ویرگول
ورودثبت نام
cyfco
cyfco
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

تجربیات کوچینگی، روز مبادا چه زمانی فرامی‌رسد؟

چند بار روز مبادا را در زندگی‌تان تجربه کرده‌اید؟
چند بار روز مبادا را در زندگی‌تان تجربه کرده‌اید؟

بیشتر ما روزی را در ذهن خودمان پرورش می‌دهیم به اسم روز مبادا؛ روزی که قرار است در آینده‌ای نامشخص بیاید و آن روز، روزی بسیار سخت خواهد بود. تقریباً بیشتر زندگی خود را برای آن روز مبادا برنامه‌ریزی می‌کنیم، کار می‌کنیم که پول داشته باشیم و برای آن روز مبادای نامعلوم در زمانی نامعلوم، پس‌انداز کنیم. مثل این است که می‌دانیم آن روز به‌طور حتم وجود دارد. انباری‌هایمان پراز وسایلی است که سال‌هاست استفاده نشده‌اند، بلکه هستند برای آن روز مبادا که به کارآیند، روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می‌شود و پیدا کردن یک وسیله در آن فضا را هر روز سخت‌تر می‌کند. چه‌بسا روزی که یکی از آنها را نیاز داشته باشیم و حتی به یاد هم نیاوریم که در انباری خانه‌مان موجود است یا اینکه از فرط شلوغی نمی‌توانیم آن‌را پیدا کنیم؛ ما همین‌کار را با ذهن و فکرمان هم می‌کنیم. مغز خود را محل انباشت اطلاعات جورواجور و دانش نامرتبط و غیرمتمرکز و یادگیری مهارت‌های متعدد کرده‌ایم، برای اینکه شاید در روز مبادا به دردمان بخورد. در یکی از سری جلسات کوچینگ که با یک مراجع داشتم، او از شغل خودش بیزار بود، به سختی صبح‌ها بیدار می‌شد، برای رفتن به سرکار در زندگی به خودش و خانواده‌اش سختی می‌داد، برای پس‌انداز بخش مشخصی از درآمد ماهیانه، خود و خانواده‌اش را از بسیاری لذت‌ها محروم نگه می‌داشت، چون بر این باور بود که ما باید برای روز مبادا پس‌انداز داشته باشیم.

در جلسه از او پرسیدم از نظر تو روز مبادا چگونه روزی می‌تواند باشد؟ یا مثلاً به من بگو چه اتفاقی اگر برای تو روی دهد از نظر تو بسیار بد و آزاردهنده خواهد بود؟ او گفت مثلاً اگر یکی از فرزندانم دچار مشکلی شود و به پول نیاز داشته باشم و آن میزان پول را نداشته باشم و درمانده شوم. پرسیدم آیا همچین تجربه‌ای داشته‌ای؟ بلافاصله پاسخ داد بله، سال گذشته دختر 19 ساله‌ام که دانشجو است و به یک شهر نزدیک می‌رود، در مسیر دانشگاه، اتوبوسی که در آن بود به دره سقوط کرد و دخترم نزدیک بود انگشتان دستش را از دست بدهد. اورژانس او را به بیمارستان رسانده بود و لازم بود انگشتانش را پیوند بزنند و هزینه بسیار زیادی داشت که من قادر به پرداخت آن نبودم. پرسیدم چه حسی داشتی و چه کاری انجام دادی؟ پاسخ داد بسیار وحشت‌زده شده بودم اما تنها فکرم آماده کردن پول برای جراحی بود و به دکتر معالج دخترم گفتم درمان را شروع کند تا من پول را فراهم کنم؛ و توانستم در کمتر از یک روز تمام پول مورد نیاز برای جراحی را فراهم کنم. پرسیدم آیا آن روز همان روز مبادا بود؟ پاسخ داد: بله و دوباره فکر کرد و گفت از این نوع اتفاقات بسیار افتاده و من و همسرم هربار توانستیم به نوعی از آن شرایط گذر کنیم. گفتم یعنی می‌گویی اگر اتفاقی ورای زندگی روزمره بیفتد می‌توانید آن را مدیریت کنید؟ پاسخ داد: بله، بارها رخ داده و آن را به نوعی مدیریت کردیم و کمی فکر کرد و چند مثال مختلف از اتفاقاتی که برایش روی داده بود و نوعی که از آن گذر کرده بود را توضیح داد.

پرسیدم پس روز مبادا چه روزی است که تمام زندگی شما برای آن روز برنامه‌ریزی شده است؟ پس از کمی تفکر گفت همین امروز که من به سختی مشغول کاری هستم که نمی‌خواهمش و می‌توانم کاری را شروع کنم که می‌دانم درآن موفق خواهم شد چرا که خودم را می‌شناسم، چیزی را که بخواهم، تمام تلاشم را برای آن می‌کنم. می‌توانم کار خودم را شروع کنم از انجامش لذت ببرم و این لذت و شادی را به خانواده نیز انتقال دهم. اجازه بدهم که فرزندانم شادی‌های دوران خودشان را تجربه کنند و در واقعیت زندگی کنند نه اینکه برای روزی زندگی کنیم و برای آن نگران باشیم که ممکن است هرگز اتفاق نیفتد یا اگر هم روی دهد می‌توانیم مدیریتش کنیم و اگر هم اتفاقی باشد که نتوانیم آن را مدیریت کنیم بهتر است لااقل زندگی امروزمان را به خاطرش خراب نکنیم.

او بعد از مدتی کار خودش را شروع کرد، پیشرفت بسیار خوبی هم داشت؛ به‌طوری که بعد از مدتی با پشتکاری که به دلیل علاقه‌ و اشتیاقش به کارخودش بود توانست سختی‌های کارجدید را پشت سر بگذارد و درآمدش را به چند برابر آنچه قبلاً به دست می‌آورد برساند. یک روز ابراز کرد که زندگی شادتری دارد و خانواده‌اش این بازخورد را به او داده بودند که راحت‌تر زندگی می‌کنند حتی با وجود اینکه کل پس‌انداز را برای راه‌اندازی کار جدید استفاده کرده بود اما توانسته بود هزینه‌ی جراحی فرزندش را که قرض کرده بود را بازپس دهد. فرزندش نیز انگشتانش را از دست نداده بود.

شما بگویید چند بار روز مبادا را در زندگی‌تان تجربه کرده‌اید؟ چقدر برایش آماده بودید؟ درآن روز چه کردید و چگونه از آن گذر کردید؟ آن‌‌چه را که برای آن روز درنظر گرفته بودید به‌کارتان آمد؟ بهای آن روز مبادای شما چقدر از رضایت و شادی و لذت زندگی‌تان بوده است؟(پایین این پست برای ما بنویسید)

آیا روز مبادا وجود دارد؟ اگر مبادا باشد و بیاید دیگر روز مبادایی نبوده است. تمام روزهای ما می‌تواند فراز و نشیب خودش را داشته باشد و ما در این فراز و نشیب‌ها بوده است که زندگی را آموختیم و یاد گرفتیم چگونه رو به جلو حرکت کنیم و بسیاری از وقایع تلخ زندگی را پشت سرگذاشتیم تا بتوانیم حرکت کنیم، چرا که زندگی برای هر کدام از ‌ما معنای خاص خودش را دارد و ما برای آن معنا به پیش می‌رویم.

ناهید بوداغی،کوچ بهبود عملکرد


تجربیات کوچینگیجلسات کوچینگتصمیم گیریتعویق اندازیموفقیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید