ویانا
ویانا
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

وجود

در لحظه‌ی تاریکی که گنجینه‌ی ذهن ما را احاطه می‌کند، سرازیر به دنیای شعور و تفکر می‌شویم. واژه‌ها، چون بذرهای اندیشه، در خاک افکار ما کاشته می‌شوند و با آب و هوای احساسات آباد می‌شوند.


در گلخانه‌ی اشعار، اندیشه‌ها به شکل گل‌های زیبا می‌شکافند. آه، زبان چه نقش فراوانی در زندگی انسان دارد! هر واژه، همچون حبابی از عرق ذهن ما بلند می‌شود و در آسمان ذهنیت، با لذت پرواز می‌کند.


در جستجوی معنا، شاعر به عنوان ناوگانی سفر می‌کند، عبور می‌کند از دریاهای آرام تا طوفان‌های همه‌جانبه احساسات. و در این مسیر، او با چشمان باز به جهان می‌نگرد، همواره در تعامل با رازهای عمیق و درونی وجود خود است.


شعر، همچون نوری در تاریکی شب، به دنبال شناخت و روشنگری در دل معنا می‌گردد. ولی شاعر، همیشه می‌داند که حقیقتی مطلق و کامل وجود ندارد. او در لحظات غم و شادی، در عمق سایه و نور، به دنبال پرسش‌های بی‌پایان خود می‌گردد و این سفر، همواره ادامه دارد، همچون جستجویی بی‌پایان در دل بی‌کرانی که ما "وجود" می‌نامیم.

احساساتدلذهن
“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید