اگر مدیر محصول هستید، قطعاً میدانید که برای شکلگیری هر محصول باید قبل از هر چیز نقشه راه محصول را شکل دهید. این نقشه تمام جزییات مربوط به محصول شما را نشان میدهد و مشخص میکند محصول با چه ترتیبی ساخته میشود و اجزاء آن چیست. بررسی، تعریف و اولویتدهی به این اجزاء که به آن فیچر گفته میشود بخش مهمی از وظایف هر مدیر محصول است.
هر محصول از تعداد زیادی جزء تشکیلشده است. ممکن است این اجزاء را شما ساخته باشید و یا اینکه از قبل و توسط دیگران شکلگرفته باشند، درهرحال زمانی که این اجزاء کنار هم قرار میگیرند، محصول اصلی پدیدار میشود. به این اجزاء فیچر گفته میشود. خود فیچر هم از اجزایی تشکیلشده که به آنها مینی فیچر و یا کامپوننت میگویند. در مدلهایی مانند اسکرام به سطح ریزتر از فیچر، داستان کاربر یا یوزر استوری هم گفته میشود.
هر فیچر مربوط به یک عملکرد خاص در محصول میشود که این عملکرد برای کاربر فایده ایجاد میکند، و این همان چیزی است که کاربران را ترغیب به خرید میکند. این فایده میتواند حل یک مشکل از کاربر یا دادن یک حس خوب به او باشد. فیچرها میتوانند عملکردی قابلدیدن و لمس کردن باشند و یا قابلیتی که شما نتایج و خروجیهای آن را تجربه میکنید. و این وظیفه مدیر محصول است که مشخص کند هر فیچر چه فایدهای دارد و چطور این فایده را به کاربر منتقل میکند.با کمک مثال زیر بهتر میتوانید تفاوت فایده و فیچر را درک کنید.
اگر ما محصول/خدمت را خودرو در نظر بگیریم فیچر آن ترمز ABS و فایده بر آمده از این فیچر افزایش ایمنی برای سرنشینان خودرو است.
تعدادی از مهمترین جزئیاتی که باید در زمان تعریف یک فیچر حتماً آنها مستند کنید در ادامه آمده است:
زمانی میتوانید ادعا کنید محصولی موفق تولید کردهاید که فیچرها را به تدریج به آن اضافه کنید. برای رسیدن به این مهم داشتن روشی که قابلیت تکرارپذیری و انسجام داشته باشد بااهمیت است. از طرفی اهمیت دارد که این فیچر ها امکان ردیابی داشته باشند.
تعریف فیچر خوب زمانبر است اما آیا رقبا و جامعه تشنه تغییرات، به تیمها این اجازه را میدهند که ما زمان کافی برای رسیدن به نتیجه نهایی را داشته باشیم از طرفی در هر تیم نظرات موافق و مخالف زیادی در رابطه با فیچر جدید در محصول وجود دارد اینجاست که مدیر محصول باید بتواند قاطعانه از بین گزینههای موجود یک مورد را انتخاب کند. سه نکته حیاتی در این انتخاب را همیشه به خاطر بسپارید:
مدیر محصول باید قاطعانه در مورد انتخاب فیچرها تصمیم بگیرد. و اجازه ندهد که تعداد زیاد فیچر ها باعث ایجاد شک و تردید در تیم شود.
تطبیق پرسونا با فیچرها به شما اطمینان میدهد فیچرها به اولویتهای بازار هدفتان پاسخ میدهد. پس سؤالات مرتبط با این بخش را طراحی کنید و جوابی قابل قبول برایشان پیدا کنید. این سؤالات میتواند مشابه سؤالات زیر باشد.
روش دیگری که برای تعریف فیچرها مناسب است، ایجاد نقشهای از یوزر استوریها است.به این صورت که شما با ایجاد نسخه تصویری از سفر مشتری به ازای هر تعامل کاربر با محصولتان، میتوانید تعدادی فیچر استخراجکنید.
در مقاله اصلی این محتوا که میتوانید در سایت کلیک مایند مطالعه کنید، توضیحات کاملتری در مورد نحوهی اولویتدهی و تفاوت فیچرها با یوزر استوری، الزام و اِپیک، میبینید. درنهایت باید بدانید که هرچقدر فیچرهای کاراتری را انتخاب کرده و پرورش دهید، مشتری رضایتمندتر و فروش بیشتری را تجربه خواهید کرد.
برای مطالعه کامل این مقاله میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید.