چیستا گودرزی
چیستا گودرزی
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

شهر هوشمند به مثابه انقیاد


نوشته‌ای قرون وسطایی (گاه منسوب به ماکس وبر)، هوای شهر را رهایی بخش می‌داند. با این وجود گی‌دو‌بور، در نوشته‌ای به ما یادآور می‌شود که؛ اگر تاریخ شهر، تاریخ آزادی است. تاریخ ظلم و ستم نیز هست. شهر‌ها ممکن است عرصه‌ای تاریخی را جهت تقلا برای آزادی فراهم کرده باشند، اما تاکنون آن آزادی را تصاحب نکرده‌اند. {1}

انسان با زندگی در شهر‌ها از طبیعت فاصله گرفته و محیطی را شکل داد، که بیش از هر شکل دیگری از سکونت، خود را با فاصله از طبیعت و غلبه بر آن تعریف می‌کند. انسان شهرنشین همواره در تلاش بوده‌است تا با غلبه‌ی هرچه بیشتر بر پیرامونش، انتظام‌بخشی به محیط و ساختارمند ساختنش، محیطی کنترل شده و ایمن را برای زندگی خود فراهم سازد. بنابر گفته زیمل در نوشتار «کلانشهر و حیات ذهنی»، انسان کلانشهری در غریبه‌ترین وضع با طبیعت به سر برده و عقلانیت محاسباتی برای او از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. برای او تنها دست‌آورد‌های سنجش‌پذیر است که دارای اهمیت بوده و قابل درک می‌باشد، و بر همین اساس است که هر روز بیش از پیش محاسبه‌گرایانه‌تر دست به عمل می‌زند. محیط زندگی انسان کلانشهری نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. او هر از روز بیش از قبل محیط زندگی‌اش را از حالت طبیعی خارج کرده و به ساختی محاسبه‌پذیر تبدیل ‌می‌کند. شهر هوشمند را نیز در همین ساز و کار می‌توان فهم نمود.

شهری که در آن همه چیز قابل محاسبه، رویت‌پذیر و قابل پیگیری خواهد بود، و کلان‌داده‌ها در هر لحظه در حال آنالیز و محاسبه تمام ساخت شهر خواهند بود.

شهر هوشمند و کنترل‌گری

مدتی است «شهر هوشمند»[1] به مفهومی هژمونیک از حاکمیت شهری تبدیل شده است. مفهومی که برنامه‌ریزی شهری و طراحی شهری را نیز تحول بخشیده و دگرگون ساخته است. در ادبیات جهانیِ امروزِ ساخت‌و‌ساز‌های شهری، شهر‌ هوشمند با توجه به پیوند نا‌گسستنی‌اش با تکنولوژی طرفداران زیادی داشته و بسیاری آن را فرمی در امتداد پیشرفت‌های تکنولوژی و شهرنشینیِ این دوره درک می‌کنند. به‌طور کلی می‌توان گفت که شهر‌های هوشمند در تعاریف خود ایده‌هایی کلی و در بسیاری موارد گنگ را بیان می‌کنند. مثال‌هایی از این‌گونه تعاریف که به دغدغه‌ی این نوشتار نیز نزدیک است عبارت است از؛ «شهری که از تکنولوژی‌های محاسباتی هوشمند در زیرساخت‌ها و خدمات کلیدی شهر که شامل مدیریت شهری، آموزش، درمان، امنیت عمومی، ساخت‌و‌ساز، حمل‌و‌نقل و خدمات رفاهی است استفاده کرده، تا هوشمندتر، منسجم‌تر و کاراتر عمل کند » و « شهری منسجم، تجهیز شده و هوشمند است. شهر هوشمند برای جمع‌آوری و منسجم‌سازی داده‌ها تجهیز شده و این کار در شهر با استفاده از سنسور‌ها، کیوسک‌ها، ابزار‌های شخصی، نرم افزار‌ها، دوربین‌ها، تلفن‌های هوشمند، ابزار‌های پزشکی، اینترنت و شبکه‌ای اجتماعی انجام می‌پذیرد».

شهرسازان در دفاع از این ایده، شهر‌های هوشمند را تعاملی میان شهر با تکنولوژی در زمان حاضر می‌دانند. در برشمردن از مزایای شهر‌های هوشمند، آن را شهری معرفی می‌کنند، که تکنولوژی حضوری همه جانبه در محیط‌های شهری، زیر‌ساخت‌ها، خانه‌ها، خانواده و وسایل شخصی ساکنان شهر دارد، و مدعی می‌شوند با کمک این ابزار‌ها می‌تواند الگوی مصرف و ارتباطات را بهینه ساخته و نقش موثری در حفظ پویایی شهر داشت. شهر هوشمند نیز مانند بسیاری از رویکرد‌های شهری در دوران پست‌مدرن، زندگی مطلوب، محیطی تعاملی، سرزنده و با کیفیت را وعده می‌دهند.

محققان در نقد شهر هوشمند استدلال‌هایی‌ را ارائه می‌کنند، یکی از آن استدلال‌ها که برای این نوشتار نیز بسیار با اهمیت خواهد بود، سرشت شهر است. سرشت شهر دارای کاراکتری تا میزانی غیررسمی است، و با تجربه‌ی حسی از آزادی شناخته می‌شود، این در حالی است که شهر هوشمند بیش از هر زمانی شهر را به سمت‌و‌سویی کنترل‌گرایانه سوق می‌دهد، هم‌چنین به نیرو‌هایی خاص قدرت می‌بخشد و نابرابری‌های اجتماعی و شهری را باز‌تولید می‌کند. در این ساز‌و‌کار شهر که حقی جمعی است به محیطی مصرفی تقلیل می‌یابد.

برای روشن‌تر ساختن آن‌چه در بالا گفته شد، بیایید شهری را تصور کنیم که هر یک از شهروندانش به واسطه‌ی کدی شناخته می‌شوند. این کد در قالب یک کارت در اختیار‌شان قرار ‌گرفته‌است. آن‌ها با داشتن این کارت و ارائه‌ی آن می‌توانند از خانه خارج شوند، در محله و محیط‌های شهری رفت‌و‌آمد کنند، هم‌چنین با ارائه این کارت امکان استفاده از حمل‌و‌نقل عمومی نیز برای‌شان امکان‌پذیر خواهد‌بود. علاوه بر این‌ها کارت اطلاعاتی نظیر میزان پیاده‌روی، زمان حضور در هر مکان و سایر اطلاعات هر فرد را نیز در بر دارد. حال بیایید لحظه‌ای را تصور کنیم که کارت از کار افتاده است، و یا استفاده از آن برای همیشه و یا برای زمان‌های مشخص، محدود شده است. دلیلش هم هر چیزی می‌تواند باشد، هر چیزی که در لحظه‌ی وقوع از آن بی‌اطلاعیم. ولی بیایید تصورمان از شرایط را با چند مثال مربوط به تجارب شهروندی تکمیل‌تر کنیم. مثلا؛ به علت شلوغی خیابان‌ها، امروز افراد با کد شناسایی فرد حق خروج از منزل را ندارند، شهروند دارای کد 12382790 به دلیل رفتار نامناسب در خیابانی شهری، حق استفاده از فضا‌های شهری را ندارد، و یا شهروند با کد 90187033 به دلیل استفاده بی‌رویه از انرژی الکترونیکی از استفاده از خدمات حمل‌و‌نقل عمومی محروم است.

این‌ها شاید مثال‌های اغراق شده از ایجاد محدودیت و کنترل‌گری باشند، اما با توجه به آن‌چه شهر‌های هوشمند در پی دستابی به آن‌ هستند چندان هم دور از ذهن نخواهند بود. در بسیاری از استراتژی‌های هوشمند‌سازی شهر، تمرکز بر ایجاد زیر‌ساخت‌های گسترده‌ای از دستگاه‌ها و ابزار‌های تکنولوژیک است. ابزار‌هایی که بتوانند اطلاعات مربوط به شهروندان، شهر، منابع طبیعی و ... را به داده‌ها تبدیل کرده، آن‌ها را تلفیق کند و مورد ارزیابی قرار دهند. رویکرد شهر هوشمند با استدلال‌هایی بیان می‌کند که شهر‌ها با دست‌یابی به این توانایی‌ها به شهری پایدار تبدیل شده که کیفیت زندگی را نیز در سطح بالایی تضمین خواهد کرد. اطلاعات مورد نیاز شهر نیز از طریق دوربین‌ها، سنسور‌ها، ابزار‌های هوشمند فردی و شبکه‌های اجتماعی بدست آمده و مورد تحلیل قرار می‌گیرند.

در شهر هوشمند هر کردار انسانی به داده‌هایی رویت‌پذیر و قابل پردازش تبدیل می‌شود، و وقتی همه چیز در حال پردازش است، این کامپیوتر‌ها هستند که عمل کرده و آن‌چه با آن طرف هستند نیز، اعداد و Big Dataها خواهند بود، پس در این مقوله هر مناسبات انسانی‌ای بی‌معنی می‌نماید، وقتی از داده‌ها سخن گفته می‌شود همواره این خطر اساسی در کمین است که فردِ انسانِ شهروندِ یک شهر به داده‌ای عددی تقلیل یابد. داده‌ای عددی که نه تنها با یک کد قابل شناسایی خواهد بود بلکه تمام جزییات رفتاری و سبک زندگی او نیز به همین کد‌های قابل شناسایی تبدیل شده و رفتار او قابل پیش‌بینی‌تر از هر زمان دیگری خواهد بود. در این ساز‌و‌کار هر امر انسانی‌ای به داده‌ها تقلیل یافته و محیط انسانی نیز به محیطی شی‌واره تقلیل می‌یابد. از سویی دیگر در طرح‌های شهر هوشمند روشن نمی‎شود که این هوشمند کردن تمامی سیستم‌های شهر و کار گذاشتن سنسور‌ها و دوربین‌ها و رصد تمامی حرکات شهروندان دقیقا به چه کاری می‌آید، تا چه میزان با مشکلات واقعی شهر، کم کردن این مشکلات و حل آن در ارتباط است.

در نگاهی دیگر به مقوله شهر، به عنوان محیطی برای کسب‌و‌کار، شهر هوشمند وعده‌ی شهری را می‌دهد که برای کسب‌و‌کار‌های خلاق مناسب‌است. در این نگاه شهر بیش از هر زمان دیگر در اختیار منابع خصوصی و شبه خصوصی قرار خواهد گرفت. شهر به مثابه‌ی مکانی بهینه برای کسب‌و‌کار‌های پر‌ارزش نظیر شرکت‌های دانش بنیان و کسب‌و‌کار‌های خلاق در نظر گرفته شده و به مقصدی برای جذب گردشگران تبدیل می‌شود، نظیر آن‌چه در طرح‌ها و چشم‌انداز‌های شهر‌هایی نظیر؛ سنگاپور، دبی، مصدر، برلین و آن‌چه اکنون عربستان در حال ساخت آن است، قابل رویت است. بنابراین شهر در عمل به اجتماعی محصوربرای ثروتمندان بدل می‌شود. آن‌ها نیز شهر را در اختیار خود گرفته و متناسب با نیاز‌هایشان به آن شکل می‌دهند تا باب طبع چشمان خیره کسب‌و‌کار‌ها و گردشگران باشد. در این شهر تصمیم‌های مرتبط با تغییر شکل شهر و شیوه‌های مدیریت آن با بینش به دست آمده از طریق جمع‌آوری اطلاعات و داده‌ها خواهد بود، بنا‌بر‌این آن‌چه به عنوان حق به شهر و حقِ شکل‌دهی به محیط زندگی خود می‌شناسیم در اختیار نخبگان کم‌شمار سیاسی و اقتصادی قرار می‌گیرد، که در جایگاه شکل دادن به شهر، هر چه بیشتر به سمت‌و‌سوی نیاز‌ها و آرزو‌های خودشان هستند.

آن‌چه شهر هوشمند برای تحقق خود به آن نیازمند خواهد بود، شهروندانی هوشمند است. شهروندانی که به استفاده از تکنولوژی باور داشته و چه بهتر که خود نیز دستی بر این آتش داشته باشند. در این شهر از شغل‌ها، استارتاپ‌ها و رشته‌ها و پژوهش‌های دانشگاهی‌ای حمایت خواهد شد که در این زمینه فعالیت کنند. این نگاه به شهر و شهروند، در ساده‌ترین وضع خود ساکنان خود را به دو گروه تقسیم خواهد کرد. کسانی که با این مسیر همگام بوده و در شمار نخبگان، خلاقان و کارآفرینان قرار خواهند گرفت و سایر ساکنان شهر که از اهمیت کمتری نسبت به شهروندان هوشمند برخوردار خواهند شد. چرا که این‌جا شهری هوشمند است برای کسب‌و‌کار‌های هوشمند، دانش هوشمند و شهروندانی هوشمند.

اگر شهر جایگاهی است که به باور لوفور می‌توان آزادی را در آن جست و محقق ساخت، این پرسشی دارای اهمیت خواهد بود که بدانیم آیا بدیل شهری وجود دارد؟ و یا تحقق آن ممکن است؟ و شهر هوشمند به عنوان نمونه‌ای بدیل چقدر با معیار‌های شهری انسان‌گرایانه هم‌سو است، و یا تا چه میزان از آن دور است. به باور این نوشته این‌گونه هوشمند شدن شهر، شهر را تبدیل به سیستمی ماشینی برای تولید سرمایه می‌کند که شهروندان در ایجاد آن شهر و تغییر آن کمترین نقش را خواهند داشت.

{1} گون‌واردنا، کانیشکا، شهر‌گرایی انتقادی؛ فضا، طراحی، انقلاب، مترجم: رضا بصیری مژده‌ای، فضا و دیالکتیک، شماره 14، زمستان 1398

[1]Smart City

اینترنت اشیاهوش مصنوعیشبکه اجتماعیسلامت روانشهر
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم. دانش آموخته شهرسازی، دانشگاه هنر و طراحی شهری، دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید