در مجموعه سهگانه ارباب حلقهها، اگر به خاطر بیاورید، فُرُدو باگینز دست به اقدام خطرناکی برای بردن حلقه به کوه نابودی و انداختن آن به درون کوه میزند. البته این تصمیم به پشتوانه یاران حلقه (که از چهار هابیت تشکیل شده است: یک جن، یک کوتوله، یک انسان و یک جادوگر) صورت گرفت. در فیلم پاور رِنجِرز هم پنج نوجوان در کنار همدیگر جمع شدند تا با ریتا ریپالسا مقابله کرده و طی اقدامی جهان را نجات دهند.
نتیجه اخلاقی ? بعضی کارها را نمیتوان بهتنهایی انجام داد (همانطور که در فیلم ها، کتابها و کمیکهایی مانند این نشان داده شده است) و ما نیازمند کار تیمی و همکاران قابل اعتماد هستیم تا بتوانیم به شکل مؤثری کارِ در دست انجام را بهموقع تکمیل کنیم.
اینکه میگویند یک دست صدا ندارد بیعلت نیست، ما برای شما در این مقاله ده دلیل آوردهایم که نشان میدهد بهتر است کارهای بزرگ را تیمی انجام دهید.
در ابتدا باید بگوییم کار کردن در یک تیم اجازه میدهد که جریان کاری بهطور مساوی بین اعضا به اشتراک گذاشته شود و بر اساس تواناییها و قدرتهای هر یک از اعضا، در میان آنها تقسیم شود.
اَلکس آزوری، مؤسس و مدیرعامل Home Grounds، میگوید: «این امر میتواند به شکل قابلتوجهی روی کارآمدی تیم تأثیر بگذارد چراکه همه کارکنان در مقابل تکمیل کردن بخشی از جریان بزرگ کاری که بر عهده آنهاست مسئول هستند. از طرفی این موضوع، به اعضای تیم این اجازه را میدهد که صرفاً بر روی تولیدِ بهموقع یکچیز و با استانداردهای بالا تمرکز کنند و از این طریق خستگی و دلزدگی آنان را از بین میبرد. وقتی افراد بیشتری در انجام کار دخیل باشند کارها سریعتر و به شکل کارآمدتری انجامشده و درنتیجه بهرهوری افزایش مییابد.»
برای مثال اگر یک کارمند مجبور باشد گزارش مهمی را در طول ۲۴ساعت ارائه دهد اما ۷۲ساعت کار عقبمانده داشته باشد نتیجه نهایی آن بهاحتمالزیاد چیزی پایینتر از انتظار ماست. حتی بدتر از آن، ممکن است کارمند حتی قادر به تمام کردن آن نباشد. این در حالی است که اگر این کارمند با کس دیگری همکاری و مشارکت داشت، ممکن بود علاوه بر آماده شدن گزارش، زمان زیادی هم وقتِ اضافه به وجود بیاید.
محیط تیمی قدرتمند، برای موفقیت هر کسبوکاری الزامی است. خصوصاً در زمانهای سختی و چالشبرانگیز که اعضای تیم برای پشتیبانی و راهنمایی به یکدیگر کمک کرده و به هم تکیه میکنند. این امر به آنان اجازه میدهد تمرکز خود بر روی هدف را حفظ کنند و پروژهها را به شکل مؤثرتری تکمیل کنند. یانیو ماسجِدی، مدیرعامل بازاریابی در extiva، میگوید: «اگر تیم شما به یکدیگر اعتماد نداشته باشند، از استعدادهای سایر اعضای تیم استفاده نمیکنند و تلاش میکنند که هر کاری را بهتنهایی انجام دهند. برای اینکه یک تیم عملکرد مؤثری داشته باشد تمام اعضا باید بدانند که ارزشمند هستند و توسط سایر اعضای تیم حمایت و پشتیبانی میشوند. وقتی اعضای تیم بدانند که هر یک از آنها در چهکاری خوب است و به تواناییهای یکدیگر اعتماد کنند، میتوانند با یکدیگر کار کنند در این حالت ارزش کار تیمی آنها فراتر از تعداد کارمندان و مهارتهای آنها خواهد بود.»
متقابلاً فردی که به خاطر جریان کاری سنگین مضطرب است و بهتنهایی کار میکند، در معرض خطر دل زدهگی و گرفتن تصمیمات بد و هزینهبر است.
دوباره تکرار میکنم :) یک دست صدا ندارد، علیالخصوص در محیط کار. تیمها نسبت به کسی که تنها کار میکند، راهکارهای خلاقانهتر، نوآورانهتر و کاربردیتری برای مشکلات ارائه میدهند. آقای آزوری معتقد است «بهطورقطع، تفاوت، نقش اساسی در حل مسئله ایفا میکند. وقتیکه شما برای حل مشکلی دستهای از افراد متفاوت را در کنار یکدیگر قرار میدهید، آنها راهکارهای بسیار متفاوتی پیشنهاد خواهند داد. این خلاقیت و بارش مغزی، منجر به شکلگیری ایدهها و راهکارهای بهتری نسبت به ایدههای کسی که تنها کار میکند میشود. بهعلاوه، وقتی در یک جلسه طوفان فکری ایدههای افراد به زبان آورده میشود، کارمندان اعتماد به نفس بیشتری برای ارائه ایدههای بینظیر و خلاقانه پیدا میکنند. از آن سو، کسی که بهتنهایی کار میکند سعی میکند با احتیاط بیشتری ایدههایش را به مدیر خود ارائه خواهد داد.»
وقتیکه جریان کاری به اشتراک گذاشته میشود و کارمندان یک تیم با یکدیگر مشارکت و همکاری میکنند، تکمیل کردن یک کار و رسیدن به هدفی که با تنها کار کردن نمیتوانستند به آن دست یابند، میتوانند احساس موفقیت بیشتری ایجاد کند. این امر هنگامیکه با حس تعلق، قدردانی و شناخته شدن ترکیب شود میتواند بهشدت اعتمادبهنفس و روحیه کارمند را تقویت کند.
ناگفته نماند که در اینجا «هدف» هم نقش مهمی ایفا میکند. مؤسس و مدیرعامل Looka، داوسون ویتفیلد میگوید: «کار تیمی در کنار تبادل ایدهها، یک هدف مشترک نیز به کارمندان میدهد. اگر کارکنان احساس نکنند که باهدف و فرهنگ شرکت مرتبط هستند، مدت زیادی در شرکت نمیمانند؛ مهم نیست سایر منافع شما چقدر خوب باشند.» بنابراین وقتی کارمندان از کار خود لذت ببرند و رضایت شغلی و استرس کمتری را تجربه کنند، نرخ تعدیل نیرو در شرکتها بهشدت کاهش مییابد.
انتظار میرود در ۱۰ سال آینده، نیروی کار جهانی تقریباً بهطور کامل متشکل از افراد نسل هزاره باشد و با توجه به اینکه افراد نسل هزاره ارزش بیشتری برای مشارکت نسبت به رقابت قائل هستند، مهم است که شرکتها با ساختن یک فرهنگ شرکتی که کارمندان بعدی (نسل هزاره) میخواهند بخشی از آن باشند، نیازهای آنان را برطرف کنند. بدین ترتیب شرکتها قادر به جذب و نگهداری استعدادهای برتر خواهند بود.
یکی دیگر از فواید بزرگ کارِ تیمی ایجاد و توسعه روابط محکم و قدرتمند بین همکاران است. این امر به آنان کمک میکند به شکل آزادتری ارتباط برقرار کنند و همچنین یکدیگر را تشویق کرده و به هم انگیزه بدهند تا بر اساس تواناییها و استعدادهایشان در کنار هم کار کنند؛ «این موضوع کلید موفقیت هر سازمانی است». بهطورکلی، بخشی از یک تیم بودن به اعضا این اجازه را میدهد که اعتماد ایجاد کرده و رابطه محکمی به وجود آورند. محیطی خلق کنند که در آن کارهای جدید را امتحان کرده و از یکدیگر سؤال بپرسند و از این امر احساس ناراحتی نکنند.
اِریک ریوِرا، مدیرعامل Thrive Talk، تأکید میکند اگر در شرکتی فرهنگ تشویقِ کار تیمی نباشد، احتمال زیادی وجود دارد که در بین اعضا ناکارآمدی و سوءتفاهمهای ناشی از عدم ارتباط و اعتماد به وجود بیاید. او معتقد است «تشویق به کار تیمی، کمک میکند از مسائل اینچنینی جلوگیری شده و بتوانید فرهنگ وفاداری و در کنار هم بودن را تقویت کنید».
اهمیت کار تیمی محدود به محیط کار نمیشود؛ بلکه به بهبود خدماترسانی مشتریان نیز مربوط است. بهطورکلی مردم از شرکتهایی که کارمندانِ ناراحت دارند دوری میکنند و ترجیح میدهند با سازمانهایی، در ارتباط باشند که کارمندانشان اخلاق کاری و روحیه تیمی قدرتمندی را به نمایش میگذارند؛ بنابراین، داشتن تیمهایی که بهخوبی با یکدیگر کار میکنند، در بهبود خدمات رسانی و برطرف کردن نیازهای مشتریان الزامی است.
همکاری در محیط کار این امکان را برای اعضا به وجود میآورد که هر فرد انعطافپذیری بیشتری را بهواسطه تجربه و دانش همتیمی خود تجربه کند؛ چرا که اعضای تیم بهگونهای آموزش میبینند که مهارتها و قدرتهای یکدیگر را پوشش دهند. در حقیقت این امر درعینحال که تضمین میکند دِدلاینهای مهم و سریع بهموقع انجام شود، کارمندان را قادر میسازد بدون اینکه ذرهای حواسشان برای پروژهها پرت شود، برای وظایف شخصی خود برنامهریزی کنند (مانند مراقبت از فرزند یا وقتِ ملاقات با پزشک). همچنین مهم است که دقت داشته باشیم کار انعطاف پذیر میتواند به بهبود بهرهوری کمک کند و تعادل بهتری میان کار و زندگی کارمندان برقرار کند.
هیچ دو کارمندی مانند یکدیگر نیستند و قطعا بهتر از هر کسی میدانید، شخصیتهایی که از قطبهای رفتاری مختلفاند، با یکدیگر به مشکل برمیخورند. این کارمندان معمولاً عادتها و شیوههای کاری متفاوتی دارند و همین میتواند آنها را نسبت به تعامل با یکدیگر ناامید کند و این اتفاق خواه ناخواه پیش میآید، ولی با توجه به اینکه اعضای تیم برای رسیدن به یک هدف مشترک به شکل جمعی کار میکنند. یاد میگیرند که به خاطر پروژه و تیمشان، بهتنهایی مخالفتها را برطرف کنند. مثلاً، این امر در نقشهای مراقبت بهداشتی اهمیت به خصوصی دارد؛ چرا که امنیت بیمار اولویت اول و آخر است.
در نهایت، کار کردن بهعنوان بخشی از یک تیم به شما کمک میکند علاوه بر تخصص خود، با مهارتهای دیگر هم آشنا شوید چراکه شما از سایر هم تیمیها یاد میگیرید و مهارتهای خودتان را وسعت میبخشید. بهعلاوه حضور در تیم، بینش ساختن یک شبکه تخصصی خاص خودتان را به شما ارائه میدهد. بهطوریکه اتحاد و پیوستگی این شبکه میتواند به شکل بالقوه فرصتهای بهتر و بزرگتری پیش روی شما قرار دهد.
همچنین میتواند فرصتی فوقالعاده باشد تا شما بهعنوان یک رهبر ابتکار عمل را به دست بگیرید و کمک میکند در ارزیابی عملکردِ بعدی جنبه مثبتی از خود را نشان دهید. در نهایت رزومه شما را پربار تر کرده و ثابت میکند یک دست صدا ندارد.