امروز یکی از روز هایی بود که از موقعی که بیدار شدم احساس رنجش شدیدی داشتم ، معمولا این احساس رو وقتی پیدا میکنم که در حال گذر از منطقه درد به منطقه رشد باشم ، که البته احساس خوشایندی نیست .
رفتم توی اتاقم خودم رو حبس کردم
یادم اومد توی اپلیکیشن فیدیبو ، چند تایی کتاب توی تخفیف بهار خریده بودم که نخونده مونده بود.
به مدت نیم ساعت تو بهر کتاب رفتم , همون طور که تو کتاب گفته بود عمیق شده بودم
وقتی سه چهارم مقدمه کتاب رو خوندم دقیقا فهمیدم کار عمیق یعنی چی
با تمرکز زیاد تو بهر کتاب رفته بودم و تلاطم و عصیان درونیم خاموش شده بود ( لااقل خودم اینطوری توصیفش میکنم )
در همون ابتدای کتاب نویسنده تیر خلاص رو میزنه و تعریف خودس از کار عمیق رو ارائه میده
فعالیتهای حرفهای ، در حالت تمرکز بدون خدشه و یکپارچه انجام میپذیرد و قابلیتهای شناختیتان را افزایش میدهد. این تلاش ها باعث ایجاد ارزش های جدید میشوند ، مهارت شما را بالا میبرند و تکرار کردنشان کار آسانی نیست.
چیزی که نویسنده داستان میگه اینه که خیلی از افراد موفق , روی کارهای مهمشون رو دور از چشم بقیه و در یک مکان تک و تنها انجام می دادند.
مکانی که از این به بعد اسمش خلوتگاه میگذاریم
وقتی وارد اون مکان میشدند دور از چشم بقیه و هر گونه راه های ارتباطی با دیگران عمیقا روی کار خودشون تمرکز میکردند.
توضیح میده که کار عمیق
در طول مقدمه مثال های زیادی میزنه.معروف ترین هایش کارل یونگ ، بیل گیتس ، وودی آلن و جی کی رولینگ بودند.
یونگ برای این که نظریاتش در مورد خودآگاهی رو بیان کنه ، که خیلی هایش برخلاف نظریات فروید بود مدت زیادی در خلوتگاه خودش در میگذراند.
بیل گیتس که دو بار در سال رو از بقیه دور میشه و خودش رو در کلبه ای کنار دریاچه حبس میکنه و تنها و تنها وقتش رو صرف مطالعه کتاب میکنه ، خیلی از مقاله های معروفش رو هم در همین زمان نوشته است.
دلیل این که حس بدی داشتم ، بیشتر به خاطر این بود کاری که انجام میدادم از نظر خودم کار سطحی به نظر میرسید و حس داشتن یک هدف تاثیرگذار رو برای خودم نداشت که خیلی شبیه تعریف نویسنده از کار سطحی بود
کار سطحی کاری است که چالش برانگیز نیست ، در زمان عدم تمرکز انجام میشود و ارزش های جدیدی ایجاد نمیکند
تعریف کار سطحی
و تازه بدتر از اون اینه که بعد برگشتن از کار سطحی کار راحتی نیست ، چون بعد از مدتی ظرفیت خودمون رو از دست میدهیم و به عدم تمرکز اعتیاد پیدا میکنیم.
یکی از دلایلی که باعث این عدم تمرکز و سطحی شدن آدم ها شده اینترنت و شبکه های اجتماعی هست ، یا به اصطلاح خود نویسنده ابزار های شبکه ای .
ابزار های شبکه ای باعث شدند فرهنگ کار کردن به سمت سطحی بودن تغییر کنه به طور مثال قبلا خیلی از کار ها نیاز به حفظ کردن و حافظه خوب داشت در حالی که امروزه فقط با گوگل کردن ساده میشه به راحتی به اون ها دسترسی داشت و دیگه نیازی به حافظه خوب نداریم.
البته نویسنده در این قسمت قضاوتی در مورد اینترنت و شبکه های اجتماعی نمیکنه و میگه هر دو طرف موافق ها و مخالف هایی داره ولی تاکید میکنه وقتی دنیا داره به سمت سطحی شدن میره اهمیت کار کردن عمیق پیش از پیش بیشتر میشه
با سه چهار ساعت تمرکز عمیق ، یکپارچه و بدون وقفه در پنج روزکاری میتوانیم به نتایج چشمگیری برسیم
در فصل های بعد مشخصه که نویسنده میخواهد نظریه خودش رو اثبات کنه و براش مثال هایی بزنه
ولی از نظر خودم بخواهم توصیفش کنم . بهترین خاصیت کار عمیق آرامش بخش بودن اون هستش
این که بدونی توی یک مسیری و با یک سرعت ثابت و بدون وقفه حرکت کنی خیلی منو سرحال میاره
مثل رانندگی کردن توی یک جاده صاف وسط جنگل میمونه .
در ادامه میخواهم همینطور که فصل به فصل کتاب رو میخونم یک خلاصه از هر فصل رو به صورت پست در ویرگول بنویسم .
امیدوارم این مطلب تا اینجای کار براتون مفید بوده باشه
اگه نکته مثبت یا منفی دیدید نظرتون رو حتما برام بنویسید