میلان کوندرا کتاب به کتاب مرا حیرتزدهتر میکند. سالها پیش رمان هویت را از او خواندم. چندین سال بعد، رمان زندگی جای دیگریست را دست گرفتم، و حالا مجموعه داستان عشقهای خندهدارش را. مجموعهای شامل چهار داستان کوتاه (گویا نسخه اصلی کتاب چندین داستان دیگر هم دارد، که تیغ سانسور آنها را بریده)، با سطح بینظیری از شخصیتپردازی و طراحی پیرنگ. این کتاب کوچک کارگاه داستان کوتاهنویسی است، بخصوص برای آنان که به طراحی پیرنگ و شخصیتپردازی در داستان فکر میکنند. نویسنده گویی ورقباز قهاریست که همواره کارت جدیدی رو میکند، حتی اگر تمام احتمالات پیشروی پیرنگ را درنظر گرفته باشی. و بعد حادثه که رخ داد و شخصیت حرکت کرد، آنچه رخ داده، محتملترین اتفاق ممکن بودهاست. این لحظههای حیرتانگیز در این مجموعه داستان بسیاراند.
داستانهای مجموعه، همه حول محور عشق شکلگرفتهاند. شخصیتهای اصلی در روابطی پیچیده با باقی شخصیتها، درگیر مسئله بدست آوردن امر مورد میلاند. این میل در داستانی، رویای رهایی است، و گاه سودای وصال. آنچه در داستانها ما را شگفت زده میکند، این است که این شخصیتها در پیشروی مسیر پیرنگ، چه راههای دوری میروند تا به امر مطلوب دست یابند و راوی چگونه لایه به لایه روانشان را میکاود. در آخر هم، لحظه رسیدن، لحظه تمنای همان موقعیت اولیه است. درست همانجا که رفتن به سوی برآوردهکردن میل به ثمر مینشیند، زمانی که آغوش امر دور از دسترس به روی شخصیتها باز میشود، لحظه ملال، سکوت و شکست است. این مسیر حرکت شخصیت، در دو داستان این مجموعه بسیار دقیق طراحی شدهاست. داستانهای مسابقه اتواستاپ و داستان ادوارد و خدا.
همراه با این روایات لایه لایه و طراحیشده، لحن راوی هم چون ناظری شوخ به حوادث، و تحلیلی که از وضعیتشان ارائه میدهد امکان دیدن مسائل از بیرون قاب را فراهم میکند. راوی، در کلیت رفتارش، در حال ایجاد لحنی طعنهزننده، در عین حال همراه و ترحمبرانگیز است. شوخطبعی تلخ او با لحظات جنسی در داستانها، نگاهی بسیار بدبینانه به کلیت نحوه میل ورزی شخصیتها ایجاد میکند. (اما خندهدارترین اتفاق این است که بسیاری از این صحنهها را باز تیغ سانسور سرزدهاست و مترجم جای آنها سه نقطه گذاشته.)
پرداختن به عشق و دسیسهها و پیچوخمهای آن، کوندرا از بافت زیستی شخصیتها غافل نکردهاست. در تمام پیرنگها ایجاد شده، تاثیر فضای سیاسی حاکم بر چک دهه ۶۰ را شاهد هستیم، بخصوص در داستان آخر که بنظرم بهترین داستان این مجموعه است. کوندرا در داستان ادوارد با خدا، ایجاد استعارهها و نشانهها را به اوج خود میرساند. طنز برندهاش بیشترین زور را میگیرد و پیشبینی ناپذیریاش در مسیر حرکت پیرنگ به اوج خودش میرسد. گویی نوعی حماقت پنهان در تمام جنبههای زیست عاطفی و اجتماعی ما جاری است. کوندرا آن حماقت را نشانمان میدهد.
در وجه تکنیک طراحی پیرنگ و شخصیتپردازی، ارزندهترین آموزه این مجموعه داستان این است که میبینیم چگونه هر حادثه در پیشروی حرکت روایت، چندین و چند امکان برای حادثه بعدی ایجاد میکند. شبیه الگویی که مدام باز و بازتر میشود. بعد مخاطب در حین گمانهزنی درباره حادثه بعدی، همواره راه به غلط میبرد. چرا که کوندرا وجهی پنهان از منطق حوادث را شناسایی کرده و تمام مسیر پیرنگی و اندیشگانیاش، دسترسیناپذیر باقی میماند. و در انتها، منطق روایی حاصل شده از تمام حوادث و موقعیتها، ممکنترین شکل پیشروی برای روایت درک میشود.
عشقها خندهدار مجموعهداستانیست که خوانندگان کمحوصله را به لذت خواندن خواهد برد. کنجکاوان عاشق را دهانباز رها خواهد کرد، و داستاننویسان را آموزش خواهد داد. اثری پاسخگو به طیف وسیعی از مخاطبهاست که بهترین جای ممکن خواهد ایستاد، درست مانند تمام شخصیتهای داستانیاش.