ویرگول
ورودثبت نام
دهمان‌آفرین
دهمان‌آفرین
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی کتاب: The war for kindness

حکایت سامری نیکو، یاکوب یوردانس
حکایت سامری نیکو، یاکوب یوردانس



از افلاطون تا گالتون تا روانشناسی مدرن و از نوروساینس تا سریال پیشتازان فضا - معجزه‌ی فرهنگ عامه- حکمت پذیرفته شده روشن است: هم‌دلی فراتر از کنترل ماست. اگر هم‌دلی صفت (trait) باشد، آن وقت کاری از دست ما برنمی‌آید تا طی زمان توان هم‌دلی‌مان را بیشتر کنیم. و اگر هم‌دلی واکنش خودکار (reflex) باشد کاری از دست ما برنمی‌آید تا تغییری در شیوه‌ی احساس‌مان در لحظه در قبال یک‌دیگر ایجاد کنیم. ما همه خوب و خوشیم وقتی هم‌دلی به صورت طبیعی ایجاد می‌شود: مثلا میان خانواده، دوستان یا قبیله‌مان. اما این برای عصر مدرن خبر بدی است. معنی این { تصور از همدلی } این است که وقتی نمی‌توانیم همدلی کنیم، به {دیوار} محدودیت مدارها {ی عصبی‌مان} خورده‌ایم. تنها باید بایستیم و تماشا کنیم که جهان‌ مان سنگدل‌تر و گسسته‌تر می‌شود.
The war for kindness, Jamil Zaki


این روزها بسیار نام هم‌دلی (Empathy) را می‌شنویم. اما چه چیز همدلی می‌دانیم؟ماهیت همدلی چیست؟بیش‌تر تعاریفی که از هم‌دلی ارائه شده‌است دارای سه مولفه‌ی مشترک هستند:

۱) هم‌دلی هیجانی(Emotional Empathy)، که شامل تجربه‌ی مشترک هیجانی با فردی دیگر است.

۲) هم‌دلی شناختی(Cognitive Empathy)، که تقریبا معادل ذهنی‌سازی و به معنای فهم و درک احساس و حالت ذهنی دیگری است.

۳) نگرانی هم‌دلانه(Empathic Concern)، که به معنای دغدغه و اشتیاق برای بهبود شرایط و تجارب دیگری است.

جمیل زکی در دانشگاه استنفورد، در کتاب‌اش ما را به دنیایی می‌برد تا با گوشت و پوست و استخوان‌مان اهمیت حیاتی و ارزش هم‌دلی را به ویژه در جهان جدید درک کنیم.زندگی اجتماعی سعادتمندانه جز با دیگردوستی (Altruism) و مهربانی ممکن نیست و همدلی احتمالا بهترین ابزاری است که طبیعت ما را به آن مجهز کرده تا دیگردوستی و مهربانی ممکن شود.

اما امروز تکنولوژی را باید بزرگ‌ترین تهدید برای هم‌دلی به شمار آورد. این ادعا شاید عجیب به نظر بیاید: تکنولوژی خود فرصتی برای تجربه‌ی نوعی حس یگانگی با جهان است، تکنولوژی باعث می‌شود حتی وقتی در آپارتمان خود نشسته‌ایم با افرادی از سرتاسر جهان آشنا شویم و ارتباط برقرار کنیم، اما این ارتباط با روابط دیگر ما در دنیای واقعی متفاوت است و ممکن است خطراتی جدی به دنبال داشته‌باشد. مثلا در توییتر، اولین چیزی که درباره‌ی افراد جدید می‌فهمیم ایدئولوژی آن‌ها است، دقیقا همان چیزی که کم‌ترین علاقه را به آن داریم!

مسیر تطور (Evolution)، ما را به موجوداتی بدل کرده‌است که شیفته‌ی مرزگذاری در جهان اجتماعی‌مان هستیم. انسان‌ها مکررا و به سادگی دیگران را در دو گروه خودی و غیرخودی قرار می‌دهند؛ حالا اگر اولین چیزی که با آن مواجه می‌شوند ایدئولوژی دیگران باشد، با سرعت و افراط بیش‎تری این تقسیم‌بندی را انجام می‌دهند. دیگران فورا به غیرخودی بدل می‌شوند، قبل از آن‌که فرصت این را داشته باشند تا صرفا «انسان» باشند؛ و پیش از آن‌که ویژگی‌های انسانی‌شان امکان همدلی را به ما بدهد. بسیاری اوقات ما سایر کاربران شبکه‌های اجتماعی را فاقد صفات انسانی به شمار می‌آوریم (آن‌ها را dehumanize می‌کنیم)، خصوصا اگر آن‌ها در گروه دشمن/مقابل ما باشند.

یک تصور عمومی کار را دشوارتر هم می‌کند: هم‌دلی ویژگی‌ای نیست که بتوانیم آن را تقویت یا تضعیف کنیم. غالبا افراد فکر می‌کنند هم‌دلی یک خصلت (trait) است و/یا به صورت اتوماتیک، به عنوان یک رفلکس فعال می‌شود. ایده اصلی زکی در این کتاب اما خلاف این است: انبوهی از مطالعات ما را به این نتیجه می‌رسانند که هم‌دلی یک ویژگی انعطاف‌پذیر است و تحت تاثیر انگیزه افراد. برای نمونه، در بسیاری از مواقع روان‌درمانگران و کسانی که در مجموعه‌های پزشکی یا بهزیستی‌ها کار می‌کنند به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از هم‌دلی خود می‌کاهند تا دچار خستگی مفرط یا فروپاشی (Burnout) نشوند. یا برای بیشتر ما پیش آمده است، که وقتی نیازمندی را در خیابان می‌بینیم تعمدا از مسیر دیگری به راه خود ادامه می‌دهیم تا با مشاهده‌ی فرد نیازمند احساسات منفی را تجربه نکنیم.

چه راهبردهایی وجود دارد که همدلی را افزایش دهیم؟

یکی از راه‌هایی که می‌توان با انجام آن بر میزان هم‌دلی افراد تاثیر قابل توجهی گذاشت تغییر دادن نگرش و ذهنیت افراد درباره خود "همدلی" است. کرل دوئک (Carol Dweck) در استنفورد، با پژوهش‌های بسیار نشان داده است که نگرش و ذهنیت (mindset) افراد، یعنی این‌که افراد درباره‌ی ظرفیت‌های روان‌شناختی خود چطور فکر می‌کنند، بر عملکرد قوای شناختی آن‌ها تاثیر می‌گذارد: کسانی که به نوعی ثبات‌گرایی (fixism) باور دارند و فکر می‌کنند توانایی‌های شناختی آن‌ها قابل تغییر نیست، انگیزه‌ی کافی برای تغییر دادن (تقویت یا تضعیف) آن‌ها توانایی‌ها را ندارند و در نهایت هم عملکرد آن‌ها در مراحل گوناگون آزمایش تغییر چندانی نمی‌کند. در مقابل تصور انعطاف پذیر از این توانایی‌ها راه را برای بهبود این توانایی‌ها باز می‌کند.

درباره‌ی هم‌دلی نیز اوضاع بر همین قرار است: افرادی که به انعطاف‌پذیر بودن همدلی باور دارند (mobilism) زمان و انرژی بیش‌تری برای فهم دیدگاه‌ و حالت ذهنی دیگری صرف می‌کنند و خوب به صحبت‌های دیگران گوش می‌دهند؛ از آن‌جا که همدلی ویژگی مطلوبی به حساب می‌آید باور به تغییرپذیر بودن توان همدلی، افراد را به سمت بهبود این توانایی سوق می‌دهد. ما انتخاب می‌کنیم که هم‌دلی داشته باشیم یا از آن اجتناب کنیم. بسیاری از ما ممکن است هم‌دلی را انتخاب کنیم زیرا به «خوب‌تر» به نظر رسیدن‌مان و ارتقاء روابط اجتماعی‌مان کمک می‌کند. هم‌چنین بسیاری از ما ممکن است از هم‌دلی دوری کنیم زیرا نمی‌خواهیم توسط احساسات منفی احاطه شویم یا حتی نمی‌خواهیم از پول‌هایمان خرج کنیم!

اما راه‌های ارتقای سطح همدلی کم نیست: زکی به ما را با شمار فراوانی از پژوهش‌ها آشنا می‌کند که راه‎کارهایی برای افزایش هم‌دلی پیشنهاد کرده‌اند: مطالعه ادبیات داستانی و بازی کردن در تئاتر، مراقبه و بودیسم، سفر کردن، تصور کردن جهان آینده و آینده‌ی خودمان، تشکیل گروه‌های متفاوت و دوستی‌هایی که در حالت عادی کم‌تر امکان شکل‌گیری دارند (مثلا دوستی در سطوح مختلف با افرادی که ادیان متفاوتی دارند) و خود شفقتی. استفاده از واقعیت مجازی (virtual reality) و زیستن به جای گروه‌های در حاشیه‌ی اجتماعی راه تازه‌ای است که برای افزایش همدلی گشوده شده است.

اما آیا همدلی برای دیگردوستی در هر زمینه‌ای راه مطمئنی است؟ به علاوه آیا همه‌ی مولفه‌های همدلی به یک اندازه مفید و موثرند؟ { نگاه کنید به :این}

واقعیت این است که در بسیاری از مواقع، آنچه مفید و موثر است «نگرانی هم‌دلانه» و نه «هم‌دلی هیجانی» را، و اگر بتوان اولی را به جای دومی ارتقا داد آن‌وقت میان هیجانات منفی سردرگم نمی‌شویم و برای بهبود شرایط دیگران تلاش می‌کنیم.(در این زمینه و درباره تاثیر مدیتیشن شفقت ن.ک. به این).

همدلی آن‌گونه که طبیعت در ما به ودیعت گذاشته، محدودیت‌هایی دارد. اثر این محدودیت‌ها به ویژه در جهان جدید، با ارتباطات متفاوت و گسترده‌ی امروز(مثلا در توییتر) و سیاست‌هایی با تاثیر جهانی (مثلا تصمیم برای حل بحران گرمایش زمین) روشن می‌شود. آیا همدلی می‌تواند ما را به تصمیم‌های مفیدتر برای آیندگان سوق دهد؟

مطالعاتی موید آن هستند، که اگر بتوانیم در افراد احساس قدردانی (gratitude) را افزایش دهیم، مثلا فداکاری‌های نسل‌های گذشته را به آن‌ها یادآوری کنیم یا درباره‌ی فعالیت‌های نوع‌دوستانه و هم‌دلانه‌ی افراد دیگر با آن‌ها صحبت کنیم، آن‌ها تصمیمات بلندمدت‌ مدبرانه‌تری می‌گیرند که بی‌گمان برای حیات آسوده‌تر آیندگان ضروری است.

سایه تاریک سنگدلی و خودمیان‌بینی بر جهان ما افتاده است.حالا وقت آن رسیده که امکانات زیستی‌مان برای زندگی اجتماعی را در سطحی تازه‌تر به کار ببریم، آن‌ها را بشناسیم و برای ارتقای ظرفیت دیگردوستی‌مان تلاش کنیم: حالا وقت نجات مهربانی است.

لینک‌ها:

کتاب، نویسنده و یک سیلابس.



همدلیجمیل زکیروانشناسیمهربانیتوییتر
"نگهبان آن خواسته‌ها که با کوشش بیندوزند" ما -دونفر- غالباُ از چیزهایی می‌نویسیم که درباره‌ی آن‌ها خوانده‌ایم، و آن‌ها را زیبایِ همرسانی یافته‌ایم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید