وقتی وارد یک سازمان یا شرکت جدید میشویم تقریبا به اندازه ی یک آدم فضایی پس از فرود به سیاره زمین گیج می زنیم. از نحوه تعامل کارکنان با یکدیگر خبر نداریم، از ادبیات سازمانی شان، از مقررات ورود و خروج، از وقت ناهار و جای یخچال و...
فرآیند آشنا کردن یک نیروی جدید با شرکت معمولا به عهده تیم منابع انسانی است و به آن onboarding می گویند. شاید رایج شده باشد که یک جعبه onboarding هم به نیروی جدید بدهند. جعبه ای که میتواند لوازم اداری لازم را در اختیار فرد بگذارد یا کمی فراتر از آن: او را با فرهنگ سازمانی جدید آشنا کند؛ نشان بدهد چرا و چطور می تواند به سازمان احساس تعلق پیدا کند.
مثلا این نمونه:
من خودم از این کیت onboarding خیلی کیف کردم و به نظرم الهام بخش آمد. این عکس را از صفحه اینستاگرام مرضیه (@marzi.mosavar) برداشتم و به قول خودش کیت نجات (survival kit) بوده که روز اول ورود به دانشگاه بریتیش کلمبیا به آن ها داده اند.
اجزاش ساده است ولی مثل سفره ی هفت سین هر کدوم یک معنایی داشتند:
ساده بودن نه؟ چیز هایی که شاید ارزش مادی چندانی ندارند ولی عمیقا آدم رو درگیر میکنن. به آدم این احساس رو میدن که تو فقط یک نیروی درآمد زا نیستی. تو عضوی از جامعه ی مایی و ما به کیفیت زندگی ات هم اهمیت میدهیم ...
خب تجربه خود من از جعبه های آنبوردینگ چیه؟ راستش با اینکه برای شرکت جدیدم خیلی ارزش قائلم و به نظرم خیلی از استاندارد های یه شرکت دوست داشتنی رو داره ولی هنوز میتونن روی پک های آنبوردینگشون کار کنن. (البته هر روز از خودکار و الکلی که توی جعبه ام بود دارم استفاده میکنم و خب اینا واقعا چیزای کار راه بندازی هستن:) ) ولی مثلا یه عالمه بروشور که محصولات شرکت رو تبلیغ میکنه برای یک مشتری مناسب هست نه یه کسی داخل همون تیم ها.
من فکر کردم اگر جای بچه های منابع انسانی بودم چی توی جعبه ها میذاشتم. اگه نخواییم به اندازه اون کیت بریتیش کلمبیا سمبولیک باشیم:
حالا اگه بخواییم یکم ایدهسمبولیک هم اضافه کنیم: