تقویمها گفتند | آرتینا تنزن
آرامش، چیزیکه در تمام زندگی در خوشحالترین اوقات یا بدترین وضعیت روحی به دنبال آن میگردیم. انگار وسیلهای است که گم شده، از زمانیکه زندگی در اسباببازی و خوراکیهای رنگارنگ خلاصه شدهبود تا زمانیکه مسئولیت زندگی تنها برعهدۀ خودمان نیست، به دنبال آن میگردیم. این جستوجو تا کی ادامه دارد؟ وقتی به آن میرسیم، تا کی کنار ما میماند؟ شباهت زیادی با رفتن به سفری طولانی دارد. ساعتها منتظرِ رسیدن به مقصد میمانیم؛ اما حتی اگر از زیباترین مکانها رد شویم فقط با نگاهی گذرا و فاقد حسی عمیق از آنها میگذریم زیرا سفر واقعی همان مقصدی است که ذهن ما را فراگرفته و طعم استراحت عمیق آنجا چشیده میشود.
روح انسان است که این عطش به آرامش رسیدن را به وجود آورده. این همه جستوجو و تلاش برای رسیدن به چیزیکه وجودمان را راضی کند بهدلیل خواستۀ روحمان است. روزی هم بهنام «روز جهانی روح انسان» در تاریخ ۱۷ فوریه ثبت شده و هدف از ثبت این روز، رسیدن به آرامش درون است.
گاهی این جستوجو برای رسیدن به آرامش، متوقف میشود و در لحظه میتوانیم تمام چیزیکه به دنبالش بودیم را حس کنیم. لحظهای که بوی نم باران را با عمیقترین نفسی که داریم وارد ریههایمان میکنیم، زمانیکه دست نوزادی را لمس میکنیم، وقتی بعد از خستگیهای مداوم و تا صبح بیدارماندنها، موفقیتی که مدتها منتظرش بودیم را به دست میآوریم و لبخندی از ته قلب میزنیم یا وقتی برق چشمان کسیکه دوستش داریم را درحال بازکردن هدیهمان میبینیم؛ انگار دستاورد آن همه جستوجو و تکاپو فقط در همان لحظه خلاصه شدهاست.
با همۀ این حرفها روح انسان مانند تمام چیزهایی که به آن اهمیت میدهیم ارزشمند است و نیرویی است که در پایان هرروزِ خسته کنندهای یا بعد از نشدنهای طولانی، باعث میشود ادامه دهیم.
روح انسان خیلی کمتوقع است. نیاز به روتینهای گران یا کادوهای آنچنانی ندارد. با یک خواب راحت بعد ساعتها کارکردن، با بوی تازگی بعد از خوردن باران به درختها یا حتی با کلمهای کوچک زود خوشحال میشود و لبخندش در قلب احساس میشود. به نظر من، روح انسان بهمعنای واقعی، نمونۀ بارز یک انسان عاشق است. در هرلحظه امیدوار، پذیرای مراقبت و خواستار بروزدادن حال خوب و بدش است. عاشقی که نیاز به آغوش عزیزانش دارد تا دمی به آرامش برسد.
روح ما گاهی بازیگوش میشود و گاهی آسیبپذیر و غمگین. به این راحتی خسته نمیشود و در کنجی گوشهگیر نمیشود؛ تنها وقتی خسته میشود که روزهای متوالی آسیب دیده باشد و با بیاهمیتی به این موضوع شرایطش بدتر میشود.
اهمیت وضعیت روحی بر هیچکس پوشیده نیست، پس تلاش کنیم کنار تمام کارهایی که انجام میدهیم، توجهی هم به این بخش از وجودمان داشته باشیم. کنار ورزش و رسیدگیهای روزمره به جسممان، بخشی را هم به آن اختصاص دهیم. از مدیتیشن تا صحبت با افرادی که هنگام حرفزدن آرامش را به قلب و ذهنمان برمیگردانند تا رواندرمانگرها. حتی گاهی هیچکاری نکردن برای مدتی و لذتبردن از طبیعت یا عشقورزیدن به کسی که قلبتان را به او امانت دادهاید، میتواند انرژی را به روحمان برگرداند. درنتیجۀ همهٔ اینها، تلاش کنیم با رسیدن به آرامش درونی، زندگی صلحآمیزی برای خود بسازیم.
واضح است که در دنیایی ماشینی گم شدهایم و هرچه جلوتر میرویم از چیزهایی که روحمان را لمس میکند دورتر میشویم. این روح تشنه نیاز به آرامشی از جنس طبیعت و بوهای شگفت انگیزش دارد. او نزدیک بهار چشمانتظار این آرامش است تا بتواند با لمس هوای ملس آن روزها خودش را ذوقزده کند. روح لطیف ما مانند بچهای است که به بغلهای طولانی نیاز دارد. برای آرامش این روح حساس باید بغلش کنیم. حال میتوان این بغل و نوازش را به روح طبیعت سپرد.
وجود تمام ما پر از انسانهای بااستعداد و خلاق است. شکی نیست که همهٔ آنها برای رسیدن به آرامش و نمایشگذاشتن بهترین خود از همان ابتدا تلاش میکنند. استعدادها تفاوت و تنوع زیادی دارند؛ اما وجه اشتراکشان این است که نیاز به مراقبت و توجه دارند. مهم این است که چگونه با روحمان رفتار کنیم و چگونه در کنار توجهبه آرامش روح و روانمان، استعدادهایمان را پرورش دهیم.
درواقع باید حامی و همپای روحمان باشیم، روحمان را محدود نکنیم و اجازه دهیم گاهی هم ضعیف باشد. چیزیکه آن را خوشحال میکند انجام دهیم. چای بریزیم و مدتی در محیطی آرام با او وقت بگذرانیم و گفتوگو کنیم، تا او را بهتر بشناسیم. شاید درنهایت لبخندش برق خوشحالی را در چشمانمان منعکس کند و آرامشش زندگی را برایمان قابل تحمل کند. شاید او باشد که اگر آسیب دیدیم به ما امیدواری دهد و قدردان زندگی پر آرامشی که برایش ساختیم باشد و شاید او همان بوی تازۀ بهار باشد.