت شخصی همراه است، اما نشانه‌های منفی که در اسکیزوفرنی مشاهده می‌شوند، در اختلال اسکیزوافکتیو کمتر شدید و کمتر پایدار هستند.

به‌عنوان مثال، عدم درک نقیصه (یعنی بینش ضعیف) نیز در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو رخ می‌دهد، اما این نقصان در درک نقیصه به نسبت به اسکیزوفرنی، کمتر شدید و گسترده است. به‌طور کلی، کمبودهای اجتماعی و شغلی در اختلال اسکیزوافکتیو وجود دارند، اما این کمبودها از نظر شدت و فراگیری، کمتر از آنچه در اسکیزوفرنی مشاهده می‌شود، می‌باشند.

اگر نشانه‌های خلقی پس از بهبود نشانه‌هایی که ملاک الف برای اسکیزوفرنی را برآورده می‌کنند، ادامه یابند، افراد مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو ممکن است در آینده با خطرات بیشتری مواجه شوند، از جمله ابتلا به دوره‌های اختلال افسردگی اساسی یا اختلال دو قطبی. این افراد ممکن است با اختلالات مرتبط به مصرف الکل یا مواد دیگر نیز مواجه شوند. تاکنون هیچ آزمون یا مقیاس زیستی‌ای وجود ندارد که بتواند به تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو کمک کند. در حال حاضر، مطالعاتی در خصوص تفاوت‌های ممکن این اختلال با اسکیزوفرنی از نظر ویژگی‌های مرتبط، اعم از نابهنجاری‌های ساختاری یا کارکردی مغز، کمبودهای شناختی، یا عوامل خطر ژنتیکی، به نتایج قطعی نرسیده است.

شیوع اختلال اسکیزوافکتیو

دیده می‌شود که شیوع اختلال اسکیزوافکتیو تقریباً یک سوم از شیوع اختلال اسکیزوفرنی را تشکیل می‌دهد. برآورد می‌شود که میزان شیوع این اختلال در طول عمر حدود 0.3 درصد باشد. این بیانگر این است که تعداد افراد مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو نسبت به کل جمعیت بسیار کم است.

تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو
تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو

مهمترین نکته این است که شیوع اختلال اسکیزوافکتیو در زنان به نسبت بیشتر از مردان است، که در اصل به دلیل شیوع بالاتر نوع افسردگی در زنان توجیه می‌شود. این موضوع نشان‌دهنده اهمیت درک تأثیر عوامل جنسیتی بر شیوع اختلال‌های روانی است و نیاز به توجه به ویژگی‌های جنسیتی در ارزیابی و درمان افراد مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو را تأکید می‌کند.

شکل گیری و روند اختلال اسکیزوافکتیو

معمولاً، اختلال اسکیزوافکتیو در اوایل دوره بزرگسالی شروع می‌شود، با اینکه ممکن است شروع آن در هر زمانی از دوران نوجوانی تا سنین بالاتر اتفاق بیفتد. باید توجه داشت که شخص مبتلا ممکن است نشانه‌های اولیه را در دوران نوجوانی یا حتی در سنین بالاتر نشان دهد.

به علاوه، برخی افراد که ابتدا تا حدودی به عنوان دارای اختلال روان پریشی دیگر تشخیص داده شده‌اند، ممکن است بعداً، زمانی که الگوهای دوره‌های خلقی آشکارتر می‌شود، به عنوان افراد مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو شناخته شوند. این نشان می‌دهد که تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو به دلیل پیچیدگی و تغییرات در نشانه‌ها و علائم ممکن است در طول زمان تغییر کند.

با توجه به ملاک تشخیصی کنونی (ملاک ج)، تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو ممکن است در مواقعی که نشانه‌های خلقی کمتر آشکار هستند، به تشخیص اختلال دیگری تغییر یابد. این نکته نشان‌دهنده پیچیدگی در تشخیص اختلالات روانی و نیاز به نظر دقیق و تجمیعی از نشانه‌ها و سابقه بیماری است.

پیش‌آگهی برای اختلال اسکیزوافکتیو به نسبت به پیش‌آگهی برای اسکیزوفرنی بهتر عمل می‌کند، اما نسبت به پیش‌آگهی برای اختلالات خلقی کمتر کارآمد است. اختلال اسکیزوافکتیو می‌تواند با الگوهای زمانی مختلف ظاهر شود. یک الگوی رایج این است که فرد ممکن است دو ماه قبل از شروع دوره افسردگی اساسی، توهمات شنیداری خاص و هذیان‌های گزند داشته باشد. سپس، نشانه‌های روان پریشی و دوره کامل افسردگی اساسی به مدت سه ماه دیده می‌شوند. پس از آن، فرد کاملاً از دوره افسردگی اساسی بهبود پیدا می‌کند، اما نشانه‌های روان پریشی تا یک ماه دیگر از اینکه ناپدید شوند، ادامه می‌یابند. این نشان‌دهنده تناوب موجود در علائم و دوره‌های بیماری اسکیزوافکتیو است.

در این دوره بیماری، نشانه‌های فرد به طور همزمان ملاک‌های دوره افسردگی اساسی و ملاک الف برای اسکیزوفرنی را برآورده می‌کنند، و در طول همین دوره بیماری، توهمات شنیداری و هذیان‌ها، قبل و بعد از مرحله افسردگی، حاضر هستند. کل مدت بیماری تقریباً 6 ماه به طول می‌انجامد، به گونه‌ای که نشانه‌های روان پریشی به تنهایی در طول 2 ماه اول، نشانه‌های افسردگی و روان پریشی در طول 3 ماه بعدی و نشانه‌های روان پریشی به تنهایی در طول ماه آخر وجود دارند. در این حالت، مدت دوره افسردگی نسبت به کل مدت اختلال روان پریشی، به اندازه کافی طولانی نیست و بنابراین، این جلوه بالینی برای تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو مناسب است.

تجلی نشانه‌های روان پریشی در طول عمر یک فرد به شدت متغیر است. نشانه‌های افسردگی یا مانیک ممکن است قبل از شروع دوره‌های حاد روان پریشی، در طول دوره‌های حاد، در طول دوره‌های باقیمانده، و یا بعد از توقف دوره‌های روان پریشی ظاهر شوند. به عنوان مثال، امکان دارد که یک فرد نشانه‌های خلقی مشخص را در طول مرحله مقدماتی اسکیزوفرنی آشکار سازد. این الگو به تنهایی نمایانگر اختلال اسکیزوافکتیو نیست، زیرا وقوع همزمان نشانه‌های روان پریشی و خلقی یک اختلال مشخص را نشان می‌دهد که تشخیص آن چالش‌برانگیز است.

در مورد فردی که نشانه‌هایی دارد که ملاک‌های اختلال اسکيزوافکتيو را برآورده می‌کند، اما در مدت پیگیری تنها نشانه‌های روان پریشی باقیمانده را آشکار می‌سازد (مانند روان پریشی زیرآستانه‌ای یا نشانه‌های منفی برجسته)، تشخیص ممکن است به اسکیزوفرنی تغییر کند. زیرا در مقایسه با نشانه‌های خلقی، نشانه‌های روان پریشی طی کل مدت بیماری برجسته‌تر هستند. اختلال اسکيزوافکتيو نوع دوقطبی ممکن است در جوانان شایع‌تر باشد، در حالی که اختلال اسکيزوافکتيو نوع افسردگی، ممکن است در افراد مسن شایع‌تر باشد.

عوامل خطر و پیش آگهی اختلال اسکیزوافکتیو

اختلال اسکیزوافکتیو یک اختلال روانی جدی است که تحت تأثیر عوامل متعددی قرار می‌گیرد. عوامل خطر مرتبط با این اختلال شامل ژنتیک، عوامل محیطی، شرایط زندگی و مصرف مواد مخدر می‌شوند. وراثت و ژنتیک نقش مهمی در افزایش خطر ابتلا به این اختلال ایفا می‌کند، زیرا افرادی که خانواده‌ای با سابقه اسکیزوفرنی دارند، احتمال ابتلا به اسکیزوافکتیو بیشتر است. عوامل محیطی نیز شامل تجربیات استرس‌زا در دوران کودکی، عدم حمایت اجتماعی، مصرف مواد مخدر و تغییرات محیطی هستند. پیش‌آگهی این اختلال به منظور تشخیص زودهنگام و ارائه مداخلات موثر بسیار حائز اهمیت است. آگاهی افراد از علائم و نشانه‌های اولیه، ارتقاء سلامت روانی و ارتباط با حرفه‌ایان بهداشت روانی می‌تواند به کاهش اثرات منفی این اختلال کمک کند.

ژنتیکی و فیزیولوژیکی

در بین افرادی که در خانواده‌هایی با تاریخچه اسکیزوفرنی قرار دارند، احتمال بیشتری برای ابتلا به اختلال اسکیزوافکتیو وجود دارد، به خصوص اگر خویشاوندان درجه اول آنان این اختلال را تجربه کرده باشند. این نقش ژنتیکی و تاثیر خانوادگی در افزایش خطر به ویژه برای افرادی که نسبت به اسکیزوفرنی در خانواده‌شان حساسیت دارند، تاکید می‌کند که فراگیری این اختلال در افراد با زمینه خانوادگی خاصی ممکن است افزایش یابد. به عبارت دیگر، در مواردی که خویشاوندان درجه اول افراد درگیر با اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی یا اسکیزوافکتیو هستند، افراد دیگر نیز در معرض خطر بالاتری برای ابتلا به این اختلالات روانی قرار دارند.

موضوعات تشخیصی مرتبط با فرهنگ

در حین ارزیابی افراد، اهمیت عوامل فرهنگی و اجتماعی - اقتصادی بیشتر می‌شود، به ویژه زمانی که متخصص بالینی و فرد ارتباط فرهنگی و اقتصادی مشترکی ندارند. نظرات و باورهایی که در یک فرهنگ به نظر ممکن است منطقی نباشند (مانند باورهای جادوگری)، در فرهنگ‌های دیگر معمولاً پذیرفته می‌شوند. شواهدی نیز در مطالعات نشان داده شده است که در جوامع آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار و آمریکای لاتینی، نسبت به جمعیت عمومی، اسکیزوفرنی بیشتر تشخیص داده می‌شود. بنابراین، برای اطمینان از ارزیابی‌های فرهنگی مناسب که هر دو جنبه‌های روان پریشی و احساسی را در برگیرد، نیاز به توجه ویژه به متغیرهای فرهنگی و اجتماعی - اقتصادی داریم.

خطر خودکشی

خطر خودکشی در طول عمر برای افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال اسکيزوافکتيو تا 8 درصد می‌رسد، و ارتباط قوی بین وجود نشانه‌های افسردگی و افزایش خطر خودکشی وجود دارد. تحقیقات نشان می‌دهند که نرخ خودکشی در جمعیت افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال اسکيزوافکتيو در آمریکای شمالی بیشتر از جمعیت‌های اروپایی، اروپای شرقی، آمریکای جنوبی و سرخپوستان است. این تفاوت‌ها ممکن است به عوامل مختلفی نظیر تفاوت‌های فرهنگی، اجتماعی و محیطی در این جوامع بازگردد. بررسی این اختلافات می‌تواند به نحو موثرتری به درک علل خودکشی در افراد مبتلا به این اختلالات روانی کمک کند.

پیامدهای کارکردی اسکیزوفرنی

اختلال اسکيزوافکتيو با کژکاری اجتماعی و شغلی در ارتباط است، اما ارتباط با کژکاری به عنوان معیار تشخیصی برای این اختلال وجود ندارد، همانطور که در مورد اسکیزوفرنی ایجاد شده است، و بین افراد مبتلا به اختلال اسکيزوافکتيو تنوع زیادی وجود دارد. این نشان می‌دهد که هر فرد ممکن است به شکلها و شدتهای مختلفی با کژکاری اجتماعی و شغلی مواجه شود، و این تنوع باید در فرآیند تشخیص و مداخله‌های درمانی در نظر گرفته شود.

تشخیص افتراقی اختلال اسکیزوافکتیو

تشخیص افتراقی اختلال اسکیزوافکتیو، که مشابه اسکیزوفرنی است اما با ویژگی‌های خاصی تفاوت دارد، یک چالش مهم در زمینه روانپزشکی است. این تشخیص معمولاً بر اساس ملاک‌های تشخیصی معین انجام می‌شود که شامل مدت زمان مشخص نشانه‌ها، نوع و شدت آنها، و ارتباط آنها با دوره‌های خلقی یا افسردگی است. توانایی تفکیک بین اختلال اسکیزوافکتیو و سایر اختلالات روانی از قبیل افسردگی، دو قطبی، یا اختلالات شخصیتی ممکن است تجربه کلانی نیاز داشته باشد. افراد مختلف ممکن است به نحوه‌ها و شدت‌های مختلفی با نشانه‌های روانی مواجه شوند، بنابراین، تحلیل دقیق و گام به گام وضعیت فردی ضروری است تا تشخیص صحیح و تداوم بهترین مداخله‌های درمانی انجام شود.

اختلالات روانی و بیماری های جسمانی دیگر

تشخیص افتراقی اختلال اسکیزوافکتیو نسبت به سایر بیماری‌های روانی و جسمانی، چالشی است که نیازمند درنظر گرفتن انواع متعددی از بیماری‌ها می‌باشد. بیماری‌هایی همچون اختلال روان پریشی ناشی از بیماری جسمانی، دلیریوم، اختلال عصبی-شناختی عمده، اختلال روان پریشی یا عصبی-شناختی ناشی از مصرف مواد، اختلالات دوقطبی با ویژگی‌های روان پریشی، اختلال افسردگی اساسی همراه با ویژگی‌های روان پریشی، اختلالات افسردگی یا دوقطبی همراه با ویژگی‌های کاتاتونیا، اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، اسکیزوئید یا پارانوئید، اختلال روان پریشی کوتاه مدت، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اسکیزوفرنی، اختلال هذیانی، و طیف اسکیزوفرنی و اختلالات روان پریشی مشخص و نامشخص دیگر، همگی به نشانه‌های روان پریشی و خلقی منجر شده و تشخیص صحیح نیازمند توجه به این تنوع است. همچنین، بیماری‌های جسمانی و مصرف مواد ممکن است با ترکیب نشانه‌های روان پریشی و خلقی همراه باشند، بنابراین حضور اختلال روان پریشی ناشی از بیماری جسمانی دیگر نیازمند تحلیل دقیق و افزودن گزینه‌های تشخیصی مناسب است.

تشخیص اختلال اسکيزوافکتيو از اسکیزوفرنی و از اختلالات افسردگی و دوقطبی با ویژگی‌های روان پریشی یک وظیفه پیچیده است. برای این منظور، دو ملاک مهم جهت تفکیک این اختلال از دیگر اختلالات مشخص شده‌اند. ملاک ج به ما کمک می‌کند اختلال اسکيزوافکتيو را از اسکیزوفرنی مجزا سازیم؛ این به معنای وجود هذیان‌ها و یا توهمات برجسته برای حداقل ۲ هفته در غیاب دوره خلقی اساسی است. از سوی دیگر، ملاک ب به ما امکان تفکیک اختلال اسکيزوافکتيو از اختلال افسردگی یا دو قطبی با ویژگی‌های روان پریشی را می‌دهد. به‌طور دقیق‌تر، اختلال اسکيزوافکتيو مشخص می‌شود اگر هذیان‌ها و توهمات برجسته حداقل برای ۲ هفته در غیاب دوره خلقی اساسی وجود داشته باشند. این ملاک‌ها کمک می‌کنند تا اختلال اسکيزوافکتيو از دیگر اختلالات تفکیک شود و به تشخیص دقیق‌تر بیماران کمک شود.

در مقابل، در اختلالات افسردگی یا دوقطبی با ویژگی‌های روان پریشی، ویژگی‌های روان پریشی عمدتاً در طول دوره یا دوره‌های خلقی روی می‌دهند. این بدان معناست که نشانه‌های خلقی به همراه روان پریشی بیشتر در یک دوره خاص زمانی حاکم هستند. از آنجا که نسبت نشانه‌های خلقی به روان پریشی ممکن است با گذر زمان تغییر کند، تشخیص مناسب می‌تواند از اختلال اسکيزوافکتيو به اختلالات دیگر تغییر یابد. به عنوان مثال، اگر یک فرد دارای دوره افسردگی اساسی شدید و برجسته باشد که به مدت 3 ماه در طول 6 ماه اول بیماری روان پریشی مداوم ادامه داشته باشد، تشخیص اختلال اسکيزوافکتيو ممکن است به اسکیزوفرنی تغییر یابد. این موضوع در صورتی اتفاق می‌افتد که نشانه‌های روان پریشی فعال یا باقی‌مانده در طول چند سال بدون برگشت دوره خلقی دیگر ادامه یافته باشند.

اختلال روان پریشی ناشی از بیماری جسمانی دیگر

بیماری‌های جسمانی دیگر و مصرف مواد می‌توانند با ترکیب نشانه‌های روان پریشی و خلقی ظاهر شوند؛ از این رو، اهمیت دارد که اختلال روان پریشی ناشی از بیماری جسمانی دیگر را از دیگر اختلالات متمایز کرد و به صورت جداگانه در نظر گرفته شود.

اختلالات اسکیزوفرنی، دوقطبی و افسردگی

تشخیص اختلال اسکيزوافکتيو از اسکیزوفرنی و همچنین از اختلالات افسردگی و دوقطبی همراه با ویژگی‌های روان پریشی به دلیل همپوشانی نشانه‌ها و علائم، گاهاً دشوار است. برای متمایزسازی این اختلالات، دو ملاک اصلی تعیین شده‌اند. ملاک ج، برای تفکیک اختلال اسکيزوافکتيو از اسکیزوفرنی، و ملاک ب، برای تفکیک این اختلال از اختلالات افسردگی و دوقطبی با ویژگی‌های روان پریشی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به صورت دقیق‌تر، اختلال اسکيزوافکتيو معمولاً با توجه به وجود هذيان‌ها و یا توهمات برجسته به مدت حداقل 2 هفته در غیاب دوره خلقی اساسی تشخیص داده می‌شود، در حالی که این معیار به اندازه کافی منحصر به فرد است تا این اختلال را از اختلالات افسردگی و دوقطبی با ویژگی‌های روان پریشی متمایز کند.

در مقابل، در اختلال افسردگی یا دوقطبی همراه با ویژگی‌های روان پریشی، ویژگی‌های روان پریشی اصلی اغلب در طول دوره (دوره‌های) خلقی بروز می‌کنند. این امر باعث می‌شود که تغییرات زمانی در نسبت نشانه‌های خلقی به روان پریشی پیش‌آیید. به عبارت دیگر، نسبت بین نشانه‌های خلقی و روان پریشی ممکن است با گذشت زمان تغییر کند و این موضوع تشخیص اختلال اسکيزوافکتيو را مختصر و پیچیده کند. به عنوان مثال، تشخیص اختلال اسکيزوافکتيو ممکن است برای دوره افسردگی اساسی برجسته که در طول 6 ماه اول از یک بیماری روان پریشی مزمن ادامه یافته است و نشانه‌های فعال روان پریشی یا باقیمانده آن برجسته بوده‌اند، به اختلال اسکيزوافکتيو تغییر کند. این موضوع خصوصاً در صورتی اتفاق می‌افتد که نشانه‌های روان پریشی به مدت چند سال بدون برگشت دوره خلقی دیگر ادامه یابد.

درمان اختلال اسکیزوافکتیو
درمان اختلال اسکیزوافکتیو

همزمانی اختلالات

تعدادی از افرادی که به عنوان مبتلا به اختلال اسکيزوافکتيو شناخته می‌شوند، همچنین دچار اختلالات روانی دیگر، به ویژه اختلالات مصرف مواد و اختلالات اضطرابی نیز می‌باشند. علاوه بر این، شیوع بیماری‌های جسمانی در این گروه از افراد به میزان بیشتری نسبت به جمعیت کل افراد افزایش می‌یابد و می‌تواند منجر به کاهش امید زندگی گردد.

درمان اختلال اسکیزوافکتیو

درمان اختلال اسکيزوافکتيو یک روند چالش‌برانگیز است و معمولاً شامل ترکیب مداخلات دارویی، مشاوره روانشناختی، و پشتیبانی اجتماعی می‌شود. در ادامه توضیحاتی در مورد هر یک از این روش‌ها آورده شده است:

1. داروها:

- آنتی‌پسیکوتیک‌ها (ضدافسردگی): داروهایی نظیر هالوپریدول، ریسپریدون و کوئتیاپین برای کنترل نشانه‌های هالوسیناتوری و توهمات استفاده می‌شوند.

- داروهای ضد افسردگی و تثبیت کننده های خلق: در برخی موارد، داروهایی مانند لیتیوم یا دیوالپروکس برای مداخله در نشانه‌های افسردگی یا دوره‌های خلقی ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.

2. مشاوره روانشناختی:

- تراپی شناختی-رفتاری: مشاوره افراد با اختلال اسکیزوافکتیو به‌ویژه می‌تواند به کمک آنها در مدیریت نشانه‌ها و تغییر الگوهای رفتاری مضر کمک کند.

- مشاوره خانواده: حمایت خانواده با ارائه اطلاعات و حمایت به افراد مبتلا می‌تواند در پیشرفت و بهبود نتایج درمانی موثر باشد.

3. پشتیبانی اجتماعی:

- گروه‌های حمایتی: شرکت در گروه‌ها و ارتباط با افراد دیگری که تجربیات مشابهی داشته‌اند، می‌تواند افراد را در تسلیم و مدیریت بهتر با اختلال یاری کند.

- پشتیبانی اجتماعی: حمایت از جامعه و اندازه‌گیری تبعات اجتماعی اختلال اسکیزوافکتیو نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی افراد با این اختلال دارد.

درمان اختلال اسکیزوافکتیو نیازمند تنظیم منظم و مستمر توسط یک تیم متخصص، شامل پزشکان روانپزشک، مشاوران روانشناختی و سایر حرفه‌های مرتبط با سلامت روان است. این درمان باید به صورت فردی تنظیم شده و با توجه به نیازها و شرایط خاص هر فرد انجام شود.

نتیجه گیری

اختلال اسکیزوافکتیو، یک واقعیت چالش‌برانگیز در عرصه‌ی روانپزشکی است که تأثیرات بسیار گسترده‌ای بر زندگی افراد دارد. این اختلال، با تغییر تفکر، احساسات و رفتارهای فرد، به او مشکلات و محدودیت‌های زیادی ایجاد می‌کند. درمان اختلال اسکیزوافکتیو معمولاً شامل ترکیب درمان‌های دارویی، مشاوره روانشناختی و حمایت اجتماعی است. توانمندی در ارائه حمایت و درک به افراد مبتلا به این اختلال و همچنین آگاهی عمومی در جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. توسعه راهکارهای نوین و پژوهش‌های پیشرفته در زمینه این اختلال می‌تواند بهبودهای چشمگیری در ارائه مراقبت و درمان به افراد مبتلا به اسکیزوافکتیو ایجاد کند.

اختلال اسکیزوافکتیوروانپزشکیروانشناسیرواندرمانیروانکاوی
نگرشی نو به زندگی با برنا اندیشان این امکان را به شما می دهد تا بتوانید نگاهی حرفه ای به زندگی داشته و با رویکردی نوین برای آینده برنامه ریزی نمایید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید