رضا سجادی/ دانشجوی دورهی کارشناسی رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف
چه رخ داد؟
دختری که با ظاهر مردانه قصد ورود به ورزشگاه را کرده است، بازداشت میشود. خواهر او طی مصاحبهای اعلام میکند که نامبرده بیماری دوقطبی دارد و وضعیت مناسبی در بازداشتگاه ندارد. دادگاه انقلاب مسئول بررسی حکم وی میشود. دختر جانش را از دست میدهد. او، خود این تصمیم را میگیرد و این کار را به سختترین روش ممکن انجام میدهد. رسانههای آنطرفآبی با ابراز دلسوزی از کار او پشتیبانی میکنند و جمهوری اسلامی را مقصر میدانند. پدر او با حمایت از آرمانهای انقلاب این کار دختر خود را ناشی از روانپریشی و علاقه مفرط و بیعلت وی به فوتبال میداند. او در مصاحبهای با صداوسیما، کسانی را که از عمل دخترش برای بههمزدن آرامش جامعه سوء استفاده کردند، سرزنش میکند. قوه قضائیه اعلام میکند شخصی که صلاحیت نداشته، به او گفته است مجازاتش تا شش ماه زندان خواهد بود. خبری در شبکههای اجتماعی پخش میشود که بنا به دستوری، پوشش اخبار مربوط به این رخداد در رسانههای داخلی ممنوع اعلام شده است. هشتگهای مرتبط با دختر آبی ترند میشوند و باشگاههای بزرگ فوتبال به این خبر واکنش نشان میدهند. فیفا طی ضربالاجلی خواهان ورود بانوان به ورزشگاه میشود. مرگ سحر خدایاری به فراموشی سپرده میشود.
چه موضوعیت داشت؟
در جامعهی سیاستزدهی ایران که هر کس به دنبال آن است تا به هر قیمتی منافع خود را تأمین کند، تنها جنبهای از این رخداد که مورد بررسی قرار نگرفت خود سحر بود؛ دختری سیساله که دو کارشناسی مهندسی کامپیوتر و مترجمی زبان داشت و در خانوادهای مذهبی تربیت شده بود. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهیاش دچار «مقداری بیماری روحی» (همان لفظی که پدرش برای او به کار برد) میشود و در عین حال علاقهاش به فوتبال زیاد میشود تا جایی که با تسبیح به تماشای فوتبال مینشیند. برخورد رسانهها با خودسوزی او از چند سو قابل بررسی است. عوامل وابسته به حکومت با پافشاری بر سخنان پدرش، این اقدام او را ناشی از بیماری روحی دانستند و به گونهای صلاحیت وی برای اعتراضکردن را زیر سؤال بردند. طرفهای روبهرو نیز از ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها انتقاد کردند و خودسوزی سحر را ناشی از درماندگی او در مخالفت با این قانون دانستند. در این میان فضای داخلی ایران از منظر جوامع بینالمللی سیاهتر شد و خفقان شدید موجود در آن مورد انتقاد بیشتری قرار گرفت. عدهای در ادامهی پشتیبانی از این کار، دست به تحریم مسابقات فوتبال داخلی زدند و نهایتاً همه چیز رنگ و بوی سیاست گرفت.
سحر چه بیمار باشد یا نباشد، چه حکم دادگاه برایش صادر شده باشد یا نه،مولود جامعهی سنتی ایران بود. فرار او از سنتی که خانوادهاش بر آن پافشاری میکردند به دنیای امروز، با سرکوب شدید روبهرو شده بود و و تلاشهایش برای یک زیست آزادانه شکست خورده بودند. هرچند ممکن است هزاران علت گوناگون دیگر نیز وجود داشته باشند، اما این سرخوردگیها کافی است تا یک انسان بالغ را بیمار کند. سرخوردگیای که ناشی از انباشت هیجاناتی است که در زمان مناسب خود بروز نیافتهاند و در پایان از گنجایش آدمی فزونی میگیرند. عقدههای بهجامانده به دنبال راهی برای برونریزی خود طغیان میکنند و انسانی که تاکنون نتواسته است آزاد باشد به یکباره میخواهد تمامی این آزادی را داشته باشد. حال او آزادانه مرگ را میگزیند تا بر همگی این سرکوبها پایان دهد. هرچند این برداشت نگارنده از وضعیت زندگی مرحوم خدایاری است؛ لکن تفاوت عقیدتی مشهود میان او و نزدیکانش که در مصاحبههایی پس از فوت سحر پخش شد، صحهای بر این مدعاست.
عقدههای بهجامانده به دنبال راهی برای برونریزی خود طغیان میکنند و انسانی که تاکنون نتواسته است آزاد باشد به یکباره میخواهد تمامی این آزادی را داشته باشد. حال او آزادانه مرگ را میگزیند تا بر همگی این سرکوبها پایان دهد.
رسانهها چه واکنشی نشان دادند؟
حال او این فرصت را خواهد داشت که پس از مرگ خود بر سر زبانها بیافتد و مورد حمایت دیگران قرار گیرد. رسانهها از سویی میکوشند تا این اقدام او به یک مشوق برای کسانی که در معرض خودکشی هستند، تبدیل نشود و از طرفی نمیتوانند از اهمیت این خبر چشمپوشی کنند. به یاری امکانات ارتباطی خبر به سرعت در میان مردم عادی پخش خواهد شد و اگر اخبار موثق از سوی رسانههای معتبر بازگو نشود ممکن است واقعیت به کلی تغییر کند. رسانه به چوب دوسرطلایی تبدیل خواهد شد که کوچکترین اشتباهش میتواند خطرات بزرگی به همراه داشته باشد. مؤسسهی خودکشیشناسی آمریکا در دستورعملی به ذکر چند نکته دربارهی گزارش خودکشی میپردازد. عناوین بزرگ، نمایش عکسها و روشهای خودکشی، بیان دلایل قربانی برای انجام این کار و پرداختن به خودکشیهای همانند از جمله اقداماتی است که در این دستورعمل نهی شدهاند؛ در عین حال پوشش خبر به صورت غیراحساسی و نمایش تصاویر خانوادگی و محیطهای دوستانه توصیه شده است. با این وجود ماجرای دختر آبی به علت جنبهی اعتراضی که در خود داشت، احساسات زیادی را با خود همراه کرد. پافشاری رسانهها بر جنبهی اعتراضی این رخداد با واکنشهای متفاوتی در میان مردم روبهرو شد. برخی این اتفاق را نسبت به دیگر مشکلات کشور حائز اهمیت ندانستند و در سوی دیگر اعتراضات شدیدی به تبعیض جنسیتی و ممنوعیت ورود بانوان به ورزشگاهها مطرح شد. شیوهی برخورد قوه قضائیه با او، با وجود ارائه مستنداتی مبنی بر وجود مشکلات روحی نیز شبههناک است.
ادامهی روند کنونی میتواند زایندهی سحرهای دیگری باشد که میخواهند آخرین فریاد درماندگی خود را به بهای جان خویش به گوش دیگران به صدا برسانند. هرچند از نظر آمارهای جهانی، ایران در وضعیت بحرانی قرار ندارد [1]؛ اما این اطلاعات به علت سانسورها قابل اعتماد نیستند. در هر صورت باید امکان اعتراضات مسالمتآمیز به گونهای فراهم شود که دیگر کسی تنها چارهی رسیدن به آزادی را خودکشی نداند. با این وجود روا نیست خودسوزی دختر آبی را به طور مستقیم به ممنوعیت ورودش به ورزشگاه نسبت دهیم. زیرا تنها یک ممنوعیت این چنینی خون آدمی را چنان به جوش نمیآورد که در آتش خشم خود بسوزد و به زندگی گرانمایهی خویش پایان دهد.
مراجع:
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.