پادکست بوکیت
پادکست بوکیت
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

آخه چرا اسپویلش کردی؟

«آخه چرا اسپویلش کردی؟ حالا من چجوری بخونم داستانو؟ الان من که تَهِ داستان رو میدونم دیگه داستان بدرد نمیخوره! مجبورم بزارمش کنار کلا یا انقدر صبر کنم که یادم بره که تهش چی بوده!»

فکر میکنم به چشتون یا گوشتون «خطر لو رفتن داستان!!!!» یا «خطر اسپویل!» خورده یا شنیده باشه. کافیه این هشدار رو ببینیم تا از اون نظر، نقد، معرفی یا هرچی که بوده بپریم و بگیم نه، نه، من نمیخوام داستان رو بفهمم؛ میخوام داستان رو خودم زندگی کنم.

ولی اسپویل کردن و اسپویل شدن اونقدرام که فکر می کنیم بد نیست!

معمولا اسپویل شدن در رمان ها و داستان ها اتفاق میوفته و به نظر باعث میشه من و شمایی که کتاب رو میخونیم دیگه داستان برامون جذابیتی نداشته باشه. ولی اسپویل شدن داستان ها، یه دنیای دیگه ایی داره.

اگه یه روزی داستان یا رمانی رو داشتین میخوندین و یا میخواستین بخونین ولی داستانش اسپویل شد و دیگه رغبتی به خوندنش نداشتید همون بهتر که دیگه سراغ اون کتاب نرین! نه به خاطر اینکه دیگه داستان لو رفته ها....نه اصلا....به خاطر اینکه کتابی که با لو رفتن تهش دیگه هیچ جذابیتی و کششی برای خواننده نداره اصلا از همون اول هم کتاب خوبی نبوده!

یه اصلاحی داریم توی اسپویل شدن که میگن هیچ آدمی نمیتونه کل یه کتابو اسپویل کنه. اگه این کارو کرد بدونین اون کتاب اصلا بدرد نمیخورده. یه داستان یا رمان خوب، با یه قلم خوب هم نوشته شده. فارغ از اینکه تهش چی میشه یا فلان شخصیت چه اتفاقی براش میوفته، میشه کتابو با عشق و علاقه ادامه داد و لذت برد. کتاب، داستان یا رمان خوب، قصه خوب داره. اون قصه انقدر خوبه که هیچ پایانی و شروع و اتفاقی نمیتونه از جذابیت اون قصه کم کنه.

اصلا کتاب یه دنیای دیگه است. اون چیزی که ما درباره کتاب فکر میکنیم و چیزی که واقعا هست زمین تا آسمونه.( کتاب در باب خواندن که معرفیش کردیم خیلی خوب درباره دنیای کتابا گفته.) کتاب یا بهتره بگم داستان و رمان، به خاطر اول و آخرش نیست که جذابه، بلکه به خاطر بالا و پایین ها، درگیر کردن احساسات و افکار شما حین خوندنشه که جذابه؛ داستان ها به خاطر تاثیری که رو شما میزارن، به خاطر اینکه شمارو به سفری ناب میبرن جذابن. مثلا شما قراره بعد کرونا به سفر برین. نمیدونین کجا قراره برین ولی میدونین خیلی جاش خوبه چون خونوادتون خیلی تحقیق کردن و به همین خاطر خیلی هیجان دارین. حالا به شما بگن قراره بریم ماسوله. شما دیگه سفر براتون پرهیجان نیست؟؟؟

مقصد سفر خیلی کم اهمیته. رسیدن خیلی کم اهمیت تر از مسیره. کتاب خوب باید برای شما سفری خوب رو به ارمغان بیاره نه لزوما یه پایان ناب رو. بهترین مقصدها در کنار بدترین مسیرها و جاده ها، مزخرف ترین سفر عمرتون میتونن باشن.

البته قسمت بزرگ مشکلی که با اسپویل شدن داریم به خاطر بد کتاب خوندن خودمونه. میخونیم که کتاب رو تمومش کنیم. برسیم به تهش. ببینیم چی شد. مثل همون وقتایی که تو سفر میگیم کی میرسیم، کی میرسیم.....ولی وقتی که رسیدیم میبینیم اصلا سفر همون کی میرسیم، کی میرسیم هاست.

اسپویل برای من خیلی ارزشمنده. من هرموقع بخوام بدون خوندن کتاب سریع متوجه بشم که کتابی خوبه یا نه اولین چیزی که به ذهنم میرسه اسپویل کردنشه. میرم اصلا خلاصه میخونم از داستان. میرم شجره نامشو هم در میارم (: و تازه عاشق کتاب و خوندنش میشم. میرم نسخه اصلیشو میگیرم و شروع میکنم. معنی کتاب برای من عین سفره! اصلا اصالت کتاب به سفر بردن، به اعماق بردن خواننده یا شنونده است. مهم نیست به کجا! اصلا ناکجا آباد. مهم اینه که ما از طول سفر لذت ببریم و در طول سفر چیزی جدید یادبگیریم و تجربه ایی نو کسب کنیم.

اگه یادتون باشه داستان روز و شب یوسف رو بهتون معرفی کردم تو اپیزود 11 پادکست بوکیت. ته داستان رو تو اپیزود لو ندادم. ولی میدونین تهش چی میشه؟ تهش یوسف ترسش میریزه و ترس و سایه ایی که دنبالش بوده رو شکست میده و زنده میمونه.... بله، همین الان اسپویل کردم داستان رو. ولی امکان نداره 2 صفحه از کتاب روز و شب یوسف رو شروع کنین و ولش کنین. چون محمود دولت آبادی شاهکار آفریده. شاهکارش ته کتابش نیست، بلکه کل داستانشه. اینکه من ته داستان رو گفتم ذره ایی از ارزش و زیبایی کتاب روز و شب یوسف کم نمیکنه. من کل داستان رو تو این پست لو بدم هم باز شکست میخورم. تهش این منم که شکست میخورم به عنوان یه اسپویلر. چون داستان روز و شب یوسف سفری بی نظیره و هیچ توقف یا مقصدی نمیتونه لذت سفر رو از خواننده بگیره.

من واقعا اسپویل و اسپویلرها رو دوست دارم.

چون به من این توانایی رو میدن که وقتم رو برای کتاب بد هدر ندم. به من این فرصت رو میدن که سر خودمو به خاطر یه کتاب بد و توخالیی که تهش خیلی باحاله گرم نکنم. به من یاد میدن که کتاب خوب چیه و کتاب بد چیه! چون به من لذتی دوچندان میبخشن و من به این خاطر از اسپویلر ها ممنونم و امیدوارم به قدری کتابای قوی نوشته بشن و یا ما پیداشون کنیم که صدها ساعت صحبت درباره شون و اسپویل کردن شون، شوق و علاقه خوندن اون کتابا رو ذره ایی کم نکنه.

امیدوارم انقدر کتاب خوب رو خوب بخونیم که اگه روزی داستانی اسپویل هم شده بود، چشمانمون رو ببندیم و بگیم ایندفعه قراره داستان یه جور دیگه تموم شه و خودمون رو غرق سفرِ کتاب کنیم و لذت ببریم..

ممنونم که تا آخر خوندید. خوشحال میشم کامنت بزارید و نظرتون رو بگید (:

قسمت دوم " آخه چرا اسپویلش کردی؟ " در روزهای آینده....

پادکست بوکیتبوکیترمانداستاناسپویل
گاهی اوقات لیوان سفالی را برمیدارم، چای یا دمنوشی می ریزم. سپس موسیقی پخش میکنم. موسیقی ای از جنس بی کلام. وآنگاه گم می شوم در دنیای ادبیات و داستان.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید