کارآفرینی، یک مسیر شغلی دشوار و در عین حال پر بار است و کار آفرینان باید بدانند این سود دهی را چگونه در نظر می گیرند تا به موفقیت در کسب و کار خود برسند. در شرکت ها و تجارت های متفاوت، موفقیت در کسب و کار به طور متمایزی اندازهگیری می شود، اگر چه می توان یک سری پیکربندی برای آن مشخص کرد اما بیشتر از هر کسی خود کار آفرین است که موفقیت کسب و کار خود را تعریف می کند.
هر کارآفرینی دوست دارد یک کسب و کار موفق راه اندازی کند، اما تعیین دقیق معنای موفقیت در کسب و کار مسئله سختی است. آیا اینکه فقط کسب و کار شما مشغول فعالیت باشد و درب های شما به روی مشتریان باز باشد به معنی موفقیت در کسب و کار است؟ یا اختراع محصولی که گرمایش جهانی را شکست دهد؟ شاید هم میلیونر شدن؟ میلیاردر شدن چه؟
برخی از صاحبان کسب و کار کوچک بدون هیچ ایده روشنی در مورد اینکه به چه چیزی یک کسب و کار موفق اطلاق می شود، وارد عمل می شوند، اما اگر رویاهایتان را دقیقاً مشخص کنید، رسیدن به این موفقیت آسان تر خواهد بود.
معیارهای رایج موفقیت در کسب و کار شامل رشد و توسعه شرکت شما، درآمدی که از آن به دست می آورید و یا توانایی شما در حفظ کنترل کسب و کار برای خود یا فرزندانتان است.
اما صادقانه بگویم که هیچ فرمول استانداردی وجود ندارد. زیرا کارآفرینان همه به یک دلیل وارد تجارت نمی شوند. انتخاب تعریف خود از یک کسب و کار موفق بهترین راه برای رضایت شما از چیزی است که به آن وارد شده اید.
بر اساس آنچه که هاروارد بیزینس ریویو بیان کرده است برای یک شرکت سهامی عام، موفقیت معمولاً به عنوان به حداکثر رساندن ارزش سهام سهامداران تعریف می شود. افراد و سازمان ها معمولاً سهام شرکت شما را با انتظار کسب درآمد از سرمایه گذاری خریداری می کنند. برای بسیاری از شرکت ها، تمرکز بر ارزش سهام یک معیار کاملاً رضایت بخش برای این مسئله است که آیا شما یک تجارت موفق هستید یا خیر.
اما کارآفرینان و استارت آپ ها وضعیت متفاوتی دارند. در یک کسب و کار شما ممکن است به جز خودتان، چند شریک و سرمایه گذار، افراد دیگری وجود نداشته باشد. چشم انداز شما از یک کسب و کار موفق بدون شک شامل کسب درآمد همه سرمایه گذاران و شرکا می شود، اما بیشتر کارآفرینان آرزوی چیزی را فراتر از درآمد خالص مناسب دارند.
مشکل بسیاری از کارآفرینان و مالکان کسب و کار کوچک این است که قادر به تعریف دقیق چیزی که برای آن ها موفقیت در کسب و کار است نیستند. آن ها هم که می دانند حتی بلد نیستند که چگونه قادر خواهند بود که به آنجا برسند.
بیشتر بخوانید : علل موفقیت و عدم موفقیت هر کسب و کار
فرض کنید "موفقیت" برای شما تولید محصولات با بهترین کیفیت در صنعت یا داشتن فرهنگ سازمانی سالم و متنوع است. اگر هرگز این تعاریفی که از موفقیت برای کسب و کار خرد خود در نظر گرفته اید را به تیم مدیریتی خود بیان نکنید، اگر چه آن ها ممکن است سیاست های مالی و منابع انسانی خوبی در نظر بگیرید که باعث رشد و توسعه شرکت شما شود اما به احتمال زیاد رویکرد شرکت را از تعریف شما از موفقیت دور می کنند. به من اعتماد کنید، این چیزی نیست که شما می خواهید.
برای بسیاری از کارآفرینان، پاداش های مالی حاصل از موفقیت در کسب و کار بسیار مهم است. این مسئله عاملی کلیدی در ایجاد انگیزه در آن ها برای سخت کوشی و انجام ریسک های بزرگ است. اما اگر بتوان موفقیت را به عنوان احساس رضایت و کمالی که پس از پایان کار کسب و کار خود دارید، تعریف کرد، موفقیت ابعاد دیگری دارد که برای بسیاری از صاحبان مشاغل به اندازه ارزش های مالی و حتی شاید بیشتر مهم است.
برای کارآفرینان، از فرآیند آفرینش رضایت زیادی به دست می آید، که در آن یک ایده آفرینش می یابد و با پروردن آن چیزی ماندگار حاصل می شود. اگر دیدن نام خانوادگی شما در کسب و کار برای شما باعث افتخار است و حس مثبتی می گیرید. این احساس را جدی بگیرید و در تعریف خود از موفقیت به آن توجه کنید. همچنین، مواجهه موفقیت آمیز با چالش ها و در نتیجه یافتن مهارت ها و نقاط قوتی که فکر نمی کردید دارید، همه و همه قطعاً جنبه های موفقیت شخصی در کسب و کار هستند.
جنبه دیگری از ابعاد شخصی موفقیت کسب و کار تامین احساس رضایت ناشی از ریسک و هیجان است. مالکان کسب و کارهای موفق ممکن است فرآیندهای تجاری پایدار را دنبال کنند، اما در میان آن ها کسانی هستند ک به دنبال ارضای حس هیجان با جسارت و ریسک پذیری وارد عرصه می شوند. آن ها همیشه مایل به ایجاد تغییرات هستند. این دقیقاً همان حسی به آن ها می دهد که یک صخره نورد در ستیغ یک صخره بلند دارد.
سرمایه گذاران ریسک می کنند و از ریسک خود به دنبال سود هستند. کسب و کارهای موفق طی سرمایه گذاری سهامداران بازگشت سرمایه قابل توجهی به ارمغان می آورند. مالکان کسب و کار که عموماً سهامدار نیز هستند، می توانند برای آینده خانواده خود ثروت و امنیت ایجاد کنند و همچنین از سبک زندگی مرفه تری برخوردار شوند. آن ها موفقیت را با این می سنجند که بتوانند زندگی بهتری را نسبت به دوران جوانی خود برای فرزندانشان فراهم کنند.
به علاوه، موفقیت کسب و کار ها را با کارهای خوبی که برای جامعه انجام می دهند می سنجند. برخی اهداف اجتماعی خاصی دارند، مانند بهبود شرایط محیطی یا فراهم کردن فرصت های آموزشی برای کودکان از طریق محصولات و خدماتی که ارائه می دهند.
دیگرانی هستند که تعهد بسیار بالایی به اهدا های مرتبط با خیریه و شهروند خوب بودن دارند. در شرکت ستاره معروف سینما، پل نیومن، شرکت خصوصی نیومن (Newman's Own Inc)، محصولات مختلف مصرفی تولید و به بازار عرضه می شود. این شرکت تمام سود خود را پس از پرداخت مالیات به اهداف خیریه تخصیص می دهد. طبق وب سایت نیومن، بنیاد خیریه این شرکت بیش از 300 میلیون دلار کمک مالی کرده است.
با در نظر گرفتن تعداد کسب و کارهایی که ور شکست می شوند یا با قدرت شروع به کار می کنند و پس از چند سال در بازار رقابتی به زمین و شکست می خورند، معیار دیگری برای موفقیت در کسب و کار به دست می آید. این معیار شامل توانایی حفظ موفقیت در دنیای تجاری پر تلاطم و همیشه در حال تغییر است.
شرکت ناشر کتاب جان وایلی و پسران (John Wiley & Sons, Inc) در سال 1807 به عنوان یک چاپخانه کوچک مستقر در نیویورک شروع به کار کرد. طبق وب سایت شرکت، دویست سال بعد، در سال 2007، درآمد شرکت بیش از 1 میلیارد دلار بود. این شرکت توانسته است، با موفقیت برای بیش از دو قرن، خود را با تغییرات ذائقه خوانندگان و همچنین با تغییرات تکنولوژیکی در صنعت نشر منطبق کند.
کمک به مشتریان برای حل یک مشکل یک موفقیت در کسب و کار است. بسیاری از محصولات و خدماتی که ما هر روز استفاده می کنیم به همین دلیل ایجاد شده اند. برای بعضی از مالکان کسب و کار، دیدن اینکه محصولات یا خدماتشان باعث می شود مشتریان به طور قابل توجهی زندگی بهتری داشته باشند، یکی از مهم ترین عوامل انگیزشی است.
این مسئله که باعث می شود آن ها به طور خستگی ناپذیری برای توسعه راه حل های بهتر تلاش کنند. تعریف و تمجید از سوی مشتریان راضی باعث ایجاد احساس موفقیت در کسب و کار می شود که برای برخی از کار آفرینان به اندازه پاداش های مالی که به دست می آورند اهمیت دارد.
بر اساس فهرستی که مجله فورچون (Fortune) به طور سالانه از 100 شرکت برتر را برای مشغول به کار شدن در نظر می گیرد، بسیاری از مالکان کسب و کار ها به اینکه مردم بدانند که این شرکت ها مراقبت از کارکنان خود را در اولویت قرار داده اند، احساس نیاز می کنند. آن ها این جنبه از موفقیت کسب و کار را با تعداد کارمندانی می سنجند که برای پنج سال، 10 سال یا بیشتر (گاهی اوقات کل مدت زندگی کاری) در شرکت می مانند.
از آنجایی که در نهایت همه کسب و کارها باید از نظر مالی سود آور باشند، به بیان شیوه تعریف و اجرای موفقیت مالی می پردازیم. یکی از اولین چیزهایی که در ذهن شما نمایان می شود این است که آیا مهم ترین ارزش شما نقدینگی، توسعه یا کنترل است.
هنگامی که به این مسئله پی بردید که چه می خواهید، باید به معیارهایی فکر کنید که برای سنجش این موفقیت در کسب و کار قابل استفاده است. استانداردهای مالی زیادی وجود دارد که می توانید از آن ها استفاده کنید تا به سنجش اینکه "آیا کسب و کار شما موفق است" بپردازید.
بنابراین موفقیت را به چند معیار در ارتباط با هم محدود کنید. به عنوان مثال، شما می توانید نقدینگی موفق را با مقدار پول نقدی بسنجید که نیاز دارید از شرکت خارج کنید تا به تامین مالی سایر بخش های زندگی خود بپردازید. یا اگر کنترل اولویت شماست، مقایسه بدهی با درآمد می تواند نشان دهد که آیا در خطر از دست دادن کنترل روی طلبکاران و سرمایه گذاران خود هستید یا خیر.
علاوه بر این، جنبه های شخصی دیگری از کارآفرینی وجود دارد که باید در مورد آن ها فکر کنید. آیا موفقیت را توانایی انتقال کسب و کار خود به فرزندانتان تعریف می کنید؟ چقدر می خواهید که عملیات شرکت با ارزش های شخصی شما هماهنگ باشد؟ آیا رشته یا خط شغلی وجود دارد که با آن ها از نظر اخلاقی مخالفت داشته باشید، حتی اگر سودآور باشند؟ هرچه تعریف خود از یک کسب و کار موفق را دقیق تر بیان کنید، بهتر می توانید خط مشی خود را متناسب با آن شکل دهید.
همچنین شما باید به این مسئله فکر کنید که چه نوع موفقیتی در زندگی کاری شما را راضی می کند. یکی از تعاریفی می توان در بیان موفقیت در کسب و کار ارائه داد این است که شما به عنوان یک فرد موفق با شور و هیجان نسبت به انجام کاری که دوست دارید انجام دهید از خواب بیدار شوید.
آیا صبح ها که بیدار می شوید چنین حسی دارید؟ حتی اگر کارهای روزانه چالش برانگیز هستند، فکر مقابله با آن ها و بر طرف کردن آن ها باید انرژی مضاعفی به شما تزریق کند، انگار که دوپینگ کرده باشید. اگر با جمله "وای! دوباره شروع شد" بیدار می شوید و به حل چالش ها می پردازید! پس قاعدتاً موفق نیستید!
بر اساس بیان بیزینس نیوز دیلی، فارغ از اینکه شما چه تعریفی برای موفقیت در کسب و کار خود ارائه می دهید، یک سری نکات کلاسیک تجاری برای موفقیت کسب و کار شما وجود دارد. اول از همه همان طور که بارها از یکدیگر شنیده ایم "نابرده رنج گنج میسر نمی شود!"، ساده تر اینکه موفقیت نیازمند تلاش، پشتکار و برنامه ریزی دقیق شما است. دقیقاً همان زمانی که متوجه می شوید چه چیزی برای شما مهم است، باید شروع به برنامه ریزی کنید.
اهداف اسمارت چیست؟
اهداف اسمارت (به انگلیسی: SMART Goals و مخفف کلمات، مشخص (specific)، قابل اندازه گیری (measurable)، دست یافتنی (Achievable)، مرتبط (Relative) و وابسته به زمان (time-bounded) است.) چارچوبی برای تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است. بر این اساس، هدفی که تعیین می کنید باید مشخص باشد، و نباید امکان تعبیر اشتباه آن وجود داشته باشد. این هدف باید به شما امکان دهد پیشرفت خود را پیگیری و اندازه گیری کنید. هدف باید واقع بینانه و قابل دستیابی باشد. هدف شما باید مرتبط به ارزش ها، رویا ها و جاه طلبی های شما باشد. باید یک مدت زمان هدف برای دستیابی به آن مشخص کنید، مثلاً چهار ماه یا یک سال.
حالا که تعریفی از موفقیت دارید و فهرستی از اهداف مرتبط با آن ها ایجاد کرده اید، باید به مراحل رسیدن به این اهداف فکر کنید. احتمالاً باید بخشی از این کار ها را به تیم خود محول کنید چرا که ممکن است بخش هایی در برنامه شما وجود داشته باشد که خودتان به تنهایی نمی توانید آن ها را انجام دهید (مثلاً کارهای فنی، یا بازاریابی).
بنابراین چشم انداز خود را با افرادی که مهارت های مورد نظر شما را دارند به اشتراک بگذارید و بخشی از کار را به آن ها بسپارید. به هر شکلی که برای شما و کسب و کار شما منطقی تر است، اهداف را تقسیم بندی و افراد مورد نظر را برای پیگیری آن ها معین کنید. همه افراد در کسب و کار شما باید با چشم انداز شما هم سو باشند.
تعیین اهداف مورد نظر و تعیین جهت پیشروی شما کافی نیست. برای تبدیل شدن به مالک یک کسب و کار موفق، باید به طور مستمر به بررسی و بازبینی این مسئله بپردازید که چگونه معیارهای تعیین شده برای موفقیت در کسب و کار برآورده می شوند. هر فرآیند بازبینی که کار می کند، تا زمانی که آن را به طور منظم به کار می گیرید، مناسب است.
بررسی کنید که آیا به اهداف خود رسیده اید؟ و آیا به موقع به آن ها رسیده اید یا خیر؟ اگر به اهداف خود نرسیده اید، باید بدانید که چقدر با آن ها فاصله دارید، و کجای کار اشتباه داشته اید. وقتی به پاسخ این سوالات پی بردید، مشکلات را بر طرف کنید.
همان طور که بیان شد، موفقیت یک کسب و کار کاملاً بستگی به تعریفی دارد که شما از موفقیت در زندگی کاری خود در نظر می گیرید. ممکن است شما از نظر مالی یک شرکت موفق باشید و سود آوری شما چند برابر کسب و کار های مشابه خودتان باشد.
اما اگر تعریف شما از موفقیت ابعاد اجتماعی مثل کمک به انجمن های حمایت از حیوانات باشد و شما هنوز هیچ فعالیتی در این زمینه ندارید، مسلماً شما با داشتن سود زیاد هنوز احساس رضایت ندارید.
پس در اولین قدم باید بدانید که چه چیزی را موفقیت می دانید. ممکن است شما بیشتر از یک معیار داشته باشید. تا زمانی که تعارضی بین آن ها نباشد مشکلی ندارد، اما اگر اهداف با هم در تعارض باشند شما باید بتوانید تعادلی بین آن ها ایجاد کنید. این تعادل شامل تعدیل انتظاراتتان از هر کدام از اهداف است تا دیگری ضربه نخورد.
پس از تعیین این اهداف شما باید چارچوب های سنجشی مانند زمان تحقق آن ها را تعیین کنید. باید اهدافی درست و دقیق ارائه دهید. اهداف هم جنبه های کیفی داشته باشند و هم کمی. در نهایت باید اقدام کنید و قدم در راه این اهداف بگذارید.
وسایل مورد نیاز را برداشته و به سوی موفقیت پیش بروید. در این مسیر شما همواره باید اهداف کوتاه مدتی داشته باشید تا نظارت بهتری بر پیشرفت اهداف بلند مدت داشته باشید. در نتیجه با بازبینی و نظارت مستمر می توانید مطمئن شوید که در مسیر موفقیت کسب و کار خود هستید. و اگر نبودید این امکان را دارید در حالی که خیلی از اهداف و کلان خود فاصله نگرفته اید با اصلاح مسیر باعث قرار گیری مجدد در جاده موفقیت شود.
1- درآمد خالص چیست؟
در کسب و کار و حسابداری، سود خالص یا درآمد خالص (به انگلیسی: Bottom line, Net Income, Net Profit, Net earnings) عبارت است باقیمانده درآمد کل یک واحد تجاری پس از کسر هزینه های تمام شده کالای فروخته شده، مخارج، استهلاک و کاهش ارزش، بهره و مالیات (شامل عملیاتی، مالی و مالیاتی) برای یک دوره حسابداری مشخص. مثبت بودن این مقدار نشان سود دهی و منفی بودن آن نشان ضرر دهی شرکت است.
2- خط شغلی به چه معناست؟
خط شغلی یک اصطلاح کلی است که به یک محصول (خدمت) یا مجموعه ای از محصولات (خدمات) مرتبط اشاره می کند که یکیک نیاز خاص مشتریان را برآورده می کند. در برخی از بخش های صنعتی، مانند صنعت بیمه، خط شغلی دارای یک تعریف نظارتی و حسابداری است که بر برآورده کردن مجموعه ای از بیمه نامه های قانونی تمرکز دارد.