رینا داریانی
رینا داریانی
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

چرا کار می‌کنیم؟

کار کردن فقط تلاش برای گذران زندگی نیست؛ گاهی جایی است که خودمان را در آن پیدا می‌کنیم. هر صبح که به سمت محل کار می‌رویم، انگار بخشی از وجودمان را به چالش می‌کشیم: آیا امروز می‌توانم بهتر باشم؟ آیا آنچه انجام می‌دهم ارزشی فراتر از پول دارد؟ کار، یک مکالمه خاموش بین ما و جهان است؛ تلاشی برای اینکه به دنیا بگوییم: “من اینجا هستم و چیزی برای ارائه دارم.” حتی در روزهایی که خسته‌ایم، در میان تکرارها و دشواری‌ها، ردپای یک معنا پنهان است. شاید کار کردن، همان روشی باشد که زندگی از ما می‌خواهد هر روز کمی بیشتر شبیه چیزی شویم که قرار است باشیم.

چرا کار می‌کنیم؟

«نگاهی روان‌شناختی به یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌های زندگی»

کار کردن یکی از اجزای جدایی‌ناپذیر زندگی انسان‌هاست. اما چرا کار می‌کنیم؟ آیا صرفاً برای تأمین نیازهای اقتصادی است، یا دلایل عمیق‌تری در روان ما نهفته است؟ پاسخ به این سؤال، دریچه‌ای به دنیای انگیزه‌های انسانی باز می‌کند و نشان می‌دهد که کار چگونه هویت ما را می‌سازد.

۱. کار، مسیری برای معنا

از دیدگاه ویکتور فرانکل، روان‌پزشک و بنیان‌گذار مکتب لوگوتراپی، انسان‌ها موجوداتی هستند که به دنبال معنا می‌گردند. کار، یکی از اصلی‌ترین راه‌های دستیابی به معنا در زندگی است. برای بسیاری از ما، شغل نه فقط منبع درآمد، بلکه بازتابی از ارزش‌ها، علایق و توانمندی‌های ماست.

به طور مثال یک معلم نه فقط برای حقوق، بلکه برای لذت یاد دادن و تغییر زندگی دانش‌آموزانش کار می‌کند.

۲. کار به‌عنوان هویت

اریک اریکسون، روان‌شناس مشهور، در نظریه مراحل رشد روانی-اجتماعی خود، به مرحله‌ای اشاره می‌کند که افراد باید بین بهره‌وری و رکود یکی را انتخاب کنند. کار کردن به ما کمک می‌کند حس مفید بودن داشته باشیم و هویتی برای خود بسازیم.

فرضیه: افرادی که در حرفه خود احساس موفقیت می‌کنند، هویت شخصی قوی‌تری دارند و کمتر دچار بحران‌های وجودی می‌شوند.

۳. کار برای ارتباطات اجتماعی

نظریه “نیازهای سه‌گانه” دیوید مک‌کللند به اهمیت تعلق اجتماعی اشاره دارد. محیط کار، فضایی برای ارتباطات انسانی است که نیاز ما به تعامل، همکاری و دوست‌یابی را برآورده می‌کند.

مثال: کارمندی که هر روز منتظر صحبت با همکارش در زمان ناهار است، از تعاملات اجتماعی انرژی می‌گیرد، حتی اگر شغلش دشوار باشد.

۴. کار به‌عنوان وسیله‌ای برای خودتحقق‌بخشی

آبراهام مازلو در هرم نیازهای خود، خودتحقق‌بخشی را در بالاترین سطح نیازهای انسانی قرار می‌دهد. کار کردن به ما امکان می‌دهد مهارت‌هایمان را به کار گیریم، خلاقیت خود را نشان دهیم و به بهترین نسخه خود تبدیل شویم.

فرضیه: افرادی که در شغل خود احساس خلاقیت و رشد می‌کنند، به طور کلی شادتر و راضی‌تر از زندگی هستند.

۵. کار و امنیت روانی

نیاز به امنیت، دومین سطح از هرم مازلو است. درآمد حاصل از کار، به ما حس ثبات و امنیت می‌دهد و اضطراب‌های مرتبط با تأمین نیازهای اولیه را کاهش می‌دهد.

مثال: فردی که شغل پایداری دارد، کمتر درگیر استرس‌های مالی و بیشتر درگیر برنامه‌ریزی برای آینده است.

۶. کار به‌عنوان چالشی روانی

تئوری جریان (Flow) که توسط میهالی چیکسنت‌میهای ارائه شده، نشان می‌دهد که انسان‌ها در فعالیت‌هایی که تعادل بین چالش و توانایی ایجاد می‌کنند، به بیشترین سطح رضایت دست می‌یابند. کار کردن می‌تواند چنین تجربه‌ای را فراهم کند.

مثال: یک برنامه‌نویس زمانی که روی حل یک مسئله پیچیده کار می‌کند، در حالت جریان قرار می‌گیرد و احساس رضایت عمیقی تجربه می‌کند.

نتیجه‌گیری: کار به‌عنوان سفر رشد روانی

دلایل کار کردن بسیار فراتر از نیاز مالی است. ما کار می‌کنیم تا معنا پیدا کنیم، با دیگران ارتباط برقرار کنیم، خود را بشناسیم و به رشد برسیم. کار کردن بخشی از سفر انسان به سوی تحقق پتانسیل‌هایش است و نقش کلیدی در سلامت روان و رضایت از زندگی ایفا می‌کند.

پیشنهاد برای آینده:

برای اینکه از کار خود لذت ببریم، باید به دنبال شغلی باشیم که با ارزش‌ها، توانایی‌ها و علایق ما هماهنگ باشد. اگرچه تمام شغل‌ها کامل نیستند، اما با تغییر نگرش و یافتن معنا در کار، می‌توانیم آن را به تجربه‌ای مثبت تبدیل کنیم.

شما چرا کار می‌کنید؟ پاسخ شما شاید کلید اصلی رضایت از زندگی باشد.

کارروانشناسیعلوم شناختی
یه جای پر از ستاره، میون علم و قصه، روانشناسی رو با داستان‌گویی پیوند می‌زنم تا دنیای آدم‌ها رو بهم نزدیک‌تر کنم. من جستوجوگر روایت‌هام با من همراه باش.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید